خوش آمدید!!!

سلام به وبلاگ من خوش آمدید و امیدوارم لحظات خوبی در وبلاگ من داشته باشید و  همچنین نظر یادتون نره!


آدرس وب دیگم که 8 تیر درست شده هم اینه:


http://astronomyworld-negin.blogfa.com


تقدیر!


زندگی آرام است،مثل آرامش یک خواب بلند

زندگی شیرین است،مثل شیرینی یک روز قشنگ

زندگی رویایست،مثل رویای یک کودک ناز

زندگی زیباست،مثل زیبایی یک غنچه ی ناز

زندگی تک تک این ساعتهاست،زندگی چرخش این عقربه هاست

زندگی راز دل مادر من،زندگی پینه ی دست پدر است

زندگی مثل زمان در گذر است

زندگی آب روانی است روان می‌گذرد..

آنچه تقدیر من و توست همان می‌گذرد.

پیغام گیر خونه ی مادر و پدر بزرگ ها

ما اکنون در دسترس نیستیم؛ لطفا” بعد از شنیدن صدای بوق پیغام بگذارید:

اگر شما یکی از بچه های ما هستید؛ شماره ۱ را فشار دهید.

اگر میخواهید بچه تان را نگه داریم؛ شماره ۲ را فشار دهید.

اگر میخواهید ماشین را قرض بگیرید؛ شماره ۳ را فشار دهید

اگر میخواهید لباسهایتان را تعمیر کنیم؛ شماره ۴ را فشار دهید.

اگر میخواهید بچه تان امشب پیش ما بخوابد؛ شماره ۵ را فشار دهید.

اگر میخواهید بچه تان را از مدرسه برداریم ؛ شماره ۶ را فشار دهید.

اگر میخواهید برای مهمانان آخر هفته تان غذا درست کنیم ؛ شماره ۷ را فشار دهید.

اگر میخواهید امشب برای شام بیایید؛ شماره ۸ را فشار دهید.

اگر پول میخواهید؛ شماره ۹ را فشار دهید.

اما اگر می خواهید ما را برای شام دعوت کنید یا ما را به گردش ببرید، بگویید، ما داریم گوش می کنیم !!!!

شعر!!!

با تو ای درس شبی باز در این خانه نشستم
همه شب خیره شدم ثانیه ای چشم نبستم
شوق یک نمره ی 20 باز پدیدار شد اندر رخ زردم
باز افزود دو صد درد به دردم
یادم آمد که شبی با تو در این خانه نشستم
اولین بار در آن ترم که یک جزوه به دستم
جزوه را مرتبه ای باز همی کردم و بستم
یادم آمد تو به من گفتی از این 20 حذر کن
لحظه ای چند بر آینده نظر کن
آه آینده برای تو گران است
تو که امروز نگاهت به یک 20 نگران است
باش فردا که دو پایت پس استاد روان است
تا فراموش کنی چندی از این نمره حذر کن
با تو گفتم حذر از 20 ندانم
گذر از 19 هرگز نتوانم
اشکی از چشم فرو ریخت
19 ناله ی تلخی زد و بگریخت
18 آهسته ز افکار من آهنگ سفر کرد
شب و سرما و من و ترس
همه دل داده به یک 15 از درس
روز اول که به صد شوق ز کنکور گذشتم
شاد و خندان به‌سوی خانه دویدم
خویش را عالم این دهر بدیدم
تو به من پند بدادی نشنیدم، نشنیدم
باز گفتم که تو آسانی و من عالم دهرم
می تونم که بگیرم ز تو من 15 آسان
یادم آمد که از این صفحه به آن صفحه پریدم
سوی هر درد که رفتم
به دوایی نرسیدم
پای در خواب کشیدم
صبح شد زیر پتو آن شب و شب‌های دگر هم
نگرفتن دگر از درس خبر هم
نکند 11 بر بنده گذر هم
با 10 اما به چه حالی من از این ترم گذشتم!


این شعر از زبان من نیست ها!!!!
گفته باشم!!

شگفتی دنیای رنگ ها!!!

رنگ ها




برای مشاهده روی ادامه مطلب کلیک کنید.

