______________________
ترجمه از اصغر ناصری
تمام شب را راندم
سلن دیون
باید می گریختم، شهر مه گرفته و ظلمانی بود.
شاید ابتدا باید تو را صدا می زدم
اما در فراق تو داشتم جان می سپردم
در حالی که می راندم در رویا سیر می کردم
جاده ای دراز و مستقیم در پیش بود
می توانستم بوسه های شیرین تو را حس کنم، بازوهای تو را که گشوده بودند
تب دیدار تو جانم را از درون می سوزاند
تمام شب را راندم تا به تو برسم
آیا این واقعیت دارد یا در خیال است؟
آیا تمام شب را راندم؟
چه چیزی در این دنیا ما را از جدایی باز می دارد؟
مهم نیست به کجا روم
ضربان قلب تو را می شنوم
وقتی شب سرد و تاریک است به تو می اندیشم
هیچکس نمی تواند مانند تو مرا به حرکت درآورد
هیچ چیز نمی تواند این احساس بین من و تو را بزداید
...
1. I omitted all the extraneous details while explaining the …….. of the matter to him.
من تمامی جزئیات اضافی را حذف کرده و خلاصه مطلب را برای او توضیح دادم.
1) breach |
2) distinction |
3) qualm |
4) gist |
رخنه |
تمایز |
تردید |
خلاصه |
2. While his brother writes in an unclear and clumsy way, Sam himself is known for his ….. style of writing.
در حالی که برادرش به روشی ناروشن و شلخته می نویسد، سم به سبک شفاف نوشتاری خود معروف است.
1) lucid |
2) verbose |
3) dull |
4) feasible |
روشن، شفاف |
دراز، پرگو |
کدر، تیره، احمق |
شدنی |
3. Poultry farms place the eggs into incubators to …… the growth of the embryo into chicken.
مزارع پرورش مرغ تخم مرغها را داخل انکوباتور قرار می دهند تا رشد جنین و تبدیل آن به جوجه را تسریع کنند.
1) conquer |
2) hasten |
3) outline |
4) elude |
تسخیر |
تسریع |
طرح کلی |
طفره |
4. With as many as three witnesses giving evidence against her, the …. of her claim that she was innocent was in serious doubt.
با وجود سه شاهدی که بر علیه او شهادت دادند، درستی ادعای بیگناهی او مورد تردید جدی قرار گرفت.
1) demonstration |
2) paradigm |
3) veracity |
4) empiricism |
تظاهرات، نمایش |
الگو |
صحت |
تجربه گرایی |
5. I did not like her way of teaching because her lecture had too many digressions; she kept on wandering to various subjects, most of them not …… to the central idea of her topic.
روش درس دادن او را دوست ندارم زیرا سخنرانی او دارای تخطی زیادی از محدوده بحث بود؛ او در میان موضوعات متعددی سرگردان بود که بیشتر آنها با ایده اصلی سخنانش مرتبط نبودند.
1) vulnerable |
2) peripheral |
3) pertinent |
4) loyal |
آسیب پذیر |
پیرامونی |
مرتبط |
وفادار |
6. With the advent of electric bulbs and emergency lights, the use of gas lamps became …. .
با ابداع لامپ برقی و نور اضطراری، استفاده از لامپ گاز منسوخ شده است.
1) imprecise |
2) repetitive |
3) idealistic |
4) obsolete |
نادقیق |
تکراری |
آرمانی |
منسوخ |
7. The employee did not believe the implausible story that Janet …… to justify her absence from work.
کارفرما داستان ناتمام جعل شده توسط جانت را برای توجیه غیبتش از کار باورنکرد.
1) concocted |
2) scrutinized |
3) manipulated |
4) reassured |
جعل کردن |
موشکافی کردن |
دستکاری کردن |
دوباره اطمینان دادن |
8. The doctor has advises him to ……. adhere to the prescribed regimen; otherwise, there is a danger of relapse of her illness.
پزشک به او توصیه کرد بطور موکد به رژیم غذایی تجویز شده پایبند باشد در غیر اینصورت خطر عود دوباره بیماری وجود دارد.
1) sequentially |
2) strictly |
3) ineptly |
4) selectively |
بطور ترتیبی |
بطور موکد |
بطور بی منطق |
بطور انتخابی |
9. The …….. in her speech can put off almost anyone; she urgently needs to tone down the harsh words she uses.
تندی سخنان او تقریبا هر فردی را می تواند از او براند؛ او باید فورا واژگان تند مورد استفاده اش را تعدیل کند.
