دنیای علم و تکنولوژی

دنیای علم و تکنولوژی

اخبار و مقالات مربوط به دنیای علم و تکنولوژی ترجمه شده از منابع معتبر
دنیای علم و تکنولوژی

دنیای علم و تکنولوژی

اخبار و مقالات مربوط به دنیای علم و تکنولوژی ترجمه شده از منابع معتبر

برترین جنگنده های جنگ جهانی دوم

بهترین هواپیماهای جنگی جنگ دوم جهانی

 

سراسر جنگ جهانی دوم شاهد رقابت قدرتهای درگیر برای ساخت و به صحنه آوردن مدرنترین تسلیحات ممکن برای کسب برتری بر دشمن بود. اما شدیدترین رقابت در عرصه نبرد هوایی جریان داشت، یعنی در طراحی هواپیما، متالورژی و موتورهایی که بسرعت توان و کارایی بالاتری کسب می‌کردند. فقط در طول شش سال تکنولوژی هواپیماهای پیستونی به تکامل رسید و طلوع عصر جت آغاز گشت. در این مقاله برترین هواپیماهای جنگی این دوره به ترتیب عکس معرفی شده‌اند:

 

Messerschmitt Bf 109

 


مسراشمیت بی اف 109 جنگنده نمادین آلمان در جنگ جهانی دوم بود. طراحی آن که به سال 1934 باز می‌گشت، یکی از موفقترین جنگنده‌های جنگ جهانی دوم را بوجود آورد. بی اف 109 در سراسر جنگ ارتقا یافت و تا انتهای جنگ به خدمت ادامه داد. اولین جنگنده تمام فلزی تک باله با بالهای پایین بدنه و چرخهای جمع شدنی بود، نوعی طراحی که توسط تمامی طرفهای درگیر در جنگ مورد استفاده قرار گرفت.

 

فلسفه طراحی بی اف 109 بکارگیری کوچکترین بدنه پیرامون قدرتمندترین موتور ممکن بود. لیکن اندازه کوچک بدنه به معنی ظرفیت کم حمل سوخت و برد محدود نیز بود. این مساله در جنگ بریتانیا خود را نشان داد، وقتی بی اف 109 ها تنها 15 دقیقه قادر به نبرد هوایی بر فراز دریای مانش بودند و باید پیش از تمام شدن سوخت خود نبرد را ناتمام گذاشته و به پایگاه باز می‌گشتند. در عین حال

موتور قدرتمند مدل 109K سرعت 720 کیلومتر و مانورپذیری استثنایی به آن می‌داد.

 

اریک هارتمن، برترین خلبان جنگ با 352 مورد شکار جنگنده‌های دشمن، با بی اف 109 پرواز می‌کرد. علاوه بر نقش رهگیر و اسکورت در سایر نقش ها مانند حمله به اهداف زمینی و شناسایی نیز خوب عمل کرد. بین سالهای 1936 و 1945 تعداد 34000 هواپیمای بی اف 109 ساخته شد و بدین ترتیب پرتعدادترین هواپیمای تولید شده در تاریخ بشمار می‌رود.

 

Mitsubishi A6M Zero


 

زیرو به عنوان یک هواپیمای سبک و چابک اولین هواپیمای با قابلیت برخاستن از عرشه ناو هواپیمابر و جنگنده اصلی ژاپن در سراسر جنگ جهانی دوم بود. در طراحی زیرو حفاظت فدای سرعت، مانورپذیری و برد بلند شده بود بر طبق این نظریه که سرعت و مانورپذیری خود بهترین حفاظت بشمار می‌روند. در ابتدای جنگ اقیانوس آرام این جنگنده بهترین جنگنده نبرد هوایی نزدیک (داگ-فایت) آسمان اقیانوس آرام بوده و برتری مطلق هوایی را از آن ژاپنی‌ها کرده بود بطوری که در سالهای ابتدایی جنگ نسبت انهدام 12 به 1 بسود نیروی هوایی ژاپن بود.


