برای مشاهده ویدیوی این مطلب روی لینک زیر کلیک کنید:
https://www.youtube.com/watch?v=dlkfQ3DrOj0
بزرگان اندیشه هنر را به هفت مقوله اصلی تقسیم کرده اند: موسیقی، سنگ تراشی، نقاشی، ادبیات، معماری و بازیگری.
پیشینه هنر نقاشی به 42000 سال پیش باز می گردد، زمانی که شاید انسان های نئاندرتال، تصاویری از حیوانات وحشی بر صخرههای غاری در اسپانیا رسم کردند.
هنر نقاشی قلمروی بی انتهاست که در آن خلاقیت مرزی نمی شناسد. بر زمینه یک بوم سفید، هنرمند می تواند اندیشهها، احساسات و ایدههای خود را به شیوه هایی با تنوع بی مانند نقش کند. از سبکی که تلاش دارد واقعیت مشهود را به دقیق ترین وجهی بازبنماید تا مخلوقات انتزاعی که فکر را به چالش می گیرند، سفر به قلمرو سبک های مختلف نقاشی یک ماجراجویی پرهیجان و شیرین است.
رئالیسم یا واقعیت گرایی
رئالیسم یک سبک در نقاشی است که سعی دارد بازتابی از دنیای واقعی به بیننده ارائه کند. این سبک در زمان خود یک انقلاب بشمار رفته و واکنشی به سنت های آکادمیک و رمانتیسیزم محسوب می شد. ایده اصلی در این ژانر، نسخه برداری از واقعیت با حداکثر دقت ممکن بود به گونه ای که هیچ توضیحی برای بیننده لازم نداشته باشد. این سبک با نمایش اغراق آمیز احساسات آنچنانچه در رمانتیسیزم متداول بود مخالفت می کرد.
ویژگی های اصلی این سبک را می توان تصویر سازی از واقعیت، داستانهای تاریخی، تاکید بر جزئیات داخلی و پرتره ها و محبوبیت به تصویر کشیدن چشم اندازها دانست.
از آثار شاخص سبک رئالیسم به این موارد می توان اشاره کرد:
لولا دی والنس اثر ادوارد مانه (Edouard Manet) نقاش فرانسوی که به سال 1862 خلق شده و پرتره ای است از یک رقصنده. این نقاشی با استفاده از رنگ روغن بر روی بوم خلق شده است. مانه در سال 1863 یک نسخه سیاه قلم از این نقاشی را نیز ارائه کرد.
خواهر بزرگتر اثر ویلیام- آدولف بوگئورو به سال 1869. با به تصویر کشیدن عشق خانوادگی، این تصویر زیبا یکی از آثار برجسته بوگئورو بشمار می رود.
روزبخیر آقای کوربت به سال 1845 که تصویری از خود گوستاو کوربت نقاش فرانسوی به هنگام پیاده روی در اطراف یک روستا است.
اکسپرسیونیسم
در اکسپرسیونیسم هنرمند به دنبال تصویر واقعیت موضوع نیست بلکه می خواهد احساسات ذهنی و پاسخ هایی را نشان دهد که شیء یا رویداد مورد نظر درون فرد بر می انگیزاند. هنرمند این هدف را از طریق خلق اعوجاج، بزرگنمایی، استفاده از عناصر بدوی و خیال انگیز و با استفاده از رنگهای زنده و تند و کاربرد پویای عناصر نقاشی به انجام می رساند.
مثال بارز این سبک تابلوی جیغ (scream) اثر ادوارد مونش نقاش نروژی است که در نیمه اول قرن بیستم شوکی به جامعه هنری اروپا وارد کرد. این نقاشی اضطراب انسانی را در شرایط تهدید، به بهترین وجهی نشان می دهد. سبک اکسپرسیونیسم نه تنها نقاشی، بلکه ادبیات، سنگ تراشی و سایر اشکال هنری را نیز در بر می گیرد. اکسپرسیونیسم دنیایی از احساسات را دربر میگیرد که اغلب ناخوشایند، دردناک و آسیب زا هستند. این سبک در اصل پاسخی به هراس همگانی از وقوع جنگهای بزرگ بود. بی جهت نیست که منتقدان وابستگی زیادی میان این سبک و تحلیل روانشناختی قایل هستند.
امپرسیونیسم
امپرسیونیسم نگاهی خاص به جلوه های طبیعت است که زیبایی های آن را با استفاده از ضربه های کوتاه قلم بر بوم نقاشی و فقدان وجود لبه های روشن در اشیا و موجودات به تصویر می کشد. برای پی بردن به واقعیت یک نقاشی از این سبک باید از دورتر به آن نگاه کرد زیرا از فاصله نزدیک تنها به صورت مجموعه ای از رنگهای نامربوط دیده می شود.
