ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 |
ترجمه و تلخیص: اصغر ناصری
اختصاصی وبلاگ دنیای علم و تکنولوژی
در بهار سال ١٩٤١، سربازان آلمان نازی بیشتر اروپای غربی را در تسخیر خود داشتند و به نظر میرسید که در گام بعدی بریتانیا را نیز بزیر لگام آورند. ارتش ایالات متحده از سازندگان هواپیما خواست بمب افکنی بسازند که بتواند از درون خاک آمریکا برخاسته، آلمان را بمباران کرده و به مبدا خود بازگردد.
مهمترین طرح از شرکت کانسولیدیتد ارکرفت واقع در سان دیگو، سازنده بی٢٤ لیبراتور درآمد که به تازگی به خدمت نیروهای هوایی ایالات متحده و بریتانیا درآمده بود. پیشنهاد کانسولیدیتد، جهشی عمده در طراحی بمبافکن های سنگین بی-١٧ و بی-٢٤ و نیز بمبافکن فوق سنگین نسل آینده ساخت بوئینگ یعنی بی-٢٩ سوپرفورترس بود. بی-٣٦ بایستی یک “ابربمبافکن” با فاصله دو سربال ٧٠ متر باشد. این هواپیما باید قادر به عبور از فراز اقیانوس اطلس، ورود به آسمان آلمان با سرعت ٥٠٠ کیلومتر در ساعت و فروافکندن ٤٥٠٠ کیلوگرم بمب از ارتفاع ١٢٠٠٠ متری میبود، ارتفاعی که آن را فراتر از دسترس توپهای ضد هوایی flak یا شکاری های آن زمان قرار می داد. ارتش که تحت تاثیر این پیشنهادیه قرار گرفته بود، دو فروند نمونه اولیه از این بمب افکن را در ١٥ نوامبر ١٩٤١ سفارش داد.
سه هفته بعد، ژاپنی ها به پرل هاربر حمله کردند و ایالات متحده ناگهان خود را در جنگ دو اقیانوس گرفتار دید. پروژه بی-٣٦ به محاق رفته و کانسولیدیتد موظف به تولید هزاران فروند از بی-٢٤ های امتحان پس داده خود شد. ضربه دیگر به این پروژه وقتی وارد شد که کارخانجات تولید بی -٣٦ به تگزاس منتقل شده و از طراحان خواسته شد که یک ترابری نظامی بر اساس طرح بمب افکن بسازند.
در حالیکه آلمان از طریق پایگاه هایی در خاک انگلستان در هم کوبیده میشد، ژاپن نیز توسط بی-٢٩ هایی که از خاک چین بر میخاستند مورد حمله قرار می گرفت. ژاپنیها تلاش کردند پایگاههای هوایی چین را تسخیر کنند و بدین ترتیب بود که بی-٣٦ و قابلیت های آن دوباره در کانون توجه قرار گرفت. این بمب افکن میتوانست از خاک هاوایی برخاسته و توکیو را بمباران کند. در ژوئن ١٩٤٣ ارتش ١٠٠ فروند از این ابربمبافکنها را برای تابستان ١٩٤٥سفارش داد.
اما سپاه دریایی آمریکا سریعتر از سازنده ابربمبافکن به پیش میرفت. مدت زمان کوتاهی پس ازتسخیر گوآم، سایپن و تینیان در دست آمریکائیان بود و با تاسیس پایگاههایی هوایی در نزدیکی خاک اصلی ژاپن، بی-٢٩ ها بمباران وحشتناک شهرهای ژاپن را آغاز کردند. توان صنعتی و نظامی ژاپن در زیر فشار خرد کننده بمبارانهای شبانه روزی از بین رفت و جنگ اقیانوسیه شش ماه زودتر از انتظار و شش روز زودتر از خروج اولین بی-٣٦ از خط تولید به پایان رسید.