1) explicitness |
2) enigma |
3) shortsightness |
4) acerbity |
صراحت |
معما |
کوته بینی |
تندی |
10. He is so wasteful; he has ……. All the money that he had borrowed from me, and is now back again asking for more.
او بسیار مسرف است؛ او تمام پولی که از من قرض کرده را تمام کرده و حالا دوباره از من پول تقاضا می کند.
1) allocated |
2) neglected |
3) depleted |
4) accumulated |
اختصاص داده |
غفلت کرده |
تمام کرده، به ته رسانده |
جمع آوری کرده |
World's Deadliest: Army Ants Eat Everything
Army ants are nature's Mongol hordes: always on the move and ravaging everyone in their path.
You can only run from them.
And don't waste time...because when an ant colony is on the move they rule the road.
Anything that stands in their way will be overwhelmed.
Army ants have large, scissor-like jaws called mandibles.
They use these weapons to slice their prey apart.
They don't waste time eating and then digesting.
While they are dicing up their prey, they spread a dissolving acid.
Once flesh, muscles and tendons melt down to a liquidized matter, they eat it and keep going.
The only defense is not moving a muscle. The solider army ants are nearly blind. About all they can distinguish is light and darkness. So they detect prey by movement.
This patrol is heading out to forage.
If the scouts find food, they'll relay the news via scent- back to the nest, so the colony can mobilize.
This beetle is six times the size of one ant...but no match for an army.
Some prey isn't eaten on the spot, but carved into pieces and toted back to the colony. It's like slaves building the pyramids: get enough of them, and they can haul almost anything.
They're so numerous, the total weight of the world's ants roughly equals the weight of humanity.
Their numbers make them a natural insecticide...able to exterminate an entire patch of ground...at least till they move on.
مورچه ارتشی: یکی از مرگبارترین موجودات دنیا
مورچههای ارتشی همان لشکر مغول طبیعت هستند: آنها پیوسته درحال حرکتند و همه چیز را در مسیر خود به یغما میبرند.
شما تنها میتوانید از آنها فرار کنید.
وقت را تلف نکنید ... زیرا وقتی یک لشکر مورچه در حال حرکت است آنها هستند که بر جادهها حکومت میکنند.
هرچه بر مسیر آنها قرار گیرد مغلوب آنها خواهد شد.
مورچههای ارتشی دارای آروارههای بزرگ قیچی مانند به نام ماندیبل هستند.
آنها از این سلاح برای تکه تکه کردن طعمه خود استفاده میکنند.
آنها وقت خود را برای خوردن و سپس هضم غذا تلف نمیکنند.
آنها همزمان با قطعه قطعه کردن طعمه خود، یک اسید حل کننده بر آن میپاشند.
به محض ذوب شدن گوشت، ماهیچه و پی و تبدیل آن به یک لعاب، آنرا خورده و به حرکت خود ادامه میدهند.
تنها دفاع در برابر آنها بی حرکت ماندن مطلق است. مورچههای ارتشی سرباز تقریبا کور هستند. تقریبا تنها چیزی که میتوانند تشخیص دهند نور و تاریکی است. بنابراین طعمه خود را وقتی حرکت میکند شناسایی میکنند.
این گشتیها به دنبال طعمه میگردند.
اگر پیشاهنگان غذا بیابند، از طریق انتشار بو به بقیه افراد خبر میرسانند. بدین ترتیب ارتش مورچهها به حرکت در میآید.
این سوسک شش برابر بزرگتر از یک مورچه است، اما از پس یک ارتش بر نمیآید.
برخی طعمه ها در محل شکار خورده نمیشوند، بلکه به قطعاتی بریده شده و به میان کولونی برده میشوند. [طرز عمل این ارتش] مانند بردگانی است که اهرام را ساختند: تعداد کافی از آنها را به خدمت بگیرید، آنها خواهند توانست هرچیزی را حمل کنند.
تعداد مورچگان بقدری زیاد است که وزن کل مورچگان دنیا تفریبا با وزن کل آدمیان برابری میکند.
تعداد بیشمار، مورچگان را به یک حشره کش طبیعی تبدیل کرده است... آنها قادرند تکهای از زمین را از وجود حشرات دیگر پاک کنند ... حداقل تا زمانی که در حرکت هستند.