ادامه نوشته

اختراعات جالب

برای مشاهده روی ادامه مطلب کلیک کنید

ادامه نوشته

طنز روزهای مدرسه

خارج از مدرسه (کافه)
تقلب (چشمهایم برای تو)
روز امتحان (روز واقعه)
زنگ زیست (معنی عشق)
کیف مدرسه (محموله)
اولین کسی که معلم از او میپرسد (قربانی)

نگاه دانش آموز به معلم (میخواهم زنده بمانم)


معلمان مدرسه (جنگجویان کوهستان)
زنگ تفریح (حمله به توالت)
مدیر مدرسه (پدر سالار)
پنج شنبه (خانه دوست کجاست)
جلسه معلمان (نقشه قتل دانش آموز)
میز آخر (بهشت پنهان)
پای تخته (قتلگاه)
ورود مدیر مدرسه (تشریفات نظامی)
کارنامه های تجدیدی (سالهای دور از خانه)
تعطیلات مدرسه (روزهای خوشبختی)
نمره ۲۰ (آرزوی محال)
گرفتن تقلب از دست دانش آموز (بازی دیگر تمام است)
امتحان شهریور (شانس زندگی)
فضول کلاس (کارآگاه ویژه)
معلم در خواب دانش آموز (شبهی در تاریکی)
بردن کارنامه به خانه(نبودن سر بر تن)
شب امتحان (وصیت نامه)
قبولی شهریور (بازگشت به خانه)
تقلب کردن (بی تو هرگز)
زنگ کلاس (دیدار ارواح)

مدرسه (چوبه دار)

زنگ ورزش (امید دانش آموز)

سال نو میلادی مبارکـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ !

سال نو همه مبارکــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ !




شگفتی های ریاضی


 

 

فکر می کنم شما هم بعد از دیدن این صفحه به زیبا و شگفت انگیز بودن ریاضی بیش از پیش ایمان خواهید آورد .


1x 8 + 1 = 9
12 x 8 + 2 = 98
123 x 8 + 3 = 987
1234 x 8 + 4 = 9876
12345 x 8 + 5 = 98765
123456 x 8 + 6 = 987654
1234567 x 8 + 7 = 9876543
12345678 x 8 + 8 = 98765432
123456789 x 8 + 9 = 987654321

 

1x 9 + 2 = 11
12 x 9 + 3 = 111
123 x 9 + 4 = 1111
1234 x 9 + 5 = 11111
12345 x 9 + 6 = 111111
123456 x 9 + 7 = 1111111
1234567 x 9 + 8 = 11111111
12345678 x 9 + 9 = 111111111
123456789 x 9 +10= 1111111111

 

9x 9 + 7 = 88
98 x 9 + 6 = 888
987 x 9 + 5 = 8888
9876 x 9 + 4 = 88888
98765 x 9 + 3 = 888888
987654 x 9 + 2 = 8888888
9876543 x 9 + 1 = 88888888
98765432 x 9 + 0 = 888888888

 

شگفت انگیز بود ، نه ؟

 

 

حالا تقارن را ببینید :

1x 1 = 1
11x 11 = 121
111 x 111 = 12321
1111 x 1111 = 1234321
11111 x 11111 = 123454321
111111 x 111111 = 12345654321
1111111 x 1111111 = 1234567654321
11111111 x 11111111 = 123456787654321
111111111 x 111111111= 12345678987654321

 

رفتار شناسی امتحانات

این مطلب با آزمایش بر روی سه هزار دانشجو ، به دست آمده است ؛ پس

به جای خندیدن ، پند بگیرید .



               در طول ترم


سه روز مانده به امتحان

 دو روز مانده به امتحان

                شب امتحان



یک ساعت مانده به امتحان

    سر جلسه امتحان

هنگام خروج از جلسه

یک هفته بعد از امتحان


منبع:morethanscience.blogfa.com


student life


student life...


نلسون ماندلا

نِلسون رولیهلاهلا ماندِلا (زادهٔ ۲۶ تیر ۱۲۹۷ خورشیدی برابر با ۱۸ ژوئیه ۱۹۱۸) نخستین رئیس جمهور آفریقای جنوبی است که در انتخابات دموکراتیک عمومی برگزیده شد. وی پیش از ریاست جمهوری از فعالان برجستهٔ مخالف آپارتاید در آفریقای جنوبی و رهبر کنگره ملی آفریقا بود. او به خاطر دخالت در فعالیت‌های مقاومت مسلحانه مخفی محاکمه و زندانی شد. مبارزه مسلحانه، برای ماندلا، آخرین راه چاره بود؛ او همواره پایبند به عدم توسل به خشونت بود.ماندلا در طول ۲۷ سال زندان، که بیشتر آن را در یک سلول جزیره روبن سپری کرد، مشهورترین چهرهٔ مبارزه علیه آپارتاید در آفریقای جنوبی شد.....

