دنیای علم و تکنولوژی

دنیای علم و تکنولوژی

اخبار و مقالات مربوط به دنیای علم و تکنولوژی ترجمه شده از منابع معتبر
دنیای علم و تکنولوژی

دنیای علم و تکنولوژی

اخبار و مقالات مربوط به دنیای علم و تکنولوژی ترجمه شده از منابع معتبر

مدل استاندارد فیزیک ذره ای


مدل استاندارد فیزیک ذره ای درک فیزیک نوین از سه نیروی بنیادی طبیعت از نیروهای چهاگانه است: الکترومغناطیس، نیروی هسته ای قوی و نیروی هسته ای ضعیف.

مدل استاندارد کاملترین توصیف از دنیای زیراتمی توسط فیزیک نوین است. این مدل در طی قرن بیستم بر بنیاد مکانیک کوانتومی، بنا شد، نظریه عجیبی که رفتار ذرات در کوچکترین مقیاس ها را توصیف می‌کند. مدل استاندارد تشریح کننده سه نیروی بنیادی طبیعت یعنی الکترومغناطیس، نیروی هسته‌ای قوی و نیروی هسته‌ای ضعیف است. این نظریه هزاران بار با دقت فوق تصوری مورد آزمون قرار گرفته و با وجود کاستی هایش، یکی از مهمترین دستاوردهای علوم نوین بشمار می آید.

مدل استاندارد چگونه توسعه یافت؟

توسعه مدل استاندارد در دهه 1950 توسط فیزیکدانان، پس از یک سری اکتشافات نظری و تجربی بنیادین آغاز گردید. در سمت نظری، فیزیکدانان مکانیک کوانتومی را که در ابتدا تنها برای درک ذرات زیراتمی بود برای توضیح نیروی الکترومغناطیسی بسط دادند. در سمت تجربی قضیه، بمب اتمی تازه ابداع شده و فیزیکدانان از نیروهای هسته ای ضعیف و قوی آگاه بودند ولی توصیف کاملی از آنها نداشتند.

مدل استاندارد در دهه 1970 به شکل نوین خود متبلور شد. این کار پس از آن صورت گرفت که عناصر اصلی این مدل در جای خود قرار گرفتند: یک نظریه کوانتومی برای توصیف نیروی هسته ای قوی، امکان متحد ساختن نیروی الکترومغناطیسی و نیروی هسته ای ضعیف و کشف مکانیزم هیگز که جرم ذرات از آن ناشی می شد.

مدل استاندارد دنیای زیراتمی را به دو مقوله گسترده ذرات به نام فرمیون ها و بوزون ها سازماندهی می کند. به بیان ساده، فرمیون ها نمی توانند حالت کوانتومی یکسانی را بطور مشترک دارا باشند (به عبارتی، سطح انرژی یکسانی درئن اتم). فرمیون ها "آجرهای ساختمانی" ماده معمولی هستند که به شکل های مختلفی با هم ترکیب شده و ذرات زیراتمی شناخته شده ای مانند پروتون ها، الکترون ها و نوترون ها را می سازند.

دو نوع فرمیون وجود دارد: لپتون ها که به نیروهای الکترومغناطیسی و هسته ای ضعیف پاسخ می دهند و کوارک ها که به نیروی هسته ای قو یپاسخ می دهند. لپتون ها شامل ذره آشنای الکترون و نیز پسرعموهای سنگین تر آن میوئون و تاو هستند. این دو ذره دقیقا همان خواص الکترون را داشته منتها سنگین تر هستند.

هر کدام از این لپتون ها دارای نوترینوی متناظر به خود هستند. نوترینوها ذرات بسیار سبکی هستند که ندرتا با ماده واکنش می کنند اما در واکنش های هسته ای تولید می شوند. بنابراین نوترینوهای الکترونی، نوترینوهای میوئونی و نوترینوهای تاو داریم.