تاکید اصلی در این روش بر بازی درونی نور و اثر آن بر رنگها است. کلود مونه نقاش فرانسوی در سال 1872 با نقاشی خود به نام تصور طلوع خورشید یا Impression, soleil levant تولد این سبک را اعلام کرد. شاهکار این سبک، رقص در مولان دو لا گلت اثر پیر آگوست رنوار نقاش بزرگ فرانسوی به سال 1876 بشمار می رود.
آبستره
آبستره نقطه مقابل واقعیت گرایی است و هدف آن آزاد کردن روح هنرمند از هرگونه قیدی در نقاشی است. در این سبک هنرمند سعی دارد با استفاده از عناصر شکل، رنگ، خط و بافت احساسات درونی خود را بیان کرده و تخیل بیننده را برانگیزاند. در این سبک تقریبا هیچ پرتره یا تصویر انسانی دیده نمی شود و طرحی از پیش برای نقاشی نیز وجود ندارد. یک اثر آبستره را نباید تحلیل کرد بلکه باید تنها حس نمود.
از آثار مهم این سبک می توان به ساخته نشده یا Das Undbild اثر کورت شویترز به سال 1919 اشاره کرد.
سورئالیسم
اگر اکسپرسیونیسم به روانشناسی انسانی رجوع کرده، سورئالیسم از آن فراتر می رود و تلاش می کند انگیزه های ضمیر پنهان، هیجانات مخفی و احساسات ممنوعه را در معرض دید قرار دهد. یکی از نام آورترین هنرمندان این سبک سالوادور دالی است. او نقاشی های خود را بلافاصله پس از بیدار شدن از خواب می کشید و در آن واقعیت را با رویاهای خود ترکیب می نمود. سالوادور دالی یکی از موفق ترین هنرمندان در عرصه تجاری نیز بشمار می رود. تصاویر خیالی از مهمترین عناصر این سبک است. تداوم حافظه یا The Persistence of Memory یکی از آثار مطرح این سبک است که توسط سالوادور دالی خلق گردیده.
در اوایل دهه 1950 سالوادور دالی را به باغ وحشی بردند تا از یک کرگدن نوجوان نقاشی بکشد. اثر خلق شده توسط او در سبک سورئالیسم بخوبی تلقی هنرمند بزرگ از دنیای واقع را نشان می دهد.
هنر پاپ
هنر پاپ جنبشی هنری است که در اواخر دهه 1950 و دهه 1960 ظهور کرد و از فرهنگ عامه تاثیر گرفته بود. گرچه دارای سبک مشخص یا نگره تعریف شده ای نیست، یک پاسخ گونه گون به ارزشهای فرهنگ مصرفی عامه بشمار می رود و از عناصری مانند علایم کنار جاده ای، قوطی های مواد غذایی و همبرگرها به عنوان ماده موضوعی یا بخشی از اثر استفاده زیادی می کند.
اندی وارهول هنرمند شاخص این سبک است که از رنگهای روشن و متنوع و تکرار عناصر استفاده زیادی می کند. او اثر قوطی آب گوجه فرنگی کمپبل را با استفاده از رنگ پلیمری مصنوعی بر روی یک جعبه چوبی در سال 1964 خلق کرد. من عدد 5 را در طلا دیدم اثر چارلز دی موت اثر شاخص دیگری در هنر پاپ بشمار می رود.
سمبولیسم
سمبولیسم یا نمادگرایی در نقاشی، یک سبک خیالی و رویاگونه است که واکنشی به طبیعت گرایی سبک واقعگرا و روندهای امپرسیونیستی محسوب می شود. اشیا در این سبک بطور غیرواقعی نقاشی می شوند. در این سبک تاکید زیادی روی دنیای خواب و خیال و عرفان و نیز جنبه های متنوعی از ضدفرهنگ و فرهنگ حاشیه مانند شیطان گرایی، مرگ، گناه و انحرافات اخلاقی به عمل آمده است.
دنیای مردگان اثر آرنولد باکلین به سال 1880 اثری رویا گونه در سبک سمبولیسم است. کابوس اثر هنری فوسلی به سال 1781 به خوبی عناصر رویاگونه این سبک نقاشی را مجسم می سازد.
هوای داغ میانهی روز در استادیوم شهر گوادالاجارای مکزیک، رویارویی دو تیم بزرگ از دو سوی کره زمین: برزیل و فرانسه که هردو از برجستهترین تیم های فوتبال دنیا بشمار می رفتند.
فرانسه، قهرمان حاکم بر فوتبال اروپا شروع آرامی داشت لیکن بتدریج شکل پایدار خود را پیدا کرد. برزیل هنوز یادآور تیم افسانهای 1982 بود اما با دفاعی منسجم تر و یک خط حمله کشنده که می توانست گلهای مسحور کننده ای به ثمر برساند. این دو تیم در مصافی جانانه یکی از بیادماندنی ترین بازی های فوتبال تاریخ را به نمایش گذاشتند، می توان به آن نام بازی بزرگان را اطلاق کرد. از این بازی هنوز به عنوان کلاسیک جام جهانی فیفا یاد می شود.