برای مقابله با برتری زیروها، خلبانان آمریکایی تاکتیک‌هایی مانند درگیری در حالت شیرجه را اتخاذ کردند که این حالت به هواپیمای سنگین تر آنها امکان می داد سرعت بیشتری در شیرجه بدست آورده و در صورت ناموفق بودن حمله سریعا محل را ترک کنند. با پیشرفت جنگ، آمریکایی ها جنگنده های قدرتمند و سریعتری را وارد نبرد کردند که علاوه بر استحکام بدنه و حفاظت زرهی بالا، سرعت و مانورپذیری بالایی نیز داشتند. جنگنده های مدرنی مانند F4U Corsair و F6F Hellcat بطور قاطعانه به برتری زیروها پایان دادند و حالا دیگر بدنه ضعیف زیروها برای خلبانها بسیار مرگبار بشمار می رفت. در حالی که گلوله های 6 میلیمتری تیربار زیروها اثر قابل ملاحظه ای بر بدنه هلکت‌ها نداشت، تنها یک رگبار تیربارهای سنگین هلکت می توانست یک زیرو را تکه تکه کند. تا اواخر سال 1944 زیرو دیگر یک هواپیمای منسوخ شده بشمار می رفت و توان صنعتی رو به تحلیل ژاپن نتوانست جنگنده دیگری را جایگزین آن کند.


Supermarine Spitfire



یک جنگنده زیبا با بالهای بیضی شکل که شاهکار مهندسی آیرودینامیک بوده و شاید از نظر زیباشناسی جذابترین جنگنده جنگ جهانی دوم بشمار می‌رفته است. آسانی کار همراه با عملکرد عالی آن را به یک افسانه تبدیل ساخت.

 

علاوه براین، اسپیت فایر بسیار بادوام بود. حتی پس از صدمات شدید نیز برخی خلبانان توانسته بودند آن را به زمین بنشانند.

 

اسپیت فایر به صورت یک جنگنده برتر در طی جنگ بریتانیا (جولای تا اکتبر 1940) ظاهر شد و بخوبی از عهده جنگنده ها و بمب افکن های آلمانی برآمد. در طی حملات آلمان نازی به بریتانیا جنگنده های اسپیت فایر جنگنده‌های اسکورت آلمانی را مشغول نگه می داشتند و هاوکر هوریکین های نیروی هوایی سلطنتی نیز به بمب افکن های حالا بی‌دفاع آلمانی یورش می بردند. مشهور است که با ناکام ماندن نبرد هوایی آلمان بر علیه بریتانیا هرمان گورینگ فرمانده نیروی هوایی آلمان از خلبانان خود خواست آنچه برای به زانو درآوردن نیروی هوایی سلطنتی بریتانیا لازم دارند را بیان دارند که یکی از آنها پاسخ داد: به من یک اسکادران اسپیت فایر بدهید!

 

اسپیت فایر در طول جنگ به موتورهای قدرتمندتری مجهز شد و مقاومت بالای بدنه و دوام آن باعث شد در طول جنگ جنگنده برتر نیروی هوایی بریتانیا باشد. نسخه‌های مختلفی از آن به توپ و بمب مجهز شدند. تعداد 20 هزار فروند از این جنگنده تا پایان جنگ تولید شد و بدین ترتیب عنوان بیشترین تعداد تولید در میان هواپیماهای جنگی بریتانیا را از آن خود کرد.


FW-190

 


فوکه ولف اف دبلیو 190، جنگنده ای با بالهای پایین تنه و موتور خنک شونده با هوای BMW که برای اولین بار در سال 1937 سفارش داده شد، در ابتدا برای پشتیبانی از جنگنده اصلی نیروی هوایی آلمان یعنی بی اف 109 طراحی شده بود لیکن بزودی جای آن را به عنوان جنگنده برتر آلمان گرفت. اف دبلیو 190 جان سخت تر از بی اف 109 از آب درآمد و موتور شعاعی بزرگ آن نقش سپر اضافی برا ی حفاظت از خلبان را ایفا می کرد و بیشتر از موتور خنک شونده با آب بی اف 10 می توانست صدمات را جذب کرده و به کار خود ادامه دهد. غیر از نبرد نزدیک در ارتفاع بالا در همه زمینه ها برتر از بی اف 109 بود و تا پایان جنگ بیش از 20 هزار فروند از آنها تولید شد.

