ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
مهندس حسین بهمن آبادی، پدری مهربان و برادری دوست داشتنی به ناگاه رخت از جهان فروبست و ما را در غم و ماتم و حیرت وانهاد. در تشییع پیکر نازنینش غریبه ها امان به ما برادران و خودی ها ندادند تا بتوانیم حتی لحظه ای با او همراهی کنیم. همه می گریستند، از همسایه گرفته تا کارمندان جوان شرکتی که باخون دل بنا نهاده و برای کارمندانش پدری کرده بود.
رژیم بعثی عراق دو بار به خاک میهنمان یورش برده بود. نخست در اوایل دهه 1350 که یک تعرض محدود مرزی بود و سپس در جنگ بزرگ تحمیلی سال 1359. و نازنین برادر ما در هر دو نبرد بر علیه دشمن این آب و خاک جنگیده بود، بی ادعا و بی هیچ منتی. روحش شاد.