تیم برزیل نسلی از حرفه ای ترین بازیکنان تاریخ خود را به همراه داشت، هرچند هنوز خاطره شکست تلخ جام 1982 از گلهای فرصت طلبانه پائولو روسی هنوز در اذهان طرفداران آنها باقی مانده بود. این نسل کارکشته با بازیکنان جوان مستعدی چون برانکو و ژولیو سزار تکمیل می شد. این بازی از دید بسیاری، آخرین شانس نسل طلایی برزیل بشمار می رفت که شامل غولهایی همچون زیکو، سوکراتس و فالکائو، پادشاهان دنیای فوتبال آن روز بود.
برزیل جام را بسیار خوب آغاز کرد و سه پیروزی متوالی در دیدار با اسپانیا، الجزایر و ایرلند شمالی داشت و لهستان را نیز 4 بر صفر در هم کوبید. اما آزمون واقعی این تیم در برابر فرانسه در یک چهارم نهایی رقم می خورد.
اما در سوی دیگر فرانسه تیمی متشکل از برخی خطرناکترین مهره های فوتبال باشگاهی اروپا بود: ستاره یوونتوس میشل پلاتینی که سه بار به عنوان بازیکن سال اروپا انتخاب شده بود، آلن ژیرس از بوردو و در دفاع میانه زمین یان تیگانای قدرتمند و لوئی فرناندز. در حالی که یکی از بهترین های موناکو به نام مانوئل آموروس و بازیکن کهنه کار نانت ماکسیم بوسیس بر توان این تیم می افزود.
فرانسه بر خلاف برزیل شروع نا امید کننده ای داشت. پیروزی یک بر صفر برابر کانادا و تساوی یک – یک برابر شوروی، همچنین شکست دادن تیم ضعیف مجارستان کارنامه خوبی برای این تیم بشمار نمی رفت. اما بتدریج موتور این تیم سرعت گرفت و با شکست دادن ایتالیا مدافع عنوان قهرمانی نگاه ها را بسوی خود متوجه ساخت. از پیش معلوم بود مصاف این تیم با برزیل برخورد مهیبی خواهد بود.
برزیل بیشتر نیمه نخست را در کنترل خود داشت و فشار بی امانی بر دروازه فرانسه وارد می ساخت. در دقیقه 17 طی یک نمایش خیره کننده، مولر و جونیور پاس دقیقی را به کاره کا رساندند تا یکی از زیباترین گلهای تاریخ فوتبال را درون دروازه فرانسه جای دهد. تا دقایقی بعد تیم فرانسه دچار آشفتگی شده بود اما بزودی سازمان خود را دریافت. دقیقه چهل و یکم در یک فضای آشوبناک در برابر دروازه برزیل، میشل پلاتینی گل تساوی را به ثمر رساند که به هیچ روی قابل مقایسه با گل زیبا و کلاسیک برزیل نبود.
نیمه دوم برزیل در حملات خود برتر می نمود لیکن با وجود به لرزه درآمدن تیرک دروازه فرانسه، تلاشهای برانکو با موفقیت همراه نبود.
و آنگاه در دقیقه 75 لحظه ای سرنوشت ساز فرا رسید. طی یک ضد حمله طوفانی، برانکو پاس دریافتی از زیکو را به عمق زمین فرانسه رساند، جایی که دروازه بان هراسان فرانسه جوئل باتز با خروج از دروازه برانکو را به زمین افکند و یک خطای پنالتی مرتکب شد. کار می رفت که به نفع برزیل یکسره شود. بازیکن نامداری چون زیکو در پشت ضربه پنالتی قرار گرفت. نفس ها در سینه حبس شده بود. اما ضربه نه چندان قدرتمند زیکو در دستان جوئل باتس جای گرفت. آه از نهاد دوستداران برزیل برآمد.
بازی با نتیجه مساوی یک یک به پایان رسید. در دو وقت اضافی پانزده دقیقه ای دو تیم بازی محتاطانه ای را در پیش گرفتند. یک خطای کوچک از هر طرف می توانست نتیجه ای فاجعه بار برایش دربر داشته باشد. در طی این دو نیمه پانزده دقیقه ای چند موقعیت خطرناک بر روی دروازه های حریف روی داد لیکن تقدیر چنین بود که نتیجه بازی به ضربات نهایی پنالتی واگذار شود. شیوه ای که بیشتر دست سرنوشت و تصادف در آن دخیل است.
سوکراتس در پشت اولین ضربه پنالتی قرار گرفت. بنظر می رسید یکی از بزرگترین و کم خطاترین بازیکنان فوتبال جهان کار ساده ای در پیش داشته باشد اما او ضربه سهمگین خود را درست به محدوده پوشش باتس زد که براحتی توسط او دفع شد.
شش پنالتی بعدی همگی به گل تبدیل شدند. یانیک استوپیرا، مانوئل آموروس و برونو بلونی گلهای فرانسه و آلمائو، زیکو و برانکو گلهای برزیل را به ثمر رساندند.