 

اف دبلیو 190 مانورپذیر با چهار توپ 20 میلیمتری و دو مسلسل اضافی یک شکاری قدرتمند و در سالهای میانی جنگ بهترین در نبرد هوایی بود تا اینکه اسپیت فایر مدل IX در جولای 1942 ظاهر شد و با آن به رقابت پرداخت.

 

لیکن اسپیت فایر فاقد برد کافی برای نفوذ به قلمرو رایش بود. زمانی که بمب افکن های ایالات متحده شروع به بمباران خاک اصلی آلمان در روز کردند، تسلیحات سنگین شکاری های اف دبلیو 190 چنان صدمات سنگینی به آنها وارد ساختند که حملات روزانه متوقف شد. تنها با ظهور پی 51 ماستنگ های بی رقیب و دوربرد به عنوان اسکورت بمب‌افکنها، بمبارانهای روزانه دوباره از سر گرفته شد.

 

جنگنده های نوین آمریکا مانند P-47 و P-38 دارای توربو سوپرشارژ بودند و در ارتفاعات بالا عملکرد بهتری از موتور شعاعی اف دبلیو 190 می داشتند. بنابراین اف دبلیو 190 ها به داخل خاک آلمان عقب نشینی کرده و در خارج از مرزها قادر به هماوری با این جنگنده ها نبودند. ظهور پی 51 ماستنگ که دارای برد کافی برای اسکورت بمب افکنهای آمریکایی تا هر نقطه در خاک آلمان بود به برتری هوایی اف دبلیوها پایان داد و از آن پس بمبارانهای هوایی آمریکا ضرباتی کاری به صنایع آلمان وارد ساخت. 


متن کامل مقاله با پرداخت 35 هزار تومان در اختیار شما قرار می گیرد. مناسب به عنوان مقاله پژوهشی


برای دریافت متن کامل مقاله به روش ایمیل، تلگرام، واتس آپ یا لینک دانلود به شماره 09360771981 یک پیامک بفرستید (تنها پیامک)

یورش دولیتل

گردآوری و تالیف: اصغر ناصری


هفتم دسامبر 1941 برای همیشه نقطه عطف بزرگی در تاریخ بشمار می رود. در این روز نیروی دریایی امپراطوری ژاپن بطور غیرمنتظره به ناوگان اقیانوس آرام ایالات متحده که در بندر پرل هاربر لنگر انداخته بود حمله کرد. این حمله زمانی آغاز شد که هنوز مذاکرات ترک مخاصمه میان آمریکا و ژاپن ادامه داشت و نیروهای مستقر در پرل هاربر هیچگونه آمادگی دفاعی نداشتند. هدف اصلی ژاپن و معمار سیاست تهاجمی دریایی این کشور یعنی آدمیرال ایسوروکو یاماموتو، وارد کردن ضربه ای کاری به نیروی دریایی آمریکا و وادار ساختن این کشور به پذیرفتن شرایط ژاپن در مذاکرات صلح بود. ساعت 7:48 صبح این پایگاه توسط 353 هواپیمای جنگی ژاپن مورد حمله قرار گرفت. نتیجه حمله برای نیروی دریایی آمریکا بسیار مصیبت بار بود: بیش از 2335 نفر از نیروهای آمریکایی کشته شده و 8 رزمناو غرق شدند.  188 هواپیمای جنگی آمریکا نیز بر روی زمین نابود شدند. شانس بزرگ نیروی دریایی آمریکا این بود که سه ناو هواپیمابر اصلی اینترپرایز، لگزینگتون و ساراتوگا در بندر حضور نداشتند.

 

پرل هاربر از دوربین یک خلبان مهاجم ژاپن


فردای آن روز فرانکلین دی. روزولت رییس جمهور آمریکا با همراهی کنگره به ژاپن اعلام جنگ کرد. بدین ترتیب بزرگترین قدرت صنعتی دنیا وارد جگ جهانی دوم شد. امری که سرنوشت جنگ را به ضرر متحدین رقم زد.