علوه بر این شش لپتون، کوارک ها نیز در شش نوع یا "طعم" مختلف هستند: کوارک بالا، پایین، افسون، شگفت، فوقانی و تحتانی. کوارک های بالا و پایین سبکترین و پایدارترین آنها هستند و در گروه های سه تایی به هم می‌پیوندند تا پروتونها و نوترونها را بسازند.

در سوی دیگر  بوزونها م یتوانند حالت انرژی یکسانی را مشترک شوند. آشناترین آنها فوتون، ذره حامل نیروی الکترومغناطیسی است. سایر بوزونهای حامل نیرو مشتمل بر سه حامل نیروی هسته  ای ضعیف (به نامهای بوزون W+، W- و Z) و هشت حامل نیروی هسته ای قوی به نام گلوئون ها هستند.

آخرین ذره بوزون به نام بوزون هیگز بسیار خاص است و نقش بسیار مهمی در مدل استاندارد ایفا می کند.

نقش مکانیزم هیگز در مدل استاندارد چیست؟

بوزون هیگز دو وظیفه مهم در مدل استاندارد به  عهده دارد. در انرژی های بالا نیروهای الکترومغناطیس و هسته ای ضعیف با هم به شکل نیرویی به نام الکترو-ضعیف (electroweak) ادغام می شوند. در انرژی های پایین (انرژی های مرسوم زندگی روزمره) این دو نیرو به شکل آشنای خود تفکیک می گردند. بوزون هیگز مسئول جدا نگاه داشتن این دو نیرو در انرژی های پایین است بطوری که نیروی هستهای ضعیف و الکترومغناطیس واکنش متفاوتی با بوزون هیگز دارند.

تمام کوارک ها و لپتونهای دیگر (به استثنای نوترینوها) نیز با بوزون هیگز واکنش می کنند. این واکنش بسته به شدت آن، به ذرات نامبرده جرم منفرد آنها را می دهد. بنابراین حضور بوزون هیگز به بسیاری از ذرات عالم امکان می دهد دارای جرم شوند.

مدل استاندارد چگونه مورد آزمون قرار گرفته است؟

آزمایش مدل استاندارد بسیار دشواراست زیرا تمامی ذرات در این مدل بسیار ریز هستند. هیچکدام از این ذرات، به استثنای شاید الکترونها، قابل مشاهده نیستند لیکن وجود آنها بطور غیرقابل مناقشه ای اثبات شده است.

مدل استاندارد از بوته آزمونهای ابر-دقیق بسیاری در طول چندین دهه پیروز بیرون آمده است. تقریبا تمامی این آزمونها شامل بکارگیری برخورد دهنده های ذرات مانند برخورد دهنده بزرگ هادرون در نزدیکی ژنو بوده اند که ذرات را با سرعت نزدیک به نور با هم برخورد می دهد. این برخوردها مقادیر عظیمی انرژی آزاد کرده و به فیزیکدانان امکان می دهند واکنش های بنیادین طبیعت را مطالعه کنند. سازمان CERN یا مرکز پژوهش های هسته ای اروپا دارنده و بهره بردار از این برخورد دهنده عظیم است. برای مثال این برخورد دهنده امکان می دهد گشتاور مغناطیسی الکترون را با دقت 13 تا 14 رقم اعشار تعیین کنند که براستی دقت حیرت آوری است.

بخشی از تونل 17 کیلومتری شتابدهنده LHC در مرکز CERN

مشکلات موجود در مدل استاندارد ذره ای

با وجود موفقیت عظیم این نظریه در توضیح گستره وسیعی از پدیده های طبیعی تحت یک چارچوب ریاضی واحد، فیزیکدانان به نواقص آن آگاه هستند. مهمتر از همه اینکه تمام تلاشها برای داخل کردن نیروی گرانش در این مدل با شکست مواجه شده است. معلوم نیست حل این مشکل چقدر به طول بیانجامد و آن را یم توان یکی از بزرگترین چالش های فرا روی علم دانست.

همچنین این مدل مکانیزمی برای جرم دادن به نوترینوها ارائه نمی کند و ماده تاریک یا انرژی تاریک را که اشکال مسلط ماده و انرژی در عالم هستند به حساب نمی آورد.