با نتیجه سه بر سه پلاتینی پشت ضربه چهارم برای فرانسه قرار گرفت. او در سن 31 سالگی در بهترین فورم خود بود و ندرتا یک پنالتی را به هدر داده بود.
اما فشار بازی عوارض خود را گرفت و میشل پلاتینی توپ را به بیرون دروازه فرستاد. در نتیجه خطر از سر برزیل دفع شد.
ژولیو سزار مامور زدن پنالتی نجات بخش برای برزیل شد. در حالی که همه نگاه ها به او دوخته شده بود شوت سرکش او تیرک عمودی دروازه را به لرزه درآورد و به خطا رفت. و این در حالی بود که باتس دروازه بان فرانسه جهت شلیک را اشتباه تشخیص داده بود.
لحظه سرنوشت فرا رسید. دنیای فوتبال نفس را در سینه حبس کرده بود. آخرین پنالتی را لوئی فرناندز برای فرانسه به تور دروازه دوخت و از همان نقطه بسوی هم قطاران خود دوید تا پیروزی را با آنها جشن بگیرد.
تماشاچیان فرانسوی شادی کم فروغی برای این پیروزی داشتند. آنها شاهد پیروزی تصادفی تیم خود در برابر یکی از پرستاره ترین تیمهای تاریخ فوتبال بودند. تیمی که هنوز سنت بازی شاعرانه را حفظ کرده بود و بیش از نتیجه، به خلق لحظه های بیادماندنی میاندیشید. گویی نسل طلایی برزیل قرار نبود کامیاب گردد. بسیاری بازیکنان این نسل همچون سوکراتس و فالکائو دیگر برای تیمهای ملی خود بازی نکردند. برای بسیاری دوستداران فوتبال زیبا، این نیز یک پایان تلخ بود.
برای دیدن ویدیوی جذاب این پست در یوتیوب روی لینک زیر کلیک کنید:
https://youtu.be/G2UP6IFQ5x4
میان ستاره ای ساخت کریستوفر نولان، پهنه وسیع کهکشان را از میان پارادکس زمان-فضا در می نوردد. تمرکز اصلی فیلم بر زندگی است. حیات بر روی کره زمین به انتهای خود نزدیک می شود و تعداد اندکی از ستاره شناسان دست به یک سفر فضایی می زنند تا مسکن دیگری برای انسان در سوی دیگر کهکشان بیابند.
فیلم با به تصویر کشیدن خانواده ای آغاز می گردد که در آن پدر خانواده – فضانورد سابق ناسا – با دختر و پسر و پدرزن خود زندگی می کند. در ابتدای فیلم می بینیم که غلات مورد استفاده انسان در حال نابودی هستند و نوبت به انقراض ذرت، یکی از معدود منابع غذایی باقیمانده برای انسان رسیده و مقدار اکسیژن اتمسفر زمین در حال اتمام است. مورف دختر کوچکتر خانواده همواره در هراس از شبحی است که تصور می کند در اتاقش و در ورای قفسه های کتابخانه سیر می کند و پیامهایی نمادین برای او می فرستد.
در خلال طوفان شن شبح سعی می کند دوباره با مورف و خانواده اش ارتباط برقرار کند. کوپر – پدر خانواده – بالاخره می تواند معنای پیام را درک کند. این پیام به مکانی ناشناس اشاره دارد که بعدا معلوم می شود یک از مقرهای باقیمانده سازمان ناسا است.
در مقر ناسا دکتر براند دانشمند ارشد سازمان برای کوپر فاش می کند که حیات بر روی کره زمین در حال نزدیک شدن به انتهای خود است و ناسا به دنبال فضانوردانی است که بتوانند در ماموریت یافتن مکان دیگری برای ادامه حیات بشر در کهکشان راه شیری یا کهکشان های دیگر، به سازمان کمک کند. دکتر براند دارای تیمی از دانشمندان و ربات توانمندی به نام تارس است. اما آنان به خلبانی با تجربه واقعی فضانوردی برای هدایت فضاپیما نیاز دارند. کوپر برای آینده فرزندان خود – مورف و تیموتی – این ماموریت را می پذیرد. بدین ترتیب آغاز فیلم میان ستاره ای رقم می خورد.
با پیشرفت فیلم با جنبه های دیگری از علوم مانند پارادکس فضا-زمان، وجود یک دنیای موازی و نظریه نسبیت مواجه می شویم. آنها می توانند سیاره هایی مشابه زمین بیابند که تنها یکی از آنها برای زندگی مساعد است. وقتی کوپر به سفینه فضایی باز می گردد متوجه می شود که یک ساعت زمان بر روی آن سیاره معادل سپری کردن 7 سال بر روی زمین است و در طی ماموریت چند ساعته خود، فرزندانش پا به دوره جوانی و سپس میانسالی خود گذارده اند در حالی که از عمر خود او تنها چند ساعت بیشتر نگذشته است.