 

به فاصل کوتاهی از حمله نیروهای امپراطوری ژاپن حملات وسیعی را در اقیانوسیه برای تصرف پایگاه های متفقین آغاز کردند. تا هشتم می 1942 ژاپن موفق به تصرف تایلند، گوآم، فیلیپین، سنگاپور، جزایر مارشال و بسیاری مناطق حضور متفقین در اقیانوسیه شده و استرالیا را بشدت مورد تهدید قرار داده بود. حاکمان ژاپن در پیش چشم مردمانشان چنین وانمود می کردند که خاک اصلی ژاپن دور از دسترس دشمنان است. روحیه نیروهای آمریکایی از این شکست های متوالی بشدت متزلزل شده بود. ایالات متحده به یک پیروزی سریع تاکتیکی نیاز داشت.

 

روزولت فرمان حمله هوایی به توکیو را در دسامبر 1941 صادر کرده بود ولی مشاورین نظامی او قادر به طراحی یک عملیات شدنی نبودند. در آن زمان متفقین پایگاه هوایی نزدیک به خاک اصلی ژاپن نداشتند تا بتوانند بمب افکن های سنگین خود را در آنجا مستقر سازند.

 

در ژانویه 1942 راه حل موثری برای این معما پیدا شد. نابغه ای نظامی از نیروی هوایی آمریکا به نام سرهنگ جیمز دولیتل که مامور طراحی عملیات شده بود، بمب افکن متوسط B-25 میشل را برای این کار انتخاب کرد. شانزده بمب افکن تغییریافته از این نوع باید در این ماموریت از عرشه یک ناو هواپیمابر برخاسته و برای بمباران خاک اصلی ژاپن اعزام می شدند. این تغییرات شامل جدا کردن تمامی قطعات فلزی غیر ضروری و افزودن تعدادی مخزن سوخت به هواپیما بود. قرار بر این بود که ناو هواپیمابر جدید هورنت بمب افکن ها را به فاصله 640 کیلومتری خاک ژاپن حمل کرده و از آنجا این بمب افکن ها برای بمباران اعزام شوند.

 

دوم آوریل 1942 ناو هواپیمابر هورنت با 16 بمب افکنی که در عرشه عقبی پارک شده بودند در حالی که از سوی ناو هواپیمابر اینترپرایز و 4 رزمناو همراهی می شد حرکت خود را آغاز کرد. در فاصله 960 کیلومتری خاک ژاپن یک کشتی ژاپنی مشاهده شده و سریعا توسط یکی از رزمناوها توقیف گردید. آمریکایی ها چنین تصور گردند که حضور آنها به توکیو مخابره شده و بزودی مورد حمله قرار خواهند گرفت. بنابراین تصمیم گرفتند زودتر از موعد برنامه ریزی شده ماموریت را آغاز کنند.

 

قبل از شروع ماموریت سرهنگ دولیتل 79 خلبان همراه خود را فراخواند و به آنان گفت شانس بازگشت بسیار اندک است بنابراین آزادند که از ادامه ماموریت انصراف دهند. هیچکدام از عزم خود بازنگشتند. ابتدا دولیتل از عرشه هورنت برخاست و سپس 15 بمب افکن دیگر از او تبعیت کردند.


برخاستن یک بی - 25 از عرشه هورنت


در ساعت 12:30 بعدازظهر، دولیتل تا ارتفاع 300 متری بر فراز توکیو اوج گرفت و 4 بمب آتش زای خود را رها کرد. سایر بمب افکن ها نیز از او تبعیت کرده و بمب های خود را بر فراز توکیو، یوکوهاما، ناگویا و کوبه فرو ریختند. تمامی بمب افکن ها بدون کمترین مقاومتی از آسمان ژاپن گریختند.

 

پس از فروریختن وحشت بر خاک ژاپن، بمب افکن ها بسوی شرق متوجه شدند تا در مکان از پیش تعیین شده در خاک چین فرود آیند. طوفانهای شدید دریای چین و شروع زودهنگام ماموریت باعث شد آنها سوخت کافی برای رسیدن به مقصد از پیش تعیین شده نداشته باشند.