برای مشاهده روی ادامه مطلب کلیک کنید.

منبع:biographyema.com

ادامه نوشته

قبل از اینکه دیر بشه قدر چیز هایی رو که داری رو بدون

ساعت آخر بود، دخترک گوشه کلاس تنها و آرام نشسته و به چهره مهربان معلم ؛چشم دوخته بود . 
یکی از بچه ها می خواست چیزی بخورد که معلم می فهمد. با مهربانی می گوید : بچّه هازنگ آخره! اگه سر کلاس چیزی بخورین نمی تونین توی خونه غذای خوشمزه مامانتون رو بخورین! 
چند نفر با خنده و شوخی می گویند اگه غذا نداشتیم چی؟
دخترک در گوشه کلاس آرام زمزمه می کند: اگه مامان نداشتیم چی ... ؟!!!

منبع:mercury.blogsky.com


دعای باران

خشکسالی امان مردم را بریده بود، چنانکه دیگر هیچ کاری را نمی توانستند انجام دهند. کشیش همه مردم را برای دعای باران به بیرون شهر دعوت کرد، تا از خدا بخواهند که با بارش باران، آنها را از خشکسالی نجات دهد.

همه مردم در جایی که از پیش تعیین شده بود گرد آمدند و منتظر شروع مراسم دعا شدند. کشیش بر بالای بلندی قرار گرفت و رو به مردم گفت: تا به امروز نمی دانستم چرا ما از گرفتاری و خشکسالی نجات نمی یابیم ولی امروز با دیدن شما متوجه شدم!

چرا که همه ما اینجا جمع شده ایم تا از خدای کائنات بخواهیم بر ما باران نازل کند، ولی در جمع شما فقط همین دختر بچه ای که این جلو نشسته با چتر آمده و این یعنی فقط یکی از ما به دعایی که می کنیم ایمان داریم.

فقر

برای مشاهده روی ادامه مطلب کلیک کنید.

ادامه نوشته

معما

این مساله مناسب دانش آموزان سوم راهنمایی است. البته مقاطع پایین تر هم می تونن به راحتی با راههای ابتکاری مساله رو حل کنن، پس اونا هم حتما حتما روش فکر کنن.  

کلاهبرداری مرد ساده لوحی را دید که می خواهد از روی پل رد شود. وقتی از مقدار پول او خبردار شد، خواست تمام پولش را بگیرد. به او گفت: تو هر وقت از روی پل بگذری و دوباره به نقطه شروع برگردی، هر چه پول داری دوبرابر می کنم و در عوض ۲۴ هزار تومان از تو می گیرم. مرد ساده لوح ۳بار این کار را انجام داد و پولش تمام شد. او در اول چقدر پول داشته است؟

آرزو های ریاضی


کاش مختصات کردارمان روی ربع اول همانطور می ماند و به سمت ربع های دیگر نمی رفتیم.

کاش تابع گناهانمان نزولی باشد تا در یک جا بالاخره پایان پذیرد.

کاش لااقل تابع گناهانمان اینقدر پیوسته نباشد و حد اشتباهاتمان به بی نهایت میل نکند.

کاش از سخنان بیهوده و اعمال مکروهه که فراوان هم هستند، جذر می گرفتیم.

کاش دنیا با تمام دلخوشی هایش در نظرمان نقطه ای تو خالی باشد و بس.

کاش انتگرالهای بی حرمتی هایمان در محضر درست، توبه باشد.

کاش بتوانیم اعمال نیک و بسیار اندکمان را به توان برسانیم تا به حساب آیند.

کاش آهنگ رو به افزایش حجم روز مرگی ها، به ما فرصت فکر کردن به خود را بدهد.

کاش راه راست را انتخاب کنیم که اگر نکنیم یا به هدف نمی رسیم و یا دیرتر می رسیم.

کاش لگاریتم کلیه اعمالمان در مبنای رضای خدا برود تا مقبول درگاهش واقع شود.