با این وجود مدل استاندارد ذره ای کماکان مهمترین مدل موجود برای توصیف دنیای زیراتمی است.

منبع: LiveScience

BIBLIOGRAPHY

Hoddeson, L. et al. "The Rise of the Standard Model: A History of Particle Physics from 1964 to 1979" (Cambridge University Press 1997)

Cottingham, W.N. and Greenwood, D. A. "An Introduction to the Standard Model of Particle Physics" (Cambridge University Press 2007)

Oerter, R. "The Theory of Almost Everything: The Standard Model, the Unsung Triumph of Modern Physics" (Pi Press 2006)

Bardin, D. and Passarino, G. "The Standard Model in the Making: Precision Study of the Electroweak Interactions" (Clarendon Press 1999)

 

 


Advertisement


دستیار تحقیق در پروژه های علمی و دانشگاهی

با بیش از 25 سال سابقه انجام پروژه های علمی و دانشگاهی

قیمت های توافقی

شماره تماس: 09360771981


 

 

کاوشگر ویاجر یک 300 سال دیگر به مرزهای نهایی دستگاه خورشیدی خواهد رسید.

ویاجر یک اکنون در فاصله 23.6 میلیارد کیلومتری زمین در فضای تاریک میان ستاره ای سیر می کند فضای نامکشوفی که میان ستاره ها است. این دورترین شیء ساخته دست بشر نسبت به سیاره ماست.

ویاجر یک و دو در 1977 به فاصله 16 روز از یکدیگر به فضا پرتاب شدند و عمر کاری طراحی شده آتها 5 سال بود. قرار بود در این مدت آنها به مطالعه برجیس، کیوان، اورانوس، نپتون و قمرهای آنان از فاصله نزدیک بپردازند.

حالا 46 سال از آغاز ماموریت آنها می گذرد و آنها با ماجراجویی فراتر از حیطه نفوذ گرانش خورشید موسوم به هلیوپاوز (heliopause)، تاریخ ساز شده اند.

هردو فضاپیما هنوز از ماوراء دستگاه خورشیدی به ارسال سیگنال ادمه می دهند. حتی با وجود وقفه هایی چند بنظر می رسد سفر کیهانی آنها تا انتهای خود فاصله زیادی دارد.

پس از 2030 احتمالا ویاجرها تماس رادیویی خود با ما را از دست خواهند داد. پس از آن ناسا ابزارهای این کاوسگرها را خاموش کرده و پایان ماموریت ویاجر را اعلام خواهد کرد. در ظرف مدت 300 سال ویاجر یک ابر اورت (Oort Cloud) را خواهد دید، منطقه ای کروی به فاصله 15 هزار میلیارد کیلومتر از خورشید که آخرین نقطه نفوذ گرانش خورشیدی است و مملو از سیارک ها و ستارگان دنباله دار است. در مدت 296000 سال از نزدیکی سیریوس (یا شعرای یمانی، درخشانترین ستاره آسمان شب واقع در 8.611 سال نوری از ما) عبور خواهد کرد.

 

منبع:

https://news.yahoo.com/another-300-years-nasas-voyager-141422830.html

نظریه مهبانگ چیست؟


تصویر تلسکوپ فضایی هابل از کهکشان بسیار دور GN-z11 که در زمان کوتاهی پس از مهبانگ تشکیل شده است.

نظریه مهبانگ یا انفجار بزرگ (Big Bang) مهمترین تفسیر درباره چگونگی آغاز عالم است (در اینجا عالم یا گیتی، معادل کلمه Universe محسوب می شود که به معنای تمامی کیهان و محتوای آن است). به بیان ساده، این نظریه می گوید که عالم از یک نقطه تکینه داغ و چگال در حدود 13.7 میلیارد سال پیش آغاز گردیده که متورم شده و گسترش یافته است ابتدا با سرعت های غیرقابل تصور، و سپس با آهنگی قابل اندازه گیری تر- و به شکل کیهان امروزین که هنوز در حال گسترش است تکامل یافته است.