 

یکی از بمب افکنها در ولادی وستک شوروی فرود آمد . خدمه و خود هواپیما توسط نیروهای شوروی توقیف شدند. 15 بمب افکن مابقی در چین فرود سختی داشتند. از 80 خلبان و خدمه، 5 تن در روسیه زندانی شدند و 5 تن نیز هنگام ترک هواپیما کشته شدند. هشت تن نیز توسط ژاپنی های خشمگین اسیر شدند که از آن میان سه تن را بجرم جنایت جنگی اعدام کردند. یک تن نیز در گوشه اردوگاه از گرسنگی مرد و 4 تن باقیمانده در پایان جنگ آزاد شدند. 62 تن از جمله سرهنگ دولیتل توسط نیروهای مقاومت چین (که شرق کشورشان توسط ژاپن تسخیر شده بود) نجات داده شده و موفق به فرار به پایگاه نیروی دریایی آمریکا شدند. دولیتل تمامی هواپیماها و 22 درصد خدمه خود را از دست داده بود و تصور می کرد که در بازگشت محاکمه نظامی شود. اما این حمله به همان نسبت که ضربه بزرگی به روحیه ژاپنی‌ها و افسانه شکست ناپذیری آنها شده بود، باعث تقویت روحیه نیروهای آمریکایی شد بطوری که رییس جمهور آمریکا روزولت ضمن استقبال گرم از دولیتل نشان افتخار به او اعطا کرد. سرهنگ دولیتل با دو درجه ارتقا اکنون به مقام ژنرالی رسیده بود.


اعطای نشان افتخار به دولیتل توسط رییس جمهور آمریکا

آسیب فیزیکی وارده به ژاپن چندان مهم نبود. 90 ساختمان از جمله کارخانه ساخت موتور دیزل، فولاد و کارخانه ساخت هواپیما نابود شدند.

 

اما می 1942 برای چینی ها بسیار مصیبت بار بود. ژاپنی ها که از مشارکت چینی ها در عملیات فرار آمریکایی ها بسیار خشمپین بودند، با هدف تامین امنیت پایگاه های هوایی خود در چین و تنبیه روستاییان به منطقه وسیعی از منچوری حمله برده و حدود 250 هزار نفر از مردم چین را در استانهای چکیانگ و کیانگ زو قتل عام کردند.

 

 

 

تلاش آلمان هیتلری برای ساخت موشک زمین به هوا


تلاش آلمان هیتلری برای ساخت موشک زمین به هوا


جنگ هوایی بر فراز اروپای غربی سرنوشت بسیار متفاوتی می داشت اگر رهبری حزب نازی توانسته بود پروژه های موشک زمین به هوای خود را زودتر به سرانجام برساند. در این صورت حملات هوایی متفقین با بمب افکن های سنگین به شکست می انجامید. این حملات در سالهای 1944 و 1945 بخش های بزرگی از پایگاه صنعتی زمان جنگ آلمان را از بین بردند. در اواخر جنگ، آلمان تنها چندماه با توانایی پرتاب موشکهای زمین به هوا در تعداد زیاد فاصله داشت که می توانستند تلفات بزرگی بر بمب افکنهای متفقین وارد سازند. اینکه متفقین چندماه تا مواجهه با تهدید موشکهای زمین به هوای آلمان فاصله داشتند بدرستی روشن نیست لیکن تصور تلفات عظیم متفقین در صورت بکارگیری این سلاحها می تواند برای آنها بسیار خوفناک باشد.


انگیزه کار بر روی موشکهای زمین به هوا (SAM) تهاجم روزافزون بمب افکنهای متفقین به صنایع حیاتی آلمان بود که توان تولید سلاح و مهمات آلمان را بسرعت تحلیل برد. تا انتهای جنگ آلمان پنج سیستم موشکهای زمین به هوا در دست توسعه داشت که درجات متفاوتی از موفقیت را پشت سر گذرانده بودند.


کاملترین آنها واسرفال (Waeerfall) به معنای آبشار بود که پس از جنگ مبنای توسعه موشکهای زمین به هوای نایک آمریکا و R-101 روسیه قرار گرفت. موشکهای زمین به هوا امروزه بسیار فراگیر هستند و بیشترین تعداد تلفات هواپیماهای جنگی از دهه 1960 بدین سو بواسطه این سلاح روی داده است. تعداد زیاد و مهارت مورد نیاز اپراتوری نسبتا کم آنها را به سلاحی برتر در دفاع هوایی تبدیل کرده است.