کاش لحظه های  خوب  مناجات را  یک جا می شد جمع کرد تا  از دستشان ندهیم  و فراموششان نکنیم.

کاش...

 

جواب خیــــــــــلی جالب!!!!


علت خودکشی معلم های ریاضی....!!!!!!

یکی از کاربران جهان که احتمالاً معلم ریاضی بوده و قصد خود کشی دارد، با ارسال چند تصویر دلیل خودکشی برخی معلمان ریاضی را بیان نموده است......!

برای مشاهده روی ادامه مطلب کلیک کنید.

ادامه نوشته

فایده درس نخوندن

برای مشاهده روی ادامه مطلب کلیک کنید.

ادامه نوشته

جمله های سبز


اشک هایی که بعد از هر شکست می ریزیم ،عرق هایی است که برای پیروزی نریخته ایم.

مسئله های حل نشده ریاضی

سلام...

می خواستم یک لینکی رو بهتون معرفی کنم

http://en.wikipedia.org/wiki/List_of_unsolved_problems_in_mathematics

لیست تمام مسئله های حل نشده در ریاضیه.

سعـــــــــــــی می کنم بعضی ها رو با ترجمه فارسی بذارم.......!

خیلی از نوجوان ها تونستن بعضی هاشون رو حل کنن.

 شاید شما هم بتونین.......!!!!

آشیانه ویران


از ساحت پاک آشیانی
مرغی بپرید سوی گلزار

در فکرت توشی و توانی
افتاد بسی و جست بسیار

رفت از چمنی به بوستانی
بر هر گل و میوه سود منقار

تا خفت ز خستگی زمانی
یغماگر دهر گشت بیدار

تیری بجهید از کمانی
چون برق جهان ز ابر آذار

گردید نژند خاطری شاد

چون بال و پرش تپید در خون
از یاد برون شدش پریدن

افتاد ز گیرودار گردون
نومید ز آشیان رسیدن

از پر سر خویش کرد بیرون
نالید ز درد سر کشیدن

دانست که نیست دشت و هامون
شایستهٔ فارغ آرمیدن

شد چهرهٔ زندگی دگرگون
در دیدن نماند تاب دیدن

مانا که دل از تپیدن افتاد

مجروح ز رنج زندگی رست
از قلب بریده گشت شریان

آن بال و پر لطیف بشکست
وان سینهٔ خرد خست پیکان

صیاد سیه دل از کمین جست
تا صید ضعیف گشت بیجان

در پهلوی آن فتاده بنشست
آلوده بخون مرغ دامان

بنهاد به پشتواره و بست
آمد سوی خانه شامگاهان

وان صید بدست کودکان داد

چون صبح دمید، مرغکی خرد
افتاد ز آشیانه در جر

چون دانه نیافت، خون دل خورد
تقدیر، پرش بکند یکسر

شاهین حوادثش فرو برد
نشنید حدیث مهر مادر

دور فلکش بهیچ نشمرد
نفکند کسیش سایه بر سر

نادیده سپهر زندگی، مرد
پرواز نکرده، سوختش پر

رفت آن هوس و امید بر باد

آمد شب و تیره گشت لانه
وان رفته نیامد از سفر باز

کوشید فسونگر زمانه
کاز پرده برون نیفتد این راز

طفلان بخیال آب و دانه
خفتند و نخاست دیگر آواز

از بامک آن بلند خانه
کس روز عمل نکرد پرواز

یکباره برفت از میانه
آن شادی و شوق و نعمت و ناز

زان گمشدگان نکرد کس یاد

آن مسکن خرد پاک ایمن
خالی و خراب ماند فرجام

افتاد گلش ز سقف و روزن
خار و خسکش بریخت از بام

آرامگهی نه بهر خفتن
بامی نه برای سیر و آرام

بر باد شد آن بنای روشن
نابود شد آن نشانه و نام

از گردش روزگار توسن
وز بدسری سپهر و اجرام

دیگر نشد آن خرابی آباد

شد ساقی چرخ پیر خرسند
پردید ز خون چو ساغری را

دستی سر راه دامی افکند
پیچانید به رشته‌ای سری را

جمعیت ایمنی پراکند
شیرازه درید دفتری را

با تیشهٔ ظلم ریشه‌ای کند
بر بست ز فتنه‌ای دری را

خون ریخت بکام کودکی چند
برچید بساط مادری را

فرزند مگر نداشت صیاد؟