در انتهای فیلم کوپر و امیلیا براند دختر دانشمند ناسا در می یابند که تمامی این ماموریت فضایی توسط دکتر براند طراحی شده تا تعدادی از فضانوردان و دانشمندان از جمله دختر خود وی نجات یابند. با درک این واقعیت کوپر سعی می کند به خانه بازگردد تا با دختر و پسر خود ارتباط برقرار کند در حالی که زمان کافی برای اینکار در اختیار ندارد. او با عبور از یک کرم چاله به گذرگاه یا پورتالی وارد می شود که او را به پشت قفسه های کتابخانه اتاق دخترش می رساند، جایی که او سعی می کند با استفاده از غبار و نمادهای مورس با دخترش ارتباط برقرار کند.
در قسمت های پایانی فیلم مورف را می بینیم که بسیار پیر شده در حالی که پدر او کوپر همچنان جوان باقی مانده است. او در می یابد که شبح پشت کتابخانه اتاق وی کسی جز پدرش نبوده است.
میان ستاره ای در ژانر علمی تخیلی یک شاهکار محسوب می شود. فیلمی که هم از نظر بصری چشم گیر است و هم به قوانین علم فیزیک نسبیتی وفادار باقیمانده است. کریستوفر نولان که به روایت های داستانی جاه طلبانه خود معروف است یکبار دیگر مرزهای سنتی یک ژانر را در هم نوردیده و با استفاده از جلوه های ویژه عالی و بازی نفس گیر بازیگران برجسته ای چون مایکل کین، متیو مک کانافی و آن هاتاوی فیلمی جذاب و تفکر برانگیز خلق می کند.
کرم چاله چیست؟
نظریه کرم چاله یکی از نتایج معادلات میدان اینشتاین است. این نظریه چنین پیش بینی می کند که در برخی نقاط کیهان، بافت فضا-زمان در مجاورت یک جرم بسیار عظیم چنان خمیده می شود که گذرگاهی میانبر بین دو نقطه از فضا که فاصله بعیدی از هم دارند ایجاد می شود. به گونه ای که می توان از طریق این گذرگاه ها فاصله چندصد هزار سال نوری را در مدت کوتاهی پیمود.
وقتی یک ستاره جسیم در انتهای عمر خود فرو می ریزد، جرمی عظیم در نقطه بسیار کوچکی چنان متمرکز میشود که چگالی این جسم عملا به بی نهایت می رسد. در این صورت گرانش بی امان این جسم بی نهایت چگال بافت فضا زمان را چنان خمیده می کند که حتی نور نمی تواند از سیطره گرانش بگریزد. بدین ترتیب یک سیاهچاله بوجود می آید. فضایی کروی به دور سیاهچاله به نام افق رویداد وجود دارد که حد نهایی نفوذ گرانش آن است و هر جسمی که از افق رویداد به سیاهچاله نزدیکتر شود به درون آن سقوط خواهد کرد.
اگر انحنای فضا-زمان به حد غایی خود برسد می توان تصور کرد که ناحیه ای از فضا به ناحیه ای دیگر از طریق یک گذرگاه متصل شود. در این صورت یک کرم چاله بوجود آمده است که می تواند دو نقطه در دو سوی پهنه وسیعی از کیهان را با یک تونل میانبر به هم متصل کند.
معادلات میدان اینشتاین وجود کرم چاله ها را امکان پذیر می کنند لیکن تاکنون دانشمندان موفق به یافتن یک کرم چاله واقعی نشده اند.
از کانال یوتیوب درخت دانش بازدید فرمایید:
www.youtube.com/@knowledgetree2024
داستانهایی مهیج از دانش، فنون، تاریخ و ادبیات
در میان موجودات زنده حشرات یکی از متنوع ترین گونه ها محسوب می شوند. بیش از یک میلیون گونه حشره در سراسر دنیا شناسایی شده است و هرساله حدود 7000 گونه جدید نیز بر این تعداد افزوده میشود. تخمین زده میشود حدود 10 میلیون گونه حشره، هنوز ناشناخته باقی ماندهاند.
برای درک تنوع عظیم حشرات کافی است توجه کنیم که حدود 21 هزار گونه مختلف حشره در ایالت نبراسکای آمریکا وجود دارند در حالی که تعداد پستانداران مختلف به 84 گونه بالغ می گردد، به عبارتی تعداد گونههای حشرات بیش از 250 برابر پستانداران در این ایالت است. موسسه اسمیتسونین حتی تخمین شگفتتری ارائه کرده است: تعداد گونههای زنده حشرات به 30 میلیون تخمین زده میشود.
حشرات شاید بزرگترین زیست توده حیوانات زمینی را به خود اختصاص می دهند. پیش بینی میشود حدود 10 کوئین تیلیون حشره زنده (10,000,000,000,000,000,000) در سراسر دنیا وجود داشته باشند.