مهمترین افراد موثر در ساخت موشکهای زمین به هوا دکتر ثی یل (Thiel) و ورنر فون براون معروف بودند. برخلاف موشکهای زمین به زمین V-2 که علیه لندن بکار رفته و هر زمانی قابل پرتاب بودند، موشکهای زمین به هوا باید توانایی آماده بودن برای مدت طولانی را دارا می بودند که به معنای ضرورت استفاده از ترکیب سوختی به غیر از اکسیژن مایع و الکل است. سوخت واسرفال از مخلوط وینیل ایزوبوتیل و یک اکسید کننده متشکل از 90 درصد اسید نیتریک و 10 درصد اسید سولفوریک ساخته شده بود. اگر این موشک در سال 1944 عملیاتی می شد می توانست سرنوشت جنگ را عوض کند. زیرا صنایع آلمان مصون از حملات متفقین باقی مانده و توان آلمان برای جنگ از بین نمی رفت. لیکن با یک تصمیم غلط، منابع موجود برای ساخت موشکهای زمین به زمین V-2 صرف شد. بیش از 3000 موشک وی 2 بسوی لندن شلیک شد که اثر نظامی ناچیزی داشتند. پس از جنگ این آمریکایی ها و روسها بودند که از نتایج تحقیقات نوابغ آلمانی بسود خود استفاده کردند.


منبع: مجله Milestone

جنگنده های نسل ششم


جنگنده های نسل ششم

 

گردآوری و تالیف: اصغر ناصری


جنگنده های نسل پنجم دارای مشخصاتی از قبیل رادارگریزی و لینک داده ها برای ارسال و دریافت سریع داده هستند. این مشخصات به جنگنده های مزبور امکان می دهد به مناطق دشمن با پوشش راداری سنگین نفوذ کرده و با دریافت داده های آگاهی موقعیتی از منابع مختلف زمینی، هوایی و ماهواره ای، از موقعیت دقیق اهداف و مخاطرات پیرامون بخوبی آگاه باشند. ابرکامپیوترهای موجود در این هواپیماها امکان می دهد نقشه دقیقی از اهداف زمینی با قدرت تفکیک بالا تهیه شده و خلبان بتواند از ارتفاع بالا اهداف زمینی متحرک را با بمب های هوشمند با دقتی بسیار بالا مورد هدف قرار دهد. توسعه جنگنده های نسل پنجم پاسخی بوده است به پیشرفت تکنولوژیکی موشک های زمین به هوا و ابداع رادارهای اسکن الکترونیکی آرایه فازی که قادرند ده ها هدف را همزمان بطور پیوسته در برد و ارتفاع زیاد مورد ردیابی قرار دهند. این پیشرفت ها فضای هوایی دشمن را برای هواپیماهای نسل چهارم مانند F-15C و F-16 بسیار خطرناک ساخته است.


ویژگی های اصلی جنگنده های نسل پنجمی را مطابق زیر می توان برشمرد:


-         شکل خاص بدنه که باعث تفرق امواج رادار و کاهش احتمال دیده شدن در رادار می شود.

-         بکار رفتن مواد جاذب امواج راداری در پوسته بدنه هواپیما که امواج رادار را بجای بازتاب، جب کرده و در خود مستهلک می کنند.

-         طراحی خاص اگزوز هواپیما برای کاهش اثرات حرارتی و احتمال ردیابی توسط حسگرهای حرارتی

-         استفاده از سیستم های کامپیوتری پیشرفته برای ترکیب داده های حاصل از رادار و تمامی حسگرهای هواپیما و بدست آوردن تصویر با کیفیت بالا از صحنه نبرد (data fusion)

-         امکان ارتباط آنلاین با هواپیماهای خودی و مبادله داده ها با استفاده از دیتا لینک های پر سرعت

-         امکان حمل سلاح در داخل بدنه برای کاهش خط اثر راداری هواپیما

-         امکان حرکت با سرعت بالای صوت بدون استفاده از پس سوز (super cruise) . این امر باعث کاهش اثر حرارتی هواپیما در سرعت های بالا و کاهش مصرف سوخت می شود.