ترجمه: اصغر ناصری
منبع:
http://video.nationalgeographic.com/video/worlds-deadliest-ngs/deadliest-army-ants
واژگانی مانند few و a few کمی نما نامیده می شوند. در زیر مقایسه این دو واژه آورده می شود.
A few بیشتر از few است.
این دو واژه قبل از اسامی قابل شمارش جمع بکار می روند مانند A few people, few books
A few ایده مثبتی را منتقل می کند مانند:
Fortunately, our financial situation is good: we still have a few good customers.
خوشبختانه، وضع مالی ما خوب است؛ ما هنوز تعداد کمی مشتری داریم.
few ایده ای منفی را منتقل می کند و تقریبا به معنی هیچ است. مانند:
I'm very sad: I have few good friends.
من خیلی غمگینم: زیرا هیچ دوست خوبی ندارم.
این واژگان اشکال عالی و تفضیلی بی قاعده دارند:
few - fewer - the fewest
a few - more - the most
منبع:
http://speakspeak.com/resources/english-grammar-rules/various-grammar-rules/few-a-few-little-a-little
هند و اروپاییان (Indo-Europeans) قومی سفیدپوست و چادرنشین بودند که در حدود پنج هزار سال پیش از میلاد مسیح در شمال دریای خزر در استپهای ناحیه سفلای رود ولگا می زیستند. زبان آنها را زبان هند و اروپایی آغازین نام نهاده اند که مادر همه زبانهای هند و اروپایی بشمار می رفته و از پیچیده ترین نظامهای صرفی برخوردار بوده است.
مهاجرت این اقوام به جنوب غربی و شمال اروپا باعث بوجود آمدن لهجه های مختلف شد که به تدریج به زبانهای مختلف بدل شدند.
زبانهای شاخه غربی را زبانهای ستم (satem) و زبانهای شاخه غربی را کنتوم (centum) می نامیدند. زبانهای آریایی یا هند و ایرانی از شاخه شرقی یا ستم و زبان انگلیسی کهن از شاخه غربی به نام ژرمنی نتیجه شده اند.
زبان ژرمنی آغازین بعده به سه شاخه شمالی، شرقی و غربی تحول یافت و انگلیسی کهن از ژرمنی غربی نتیجه شد.
انگلها، ساکسونها و جوتها سه قبیله ژرمنی بوده اند که به روایتی در سال 449 به صورت پراکنده وارد سرزمین سلتی زبان انگلستان شده و تا اواخر سده ششم بر بخش وسیعی از آن سرزمین حاکم شده اند. زبانی را که این فاتحان مورد استفاده قرار می دادند انگلیسی کهن می نامیم. از مهمترین آثار بجای مانده به این گویش می توان به بئوولف (Beowulf) اشاره کرد.
زبان انگلیسی کهن پس از فتح انگلستان بدست نرمانهای فرانسوی زبان به فرماندهی ویلیام فاتح (که از شمال فرانسه آمده بودند) به سال 1066 میلادی، بتدریج تحولی بنیادین یافت و بصورتی جدید رخ نمود که امروزه آنرا انگلیسی میانه می نامند.
در سده چهارم میلادی با گسترش احساسات ملی گرایانه در انگلستان، زبان فرانسه بتدریج اعتبار خود را از دست داد به طوری که در سال 1362 م. لایحه استفاده از انگلیسی به جای فرانسه در دادگاه های حقوقی به تصویب رسید. هنری چهارم که در سال 1399 بر تخت نشست نخستین پادشاه پس از فتح نرمانها بود که زبان مادری اش انگلیسی بود.
انگلیسی نو که از آغاز سده شانزدهم میلادی در انگلستان رواج یافت و نخستین نمونه هایش را در آثار شکسپیر می توان دید، در واقع صورت تحول یافته گویش شرقی انگلیسی میانه است ه در لندن سده های میانه مورد استفاده قرار م یگرفت.
زبان انگلیسی نوین هزاران واژه را از هفتاد و پنج زبان دنیا وام گرفته است. در زیر به برخی از این واژه ها اشاره می شود:
adobe خشت - از زبان اسپانیایی که خود از واژه عربی الطوبه گرفته شده است.
kiosk کیوسک، دکه - از فارسی میانه gosag به معنی گوشه
paradise بهشت - از زبان اوستایی پردیس
منبع: واژه شناسی و ریشه شناسی زبان انگلیسی، تالیف دکتر حسن رضایی باغ بیدی، انتشارات مفتون همدانی، 1377.