تعداد عظیم گونه های حشرات و شمار کلی آنها به واسطه عوامل مختلفی ایجاد شده است: نخست تاریخچه زمین شناختی طولانی آنها است. اولین حشرات حدود 480 میلیون سال قبل بر زمین در دوره اوردوویسی ین (Ordovician) پدیدار شدند، یعنی تقریبا هم زمان با نخستین گیاهان زمینی. عامل دیگر توانایی پرواز است که به آنها امکان می دهد از خطر بسرعت فرار کرده و پنهان شوند و نیز به محیط های مساعدتری برای غذا بروند. سومین عامل مهم اندازه کوچک آنها است که امکان تکثیر در فضایی کوچک و پنهان شدن از خطرات و شکارچیان را میدهد. تمامی این عوامل به حشرات امکان بقا در محیطهای مختلف عطا کرده است.
حشرات دارای توانایی حیرت انگیزی در باروری و تولید مثل دارند. ملکه موریانه آفریقای شرقی میتواند هر دو ثانیه یک تخم بگذارد که به 43 هزار تخم در روز بالغ میشود. اگر تمامی این تخم ها به حشره زنده تبدیل میشدند، در طی یک فصل پنج ماهه از تداوم تولید مثل آنها حدود 190 کوین تیلیون (190 میلیارد میلیارد) حشره بوجود می آمد.
تخمینهای جدید بر این مدعا هستند که به ازای هر انسان بر روی سیاره زمین، 200 میلیون حشره منفرد وجود دارد! مقالهای که اخیرا در نیویورک تایمز منتشر شده می گوید برای هر کیلوگرم از وزن انسان، 300 کیلوگرم حشره در جهان یافت میشود.
بزرگترین حشره شناخته شده جیرجیرک غول پیکر (Giant Weta) است که وزنش میتواند به 71 گرم بالغ شود. سوسکهای فیل پیکر (elephant beetles) نیز می توانند تا 50 گرم وزن داشته باشند.
Giant Weta
Elephant Beetle
مراجع:
https://entomology.unl.edu/scilit/insect-diversity
https://www.si.edu/spotlight/buginfo/bugnos
کانال یوتیوب درخت دانش
موضوعات بسیار جالب و خواندنی درباره علوم، فناووری، تاریخ و ادبیات
در یوتیوب عبارت زیر را جستجو کنید:
@KnowledgeTree2024
با اشتراک در این کانال از انتشار مطالب علمی و معتبر به زبان فارسی حمایت کنید.
در دهه 1930 یک ستاره شناس سوئیسی به نام فریتز زویکی متوجه شد کهکشان هایی که در خوشه های دوردست قرار دارند با سرعتی بسیار بیشتری از آنچه بر اثر جرم قابل رویت آنها محاسبه می شود، به دور خود می گردند.
سرعت گردش یک کهکشان به دور مرکز گرانشی خود به جرم آن بستگی دارد. هرچه جرم یک کهکشان بیشتر باشد، با سرعت بیشتری به دور مرکز گرانشی خود می گردد. زویکی با محاسبه سرعت واقعی چرخش کهکشانها متوجه شد گویی یک ماده نامرئی که می توان آن را ماده تاریک نامید، بر کهکشانها اثر گرانشی عظیمی وارد می سازد و به آنها شتاب گردش دورانی قابل ملاحظه ای تحمیل می کند.
از آن زمان تاکنون پژوهشگران تایید کرده اند که این ماده اسرارآمیز در سراسر عالم یافت شده و شش بار فراوانتر از ماده معمولی است که اشیای عادی و بدن ما انسانها را می سازد. با وجود مشاهده آثار این ماده در سراسر گیتی، دانشمندان هنوز پی به ماهیت آن نبرده اند. در مورد این ماده پرسش های بدون پاسخ فراوانی باقی مانده و هم اکنون یکی از بزرگترین رازهای علمی فراروی انسان است.
تا اینجا وجود ماده تاریک تنها یک فرضیه و حدس علمی است، زیرا بدون آن، رفتار ستاره ها، سیارات و کهکشانها غیرقابل توجیه می شود.
1. ماده تاریک چیست و چرا قابل دیدن نیست؟
ماده تاریک کاملا نامشهود است. هیچ نور یا انرژی ساتع نمی کند بنابراین با حسگرها و آشکارسازهای معمولی قابل مشاهده نیست. به باور دانشمندان، ترکیب شیمیایی این ماده باعث ماهیت غیرعادی آن می شود.