فناوری موجود هنوز به ستاره شناسان امکان نمی دهد به ابتدای تولد عالم بنگرند، بیشتر آنچه ما در مورد مهبانگ می دانیم از فرمولها و مدلهای ریاضی آمده است. لیکن ستاره شناسان می توانند اکو یا بازگشت صدای انبساط اولیه عالم را از طریق پدیده‌ای به نام تابش مایکروویو پیش زمینه‌ای کیهانی (cosmic microwave background=CMB) دریابند.

در حالی که بیشتر جامعه علمی ستاره شناسان نظریه را پذیرفته اند، نظریه پردازانی هستند که تفاسیری جایگزین برای مهبانگ دارند، از جمله نظریه تورم ازلی و یک عالم نوسانی.

تولد عالم

حدود 13.7 میلیارد سال پیش همه پیز در عالم در یک تکینگی بی نهایت کوچک متراکم شده بود، نقطه ای با چگالی و حرارت نامحدود.

به ناگاه، یک انفجار روی داد و عالم ما را با سرعتی فراتر از نور به سمت بیرون متورم ساخت. این دوره انبساط کیهانی کسر کوچکی از ثانیه به طول انجامید، 10 به توان منفی 32 یا یک صدم میلیونیم تریلیونم تریلیونم ثانیه!. این زمان در نظریه آلن گاث (Alan Guth) به سال 1980 آمده است، دانشمندی که شیوه اندیشیدن ما درباره مهبانگ را تغییر داد.

وقتی تورم کیهانی با توقفی ناگهانی (که هنوز علت آن نامعلوم است) مواجه شد، توصیف سنتی تر از مهبانگ آغاز شد. جریانی از ماده و تشعشع که به نام "گرمایش دوباره" خوانده می‌شود شروع به پر کردن عالم ما با ماده ای کرد که امروزه می شناسیم: ذرات، اتمها، موادی که به ستارگان و کهکشان ها و مانند آنها تبدیل شدند.

این اتفاق تنها در عرض اولین ثانیه پس از تولد عالم روی داد، وقتی دمای همه چیز بطور غیرقابل باوری بالا بود، حدود 5.5 میلیارد درجه سلسیوس. کیهان حالا محتوی آرایه وسیعی از ذرات بنیادی مانند نوترون ها، الکترون ها و پروتون ها بود مواد خامی مه اجزای سازنده همه آنچه امروز موجود است شدند.

این سوپ اولیه غیرقابل دیدن بود زیرا شامل نور مرئی نبود. الکترونهای آزاد باعث شدند نور (فوتونها) پراکنده شوند درست مانند روشی که نور خورشید از ذرات آب موجود در ابرها پراکنده می شود. در طول زمان، این الکترونهای آزاد با هسته های اتمی ملاقات کرده و اتمهای خنثا یا اتمهایی با بار الکتریکی مثبت و منفی معادل ساختند.

این واقعه اجازه داد نور بالاخره حدود 380 هزار سال پس از مهبانگ از درون ماده تابیدن آغاز کند.

این نور که گاهی اوقات پس تابش (afterglow) ی مهبانگ نامیده می شود، به نام "تابش مایکروویو پس زمینه ای کیهانی" نیز موسوم است که ابتدا توسط رالف آلفر و سایر دانشمندان در 1948 پیش بینی شده بود و تنها تصادفا بیست سال بعد بطور عملی کشف شد.

نقشه ای از تابش مایکروویو پس زمینه ای کیهانی که مهمترین باقیماندع پس از مهبانگ است. این نقشه توسط ماهواره پلانک تهیه شده و قدیمی ترین نور در کیهان را نشان می دهد. این نقظه به پیش بینی سن عالم کمک می کند.