-         استفاده از رادار با تشعشع کم برای کاهش امکان آشکارسازی فعالیت راداری هواپیما توسط دشمن

نیروی هوایی ایالات متحده تنها کشوری در جهان است که جنگنده های نسل پنجمی آماده رزم دارد. جنگنده های نسل پنجمی F-22 Raptor و F-35 Lightning II ساخت لاکهید مارتین برای ماموریت هایی مانند برتری هوایی، حمله به اهداف زمینی، شناسایی و دفاع هوایی ساخته شده اند. در سالهای اخیر، روسیه جنگنده Sukhoi Su-57 را عملیاتی کرده و چین نیز J-20 رادارگریز را وارد مراحل آزمون عملیاتی مقدماتی کرده است. کشورهای ژاپن، هند و ترکیه نیز پروژه هایی در این زمینه را دنبال می کنند. رقابت در زمینه توسعه جنگنده‌های نسل پنجم باعث شده قدرتهای بزرگ نظامی جهان به نسل جدیدی از هواپیماهای جنگی اندیشیده و در این موضوع سرمایه گذاری کنند.


        

 جنگنده های F-22 و  F-35                سوخوی Su-57


جنگنده های نسل ششم

 

با وجود گذشت بیست سال از طراحی F-22 Raptor، جنگنده های نسل پنجم هنوز به پلتفورم های قابل اعتمادی مانند F-15 تبدیل نشده اند. از این گذشته حمل سلاح در داخل بدنه باعث شده قابلیت حمل سلاح توسط جنگنده‌های رادارگریز محدودتر از جنگنده های قدیمی تر باشد.

به نظر می رسد روسها سرگرم مطالعه بر روی مشخصات جنگنده نسل ششم با استفاده از پلتفورم سوخوی 57 هستند. پروژه های توسعه جنگنده نسل ششم در آمریکا همچنان محرمانه باقی مانده است لیکن بنظر می رسد مشخصات اصلی این جنگنده ها بشرح زیر باشد:


-         رادارگریزی هواپیماها با حذف دم و بدنه و بال یکپارچه ارتقا یافته است.

-         هواپیما می تواند با تغییر سطوحی شکل خود را در پرواز تغییر داده و برای بهینه سازی هوشمند عملکرد خود بسته به نوع ماموریت مطابقت پیدا کند.

-         موتور هواپیما دارای جریان هوای پیرامون اتاقک احتراق است که دمای گازهای خروجی را کاهش داده و از اثرات حرارتی خروجی موتور می کاهد.

-         هواپیما قادر است مسافت های طولانی را با سرعت بالای صوت بدون استفاده از پس سوز طی کند.

-         با استفاده از مایکروالکترونیک پیشرفته و یکپارچگی تمامی حسگرها، نیاز به رادار دماغه که تشعشعات زیادی می پراکند حذف شده است.

-         هواپیما احتمالا مجهز به توپ لیزری است که می تواند به تعداد نامحدودی هدف را مورد اصابت قرار دهد.

-         هواپیما دارای امکان ارتباط با ماهواره، ایستگاه های زمینی، هواپیماهای آواکس و سایر هواپیماهای خودی و ترکیب تمامی داده های دریافتی برای دستیابی به تصاویر با کیفیت بالا از صحنه نبرد است.

-         بجای سیستم fly-by-wire از فیبر نوری برای ارتباطات داخلی هواپیما استفاده خواهد شد که علاوه بر کاهش وزن، سرعت انتقال داده ها را چندین برابر افزایش خواهد داد.


        

طرح مفهومی نورثروپ گرومن برای جنگنده نسل ششم                            طرح مفهومی بوئینگ برای جنگنده نسل ششم


در تالیف این مقاله از بخشی از منبع زیر استفاده شده است:

What the United States expects from the sixth generation fighter aircraft, Center for Air Power Studies (CAPS), 23 March 2016.

 

 

 

 

بمباران درسدن


 

تا فوریه 1945 متفقین حلقه محاصره تنگی به دور آلمان نازی کشیده بودند. در غرب، پاتک ناامیدانه آلمانها بر علیه متفقین در جنگلهای آردن بلژیک به یک شکست کامل انجامیده بود. در شرق، ارتش سرخ پروس غربی را محاصره کرده و به رودخانه آدر رسیده بود که کمتر از 80 کیلومتر با برلن فاصله داشت. از لوفت وافه، نیروی هوایی سربلند آلمان نیز اسکلتی بیشتر نمانده و متفقین بر آسمان اروپا حکومت بلامنازعی داشتند و روزانه هزاران تن بمب بر آلمان فرو می ریختند.

 

در کنفرانس یالتا رهبران سه قدرت اصلی متفقین، فرانکلین روزولت رییس جمهور آمریکا، وینستون چرچیل نخست وزیر انگلستان و ژوزف استالین رهبر شوروی بر سر نقشه دنیای پس از جنگ توافق کردند. چرچیل و روزولت به استالین قول دادند برای هموار کردن راه پیشروی روسها در شرق آلمان همچنان به بمباران خاک اصلی آلمان ادامه دهند.

 

تکنیک مورد استفاده متفقین برای نابودی زیرساخت صنعتی آلمان و درهم شکستن روحیه مردم غیرنظامی این کشور، بمباران گسترده شهرها با استفاده از بمب های آتش زا بود. این بمب ها که با استفاده از مواد فسفری ساخته شده بودند با ایجاد آتش گسترده تولید طوفان های آتشین و بسیار سوزانی می کردند که همه چیز را کام خود فرو می بردند. متفقین هیچگاه غیرانسانی بودن این روشها را نپذیرفتند. استدلال آنها برای تخریب گسترده شهرهای آلمان و کشتار غیرنظامیان این بود که شهروندان آلمان سربازانی را پرورش دادد که مسئول مرگ 10 میلیون تن از نیروهای متفقین و تعداد بیشتری غیرنظامیان بودند. تصمیم به بمباران درسدن در پناه چنین توجیحاتی گرفته شد.

 

فوریه 1945: کشتار هولناک درسدن

 

تا پیش از جنگ جهانی دوم درسدن بواسطه معماری خیره کننده و موزه های آن یکی از زیباترین شهرهای دنیا بشمار می آمد. سهم درسدن در جنگ در مقایسه با سایر شهرهای آلمان بسیار اندک بود. در فوریه 1945 مردم بسیاری از شهرهای شرقی آلمان که از برابر نیروهای روس گریخته بودند به این شهر پناه آورده بودند. هیتلر بیشتر نیروهای باقیمانده خود را برای دفاع از برلن فراخوانده بود و نیروهای دفاعی در درسدن اندک بودند. احتمال کمی بود که درسدن هدف عمده ای برای حمله نیروهای متفق باشد.


 درسدن پیش از جنگ


حمله غیرمنتظره متفقین به درسدن در 13 فوریه آغاز شد. صدها بمب افکن لنکستر انگلیسی محموله مرگبار خود را بدون تمایز بر سر شهر ریختند. دفاع هوایی شهر آنقدر ضعیف بود که تنها شش بمب افکن لنکستر سرنگون شدند. تا صبح آنروز حدود 800 بمب افکن بریتانیا حدود 1400 تن بمب سنگین و بیش از 1100 تن آتش زا بر درسدن ریختند. طوفان آتش زای سهمگین ناشی از این بمباران بیشتر شهر را ویران ساخته و تعداد کثیری از مردم بی دفاع را زنده زنده سوزانید. ساعاتی بعد بیش از 200 بمب افکن آمریکایی خطوط راه آهن، پل ها و زیرساخت حمل و نقل شهر را بمباران کردند. در 15 فوریه 200 بمب افکن آمریکایی دیگر 950 تن ماده منفجره و بیش از 290 تن ماده آتش زا بر شهر ریختند. تا پیش از پایان جنگ، نیروی هوایی هشتم آمریکا حدود 2800 تن بمب دیگر بر درسدن ریختند.

 

درسدن صبح پس از بمباران


در مورد تعداد کشته شدگان این بمبارانهای هولناک اختلاف نظر زیادی وجود دارد. برخی آمارها از تلفات 200 هزار غیرنظامی خبر داده اند که بدین ترتیب از تعداد کشته شدگان هیروشیما یا ناکازاکی تجاوز می کند. بسیاری معتقدند بمباران درسدن نمونه کامل یک جنایت جنگی بوده است، لیکن متفقین هیچگاه این اتهام را نپذیرفتند.

 

https://www.history.com/topics/world-war-ii/battle-of-dresden