ماده مرئی که به آن ماده باریونیک نیز گفته می شود از باریون ها ساخته شده است – عنوانی گسترده که برای اشاره به ذرات درون اتم مانند پروتونها، نوترونها و الکترونها بکار می رود. دانشمندان تنها می توانند حدسیاتی درباره ماهیت این ماده ابراز کنند. بیشتر دانشمندان بر این باورند که ماده تاریک از ماده غیرباریونیک ساخته شده است. مهمترین داوطلب برای این ذرات ویمپ ها هستند – یعنی ذرات جسیم با برهم کنش ضعیف. این ذرات ممکن است ده تا صد برابر سنگین تر از پروتون بوده ولی برهم کنش ضعیف آنها با ماده معمولی آشکار سازیشان را دشوار سازد. ذرات پیشنهادی دیگر نوترالینوها هستند، ذرات جسیم فرضی سنگین تر و کندتر از نوترینوها. اما این ذرات هنوز آشکارسازی نشده اند. نوترینوهای استریل داوطلب بعدی هستند. نوترینوها ذراتی هستند که ماده عادی را نمی سازند. جریان پیوسته ای از نوترینوها از سوی خورشید صادر می شود اما از آنجایی که با ماده عادی بندرت واکنش می کنند، به آسانی از درون زمین و ساکنان آن می گذرند.
سه نوع شناخته شده از نوترینو وجود دارد. نوع چهارم که نوترینوی استریل نامیده می شود ذره پیشنهادی سازنده ماده تاریک است. نوترینوی استریل تنها از طریق گرانش می تواند با ماده عادی برهم کنش داشته باشد. اما سوال اساسی این است که درصد هر کدام از این چهار نوع نوترینو چقدر است.
ذرات فرضی آکسیونهای خنثای کوچکتر و فوتینوهای بدون بار نیز داوطلبهای دیگری برای ساختار ماده تاریک هستند.
چیزی به نام ضدماده نیز وجود دارد که همانند ماده تاریک نیست. ضد ماده شامل ذراتی است که اساسا معادل ماده مرئی معمولی هستند لیکن بار مخالف دارند. این ذرات ضدپروتون یا ضد الکترون نامیده می شوند. وقتی ضد ذرات با ذرات معمولی تلاقی پیدا می کنند، انفجاری روی می دهد که نتیجه نابودی هر دو نوع ماده و ضد ماده است. ما در دنیایی زندگی می کنیم که ماده معمولی در آن شکل غالب دارد و ضد ماده آزادی یافت نشده است. در غیر ینصورت همه چیز در دنیا در اثر واکنش میان ماده و ضد ماده از میان می رفت. برخلاف ماده تاریک، فیزیکدانان می توانند ضد ماده را بطور عملی در آزمایشگاههای خود بسازند.
2. آیا ماده تاریک واقعا وجود دارد؟
دانشمندان بطور قطع پاسخ این سوال را نمی دانند. آنچه می دانیم این است که اگر به یک کهکشان نوعی نگاه کنیم، با در نظر گرفتن تمام ماده ای که به صورت ستارگان، گاز و غبار می بینیم و استفاده از قانون گرانش و حرکت نیوتن یا حتی شکل درست تر آن، قانون نسبیت عام اینشتاین، تلاش برای توصیف جنبش های این ماده مشهود ما را به پاسخ نادرست می رساند. به عبارتی سرعت گردش کهکشان به دور مرکز خود بسیار کمتر از آنچه دیده می شود، محاسبه خواهد گردید. اشیای موجود در کهکشان بسیار سریعتر از آنچه قوانین فیزیکی پیشنهاد می کند، حرکت می کنند. ماده قابل دیدن آنقدر کافی نیست که این شتاب های گرانشی بزرگ در کهکشان ها یا خوشه های کهکشانی را ایجاد کند. برای این واقعیت دو تفسیر ممکن وجود دارد:
1. ماده بیشتری وجود دارد که توسط تلسکوپها قابل دیدن نیست. ما آن را ماده تاریک می نامیم.
2. قوانین نیوتن و حتی نسبیت عام در مقیاس کهکشانها و هرچیزی بزرگتر از آنها صدق نمی کنند. بلکه باید به دنبال قانون دیگری بود که آن را قانون تغییریافته گرانش یا دینامیک تغییر یافته نیوتنی می توان نامید.
بیشتر کیهان شناسان فرض وجود ماده تاریک را معتبر می دانند. بخشی از دلیل آنها این است که نگاشتن یک نظریه موفق برای دینامیک تغییریافته نیوتنی بسیار دشوار است و نیز این که تابش پس زمینه کیهانی، یعنی امواج مایکرو ویوی که بیش از 13 میلیارد سال پیش و به هنگام جوانی عالم تشکیل شده اند نیاز به فرض همین مقدار ماده تاریک را الزام می نمایند.
3. آیا ماده تاریک دارای جرم است؟
اگر ماده تاریک براستی وجود داشته باشد باید دارای جرم باشد. ماده فاقد جرم، اثر گرانشی بر اجرام عالم نمی گذارد.
4. ما چگونه به دنبال ماده تاریک می گردیم؟
از آنجایی که ماهیت ماده تاریک بر ما معلوم نیست، برای هر فرضیه خاص در این باره یک روش جستجوی متفاوت مناسب خواهد بود. دانشمندان آشکارسازهای غول آسایی در اعماق زمین قرار داده اند تا آنها را از اثرات هرگونه جریان ذرات مزاحم پیرامونی محفوظ دارند و به دنبال سیگنال هایی که از ماده تاریک می آید گشته اند.