این کشف تصادفی وقتی روی داد که آرنو پنزیاس و رابرت ویلسون، هر دو از آزمایشگاه های تلفن بل در نیوجرسی، یک گیرنده رادیویی در 1965 می ساختند و دماهایی بالاترز از حد انتظار دریافت کردند. در ابتدا آنها تصور کردند این دریافت غیرعادی به علت کبوترهایی است که می کوشند درون آنتن ها رسوخ کنند و نیز فضولاتی که از خود برجای می گذارند، اما پس از پاک کردن آنتن ها و متفرق کردن کبوترها هنوز این دریافت غیرعادی ادامه داشت.

بطور همزمان یک تیم از دانشگاه پرینستون تحت مدیریت رابرت دیک این تابش پس زمینه ای را کشف کرد. هر دو گروه یافته های حود را در نشریه ستاره شناسی به سال 1965 منتشر کردند.

خط زمانی رویدادهای پس از مهبانگ

آیا نظریه مهبانگ ثابت شده است؟

شواهد نیرومندی برای نظریه مهبانگ وجود دارد و تمام آمایشات انجام شده وجود آن را ثابت کرده اند. اثبات ریاضی زیادی برای این نظریه وجود دارد اما دانشمندان تنها می توانند بگویند شواهد موجود از این نظریه حمایت می کنند.

بنابراین یک پاسخ کوتاه این است که تمام شواهد موجود از این نظریه حمایت کرده اند که سه تا از مهمترین آنها عبارتند از:

1) قانون هابل نشان می دهد اشیای دوردست با سرعتی متناسب با فاصله خود از ما می گریزند- که زمانی روی می دهد که در تمامی جهت ها انبساط یکنواخت داشته باشیم. این امر مبین این است که زمانی تمام چیزها به یکدیگر نزدیکتر بوده اند (نقطع رویداد مهبانگ).

2) خواص تابش مایکرو ویو پس زمینه ای کیهانی. این پدیده نشان می دهد که عالم از درون یک گاز یونیزه شده (یک پلاسما) و یک گاز خنثا عبور کرده است. چنین گذاری مستلزم یک عالم داغ و چگال است که با انبساط خود سردتر شده است. این گذار حدود 400 هزار سال پس از مهبانگ روی داده است.

3) فراوانی نسبی عناصر سبک (هلیوم 4، هلیوم 3، لیتیوم 7 و دوتریم). این عناصر در طی دوره سنتز هسته ای مهبانگ در چند دقیقه نخست پس از مهبانگ روی داده است. فراوانی آنها نشان می دهد که عالم در گذشته واقعا داغ و چگال بوده است.

منبع: Space.com



دستیار پژوهش در انجام پروژه های دانشگاهی
با بیش از بیست سال سابقه کار مفید
تیم پژوهشی حرفه ای
تلفن تماس (ترجیحا پیامک): 09360771981

راز دلهره آوری که اوپنهایمر در پشت سر خود باقی گذارد.

فیلم جدید کریستوفر نولان به نام "اوپنهایمر" مشحون از بدترین کابوس های این فیزیکدان نامی درباره جنگ اتمی است.

چشم انداز شوم ابرهای قارچ مانندی که در شهری پس از شهر دیگر به آسمان بر می خیزند، توده آتش سهمگینی که به دنبال آن ابرها بر می خیزند و امواج تشعشعات رادیواکتیو که شهرهای اروپایی را در خود غرق می سازند، ذهن اپنهایمر را در این فیلم تسخیر کرده است.

به عنوان مدیر آزمایشگاه سری اوس آلاموس که در آنجا گروهی از دانشمندان اولین بمب اتمی دنیا را ساخته و آزمایش کردند، اوپنهایمر از قدرتی که آزمایشگاهش آزاد می ساخت بخوبی آگاه بود. او آن را "مرگ، نابود کننده دنیاها" خوانده بود.

اما او تنها نیمی از داستان را می دانست.

وحشت های شبانه اوپنهایمر در قیاس با بدترین سناریوهای پی شبینی شده توسط دانشمندان امروزی رنگ می‌بازند. شیوع یک جنگ اتمی با صدها یا هزاران انفجار اتمی می تواند سیاره را به یک وضعیت آخرالزمانی که زمستان اتمی نام دارد دچار کند، که در آن میلیاردها نفر از مردم دنیا بر اثر گرسنگی خواهند مرد.

ما بسیار خوشوقت بوده ایم که تاکنون با خطر واقعی جنگ اتمی روبرو نشده ایم. زمستان اتمی یک نظریه مبتنی بر مدلها و مورد بحث در جامعه علمی است. زمستان اتمی می تواند تاریک، سرد و مملو از تشعشعات رادیواکتیو بوده و به مرگ 5 میلیارد انسان منجر شود.

این وضعیت آخرالزمانی با انفجار بمب های اتمی در شهرهای بزرگ آغاز می شود. هر انفجار هسته ای آتش سوزی‌های کوچک بیشماری ایجاد خواهد کرد که در ترکیب با هم به طوفان های سوزاننده بزرگ و غیرقابل کنترل تبدیل خواهند شد. در نتیجه، مقادیر عظیمی دوده و خاکستر به استراتوسفر زمین تزریق شده و کمربندی بدور سیاره کشیده خواهد شد که مانع از رسیدن نور خورشید به زمین می شود. دما تا حدود 15 درجه سلسیوس افت کرده و این سرمایش جهانی می تواند سالها به طول انجامد.

تاریکی، سرما و تشعشع ناشی از ریزش هسته ای می تواند بیشتر گیاهان و زندگی حیوانی بر روی زمین را نابود سازد.

 

نخستین آزمایش یک سلاح هسته ای موسوم به آزمایش ترینیتی، 16 جولای 1945، ارتش آمریکا

پنج دانشمند از جمله کارل ساگان بزرگ برای اولین بار این نظریه را در 1983 پیشنهاد کردند.

سال گذشته تیمی از دانشمندان برپایه مدلهای مرکب اقلیمی و شبیه سازی تولید غذا به این نتیجه رسیدند که دامداری و ماهیگیری نمی تواند در صورت نابودی گیاهان، غذای سکنه زمین را تامین کند. آنها نتیجه گرفتند که یک جنگ هسته ای بین آمریکا و روسیه باعث مرگ 5 میلیارد نفر در اثر گرسنگی خواهد شد.

حتی جنگ هسته ای کوچکتری میان هند و پاکستان م یتواند میلیونها تن غبار و خاکستر به اتمسفر زمین فرستاده و باعث کمبود جهانی غذا شود. این سناریو می تواند منجر به مرگ 2 میلیارد نفر از مردم دنیا شود.

این گروه دانشمندان امیدوارند یافته های آنان باعث اندیشه عمیق تر مردم شود و آنان از سیاستمداران خود بپرسند چرا هنوز سلاح های هسته ای در زرادخانه های کشورهای آنها نگهداری می شود.

منبع:

https://news.yahoo.com/oppenheimer-leaves-most-terrifying-deadly-223452933.html?fr=sycsrp_catchall

 

 

مقایسه دو فیلم آخر الزمانی: "آرماگدون" و "به بالا نگاه نکن"

تالیف: اصغر ناصری

وجه مشترک دو فیلم "آرماگدون" و "به بالا نکاه نکن"، این است که هر دو درباره کشف سیارکی غول پیکر است که در شرف برخورد با کره زمین و نابود ساختن حیات بر روی آن است.

حیات بر روی کره زمین، با وجود تنوع و کثرت آن پدیده ای شکننده است. 65 میلیون سال پیش برخورد سیارکی به قطر 9 تا 12 کیلومتر در ناحیه خلیج یوکاتان مکزیک باعث نابودی بیشتر گونه های زنده از جمله دایناسورها گشت. اما بیشتر پستانداران که در آن زمان گونه های کوچک و بی اهمیتی بودند به حیات خود ادامه دادند و به گونه های غالب تبدیل شدند. در هفت میلیون سال پیش تطور گونه ای از نخستی ها گونه هومینیدها را پدید آورد که با تکامل تدریجی به گونه انسان خردورز یا هومو ساپی ینس تبدیل شدند. هم اکنون حدود هشت میلیارد از این گونه جاندار بر روی کره زمین زندگی می کنند که با ابداع فناوری و صنعت تاثیر بزرگی بر کل کره زمین گذارده و خود به بزرگترین تهدید برای حیات بر روی کره زمین تبدیل شده است.

در فیلم آرماگدون (با کارگردانی مایکل بی و بازیگری بروس ویلیس، بن افلک، لیو تایلر و ...، ساخته 1998) پس از برخورد چند شهاب سنگ با زمین و خرابی هایی در مقیاس چند ساختمان بزرگ، وجود سیارکی بزرگ که در هجده روز آینده به زمین برخورد خواهد کرد جهانیان را به وحشت می افکند. این تهدید باعث اتحاد جهانیان برای یک برنامه تغییر مسیر سیارک می شود. دو شاتل بسوی سیارک با سازماندهی و مدیریت سازمان ناسا پرواز می‌کنند و یکی از آنها موفق به فرود بر روی سیارک می شود. یک تیم حفاری حرفه ای بمبی اتمی در عمق سیارک کار می گذارند و با انفجار آن سیارک به دو نیم شده و از مسیر برخورد با زمین منحرف می شود.

در فیلم "به بالا نگاه نکن" (با کارگردانی آدام مک کی و بازی جنیفر لارنس، لئوناردو دی کاپریو، مریل استریپ و ...، ساخته 2021)، جریان مشابهی اتفاق می افتد. یک دانشجوی پزشکی رشته ستاره شناسی ستاره دنباله داری را کشف می کند که در ابتدا موجب هیجان و شگفت زدگی هم دانشگاهی های آنان می شود. اما محاسبات پرفسور مندی استاد او نشان می دهد که این جرم آسمانی در شش ماه و نیم آینده به زمین برخورد خواهد کرد. آنان کشف خود را با رییس جمهور آمریکا در میان می گذارند اما در هیاهوی مبارزات انتخاباتی و سیاسی کاری های مرسوم صدای آنها شنیده نمی شود. تلاش های آنان برای خبررسانی و آگاهی بخشیدن به مردم ناکام می ماند و سیارک بالاخره با زمین برخورد کرده و موجب نابودی فراگیر می شود.

کدام فیلم به واقعیت نزدیکتر است؟ به بالا نگاه نکن سازگاری بیشتری با واقعیت های علمی دارد و تصویر دقیق تری از واقعه برخورد یک جرم آسمانی با زمین ارائه می کند. اما از سوی دیگر این فیلم شرایط موجود سیاره ما را با واقع نگری بیشتری تصویر می کند.

هم اکنون خطر برخورد یک سیارک بزرگ با زمین بشر را تهدید نمی کند. اما تهدید جاری و بزرگتری برای جریان حیات بر روی زمین وجود دارد و آن تغییرات اقلیمی و گرمایش زمین است که بخش بزرگی از آن ساخته دست خود انسان است. صاحبان قدرت در سراسر دنیا از روشهای زیر به نابودی تدریجی اقلیم های کره زمین و انقراض تدریجی حیات کمک می رسانند:

-         انکار نقش انتشار گازهای گلخانه ای ناشی از فعالیت صنعتی انسان در پدیده تغییرات اقلیمی و این ادعا که کره زمین چرخه عادی گرمایش خود را مانند اعصار گذشته طی می کند.

-         حمایت از منافع اقتصادی صنعت کاران و معدن کاران بزرگ در تخریب جنگل ها، مراتع و فضای سبز طبیعی کره زمین و نابود کردن ریه های تنفسی سیاره مسکونی ما.

-         ممانعت از فعالیت طرفداران محیط زیست در اطلاع رسانی و اقدامات عملی برای پیشگیری از تخریب محیط زیست طبیعی.

-         و ...

انسان امروز شباهت زیادی با انسان های جاهل و غافل فیلم بالا را نگاه نکن دارد که تمایلی برای مشاهده دقیق تهدیدات