در حالی که مردم اروپا و آمریکای شمالی در حال جشن گرفتن پیروزی خود بودند، دیکتاتور تازه ای بروز کرد که عطش بیشتری برای بلعیدن دنیا داشت. شوروی استالین در حال بلعیدن تکههایی از اروپا بود و آمریکاییها هیچکاری برای متوقف کردن آن نمیتوانستند انجام دهند. تنها راهی که در برابر آنها باقی مانده بود شبح تهدید بمباران اتمی و نابودی کامل شوروی بود. اما کدامیک از نیروهای نظامی آمریکا قادر به اجرای چنین تهدیدی بود؟
کنگره آمریکا در سال 1947 نیروی مستقل هوایی آمریکا را تشکیل داد. نیروی جدید حول دو بازوی رزمی سازماندهی می شد: مرکز فرماندهی هوایی تاکتیکی (TAC) برای پشتیبانی از نیروهای زمینی و مرکز فرماندهی هوایی استراتژیک (SAC) برای بردن جنگ به درون خاک دشمن. تعداد هواپیماهای نیروی هوایی باید دو برابر نیروی دریایی می بودند، یعنی 24000 هواپیمای نیروی هوایی در برابر 11500 فروند نیروی دریایی و تنها نیروی هوایی دارای بمب افکن سنگین می بود.
با ظهور استالین به عنوان دشمن اصلی آمریکا و اروپای آزاد، ماموریت استراتژیک SAC در صدر توجه قرار گرفت. بطور اتفاقی، ظرفیت حمل بار دوربرد B-36 درست به اندازه یک بمب اتمی بود، یعنی 10 هزار پاوند و شعاع عملیاتی آن از مین آمریکا تا لنیگراد روسیه را دربر می گرفت. شوروی ها با مسدودکردن راههای زمینی به برلین غربی و محاصره آن به شیوع ترس از کمونیسم در دنیای سرمایه داری کمک کردند و بدین ترتیب این ایده تایید شد که B-36 عظیم الجثه و دوربرد بهترین امید آمریکا برای محدود ساختن توسعه طلبی کمونیستهاست.
در ژوئن 1948 کانویر اولین B-36A عملیاتی را به گروه هفتم بمب افکن فرماندهی استراتژیک هوایی تحویل داد. بمب افکن جدید بقدری بزرگ بود که یک B-29 می توانست در زیر یک بال آن جای بگیرد. با وجود تفاوت در اندازه، دو بمب افکن دارای شباهت های زیادی بودند: دم عمودی مشابه، بدنه باریک مانند سیگار با مقطع مدور، دو کابین خدمه تحت فشار که توسط دو مخزن بمب از هم جدا شده و تونلی اتصال میان آنها را برقرار میکرد.
نمونه اولیه بی 36 در کنار بی 29 (عقب تر)
اما بالها متفاوت بودند. بالهای B-29 نازک، مستقیم و مانند گلایدر بودند در حالیکه بالهای B-36 بیش از هفت فوت ضخامت در ریشه خود داشتند بطوری که یکی از خدمه می توانست از داخل آن خزیده و موتورها یا عرابه فرود را در حال پرواز بررسی کند. لبه حمله بالهای شیبی به سمت عقب داشت. عجیب تر از همه شش موتور پرات اند ویتنی وسپ ماژور هواپیما بود که به لبه فرار بال متصل شده و ملخها نیز در سمت عقب قرار داشتند. با وجود کاهش اغتشاش پیچشی هوا بر روی بالها، این پیکربندی مشکلی عمده بوجود می آورد و آن خنک کردن موتورها بود که دهانه مکش هوای آنها در لبه جلویی بال قرار داشت. در ارتفاعات بالا هوا رقیق بوده و مکنده های هوای موتور نمی توانستند هوای کافی برای خنک کردن آن فراهم کنند. ملخ ها 19 فوت قطر داشتند. صدای موتورها و ملخها بسیار بلند بود بطوری که برخی به یاد می آورند که حتی وقتی B-36 در ارتفاع 40 هزار فوتی پرواز می کرد، صدای آن شیشه های ساختمانها را بر روی زمین به لرزه در می آورد.
ایلرونها، فلپها و قسمت متحرک دم افقی مجموعا سطحی بیشتر از هر دو بال یک B-24 داشتند.. دو مهندس پرواز شش موتور 4360 اینچ مکعبی را پیوسته نظارت می کردند که هرکدام 27 سیلندر در چهارردیف داشتند. مسئول بمباران، هدایتگر، مسئول رادیو و توپچی ها تعداد کل خدمه کابین جلویی را به ده نفر می رساندند.
با دراز کشیدن داخل تونلی به طول 26 متر بر روی یک ارابه چرخدار و کشیدن یک طناب بالاسری می شد به سمت کابین عقب رفت. این ارابه برای فرستادن غذای داغ از آشپزخانه به کابین جلو نیز بکار می رفت. کابین عقب دارای پنج خدمه و مجهز به تختخوابهای تاشو و توالت کوچکی بود. مدلهای بعدی تعداد بیشتری خدمه داشتند که در مورد مدلهای شناسایی به 22 نفر می رسید. شش ساعت طول می کشید تا یک بمب افکن برای ماموریت آماده شود و خدمه پرواز نیاز به یک ساعت دیگر برای کنترل های قبل از پرواز داشتند که شامل 600 مرحله می شد.
مدل B-36A نمی توانست از توپهای ضدهوایی خود استفاده کند. توپی که بطور برقی عمل می کرد آنقدر مشکل ساز بود که حذف شد. بیست و دو عدد از این مدل تحویل نیروی هوایی شدند که تقریبا دست ساز و بسیار شلخته سرهم بندی شده بودند. گاهی اوقات پوسته بالایی از دنده های اسکلت بال کنده می شد و ورقکاران باید آنرا دوباره تعمیر می کردند.
ملخها دارای معکوس ساز برای ترمز هنگام نشستن بودند اما گاهی اوقات در حال پرواز یا هنگام سرعت گیری برای برخاست معکوس می شدند که حداقل در یک مورد منجر به سقوط هواپیما شد. سیلندرهای موتورها بیش از حد داغ شده و سرب موجود در سوخت باعث کثیف شدن شمع ها در سرعت گشت می شد. هر هواپیما دارای 336 شمع موتور بود که پس از یک پرواز کامل که یک روز و نیم بطول می انجامید باید تمامی آنها عوض میشدند. موتورها نشتی روغن داشتند و گاهی اوقات مهندس پرواز باید یکی از موتورها را خاموش میکرد زیرا مخزن 570 لیتری روغن آن خالی می شد.
بی 36 براستی یک ابر بمب افکن بود. اعداد زیر نشان دهنده ابعاد غول آسای این ماشین جنگی هستند:
بی 36 در زمان خود انتقادات فراوانی را برانگیخت. بسیاری در نیروی دریایی می گفتند این هواپیما از فناوری منسوخ زمان جنگ جهانی دوم بهره میبرد. لیکن این ابربمب افکن توانست در فاصله سالهای 1949 تا 1959 نقش بمب افکن بازدارنده هسته ای را بخوبی ایفا کند. جانشین آن بی 52 هواپیمایی کاملا متعلق به عصر جت بود.
پرواز بی 36 در کنار یک بی 52
شرکت کانویر درسال 195...سعی کرد با ارائه نسخه تمام جت این هواپیما تحت نام XB-60 پروژه خود را حفظ کند. لیکن عملکرد رقیب آن یعنی نمونه اولیه B-52 چنان درخشان بودکه نیروی هوایی هیچ علاقه ای به نسخه جت بی 36 از خود نشان نداد. بی 36 در سال 1959 بطور کامل از خدمت خارج شد.
XB-60
گورستان ابر بمب افکن بی 36 در دیویس مونتان آریزونا
منبع اصلی:
B-36: Bomber at the Crossroads, Air and Space Magazine