5. چرا تصور می کنیم ماده تاریک واقعا وجود دارد؟
پاسخ در اثرات گرانشی نهفته است. از دهه 1920 ستاره شناسان بر این باور بوده اند که کیهان بایستی ماده بیشتری از آنچه می توانیم ببینیم در خود داشته باشد زیرا نیروهای گرانشی موجود بسیار نیرومندتر از آنی هستند که ماده مشهود بتواند ایجاد کند.
ستاره شناسانی که در دهه 1970 کهکشانهای مارپیچی را مطالعه می کرده اند انتظار داشتند ماده موجود در مرکز این کهکشانها سریعتر از لبه های بیرونی حرکت کند. اما معلوم شد ستارگان در هر دو مکان با سرعت یکسانی می گردند که بدین معناست که کهکشانها جرم بیشتری از آنچه قابل مشاهده است دارند.
مطالعه گاز موجود درون کهکشانهای بیضوی نیز بر وجود جرم بیشتری درون کهکشانها دلالت داشت. اگر تنها جرم موجود درون خوشه های کهکشانی همان جرم مشهود بود، این خوشه ها بسیار پیش تر از این از هم پاشیده شده بودند.
به نظر میرسد کهکشانهای مختلف دارای مقادیر متفاوتی از ماده تاریک باشند. در 2016 تیمی از ستاره شناسان کهکشانی به نام سنجاقک 44 یافتند که تقریبا تماما از ماده تاریک ساخته شده بود. از سوی دیگر از سال 2018 ستاره شناسان کهکشانهایی یافته اند که به نظر میرسد به کلی عاری از ماده تاریک هستند.
نیروی گرانش نه تنها بر مدار ستارگان درون کهکشانها، بلکه بر مسیر نور تابش شده نیز تاثیر می گذارد. آلبرت اینشتاین در اوایل دهه 1920 نشان داد که اشیای جسیم در کیهان مسیر پرتو نور را تحت اثر گرانش خود خم کرده و تغییر میدهند. این پدیده لنز گرانشی نامیده می شود. با مطالعه نحوه اعوجاج در مسیر نور توسط خوشه های کهکشانی دانشمندان توانسته اند نقشه ای از ماده تاریک در کیهان ترسیم کنند. اکثریت بزرگی از جامعه ستاره شناسی دنیا هم اکنون بر وجود ماده تاریک باور دارند. با این وجود هنوز این احتمال نیز وجود دارد که ماده تاریک اساسا غیرواقعی باشد. در اینصورت باید تمامی قوانین فیزیک در ابعاد بزرگ تغییر داده شوند.
6. ماده تاریک از کجا می آید؟
بنظر می رسد ماده تاریک در سراسر کیهان به شکل یک الگوی شبکه ای منتشر شده است که خوشه های کهکشانی گرههای این شبکه را در محل تلاقی رشته های آن تشکیل می دهند. موضوع زمانی پیچیده تر میشود که بنظر می رسد علاوه بر ماده تاریک نوعی انرژی تاریک نیز وجود دارد، نیروی مرموزی که باعث شتاب گرفتن انبساط عالم علیرغم مخالفت گرانش می شود.
الگوی شبکه مانند ماده تاریک که در سراسر گیتی پراکنده است.
اما ماده تاریک از کجا می آید؟ پاسخ روشنی نداریم. اما چند نظریه در این مورد وجود دارد. پژوهشی که در سال 2021 در نشریه آستروفیزیکال چاپ شد پیشنهاد کرد که ماده تاریک ممکن است در سیاهچاله ها متمرکز شده باشد، دروازههای نیرومندی به عالم ناچیز که بواسطه نیروی عظیم گرانشی هرچیزی در مجاورت خود را به درون می بلعند. بنابراین ماده تاریک ممکن است همراه با تمامی عناصر تشکیل دهنده عالم امروزین در سیاهچاله ها تشکیل شده باشد.
چنین پنداشته می شود که باقیمانده های ستارگان مانند کوتوله های سفید و ستارگان نوترونی نیز حاوی مقادیر عظیمی ماده تاریک باشند. و نیز به اصطلاح کوتوله های قهوه ای، ستارگان ناکامی که به اندازه کافی ماده برای آغاز واکنش هستهای در مرکز خود گرد نیاورده اند.
با استفاده از حسگرهای نیرومند تلسکوپ فضایی جیمز وب و تلسکوپ اقلیدس آژانس فضایی اروپا، دانشمندان امیدوارند شواهد مستحکم تری درباره وجود و ماهیت ماده تاریک بدست آورند.
Source: Live Science
برای ویدیویی جذاب درباره ماده تاریک به لینک زیر در یوتیوب مراجعه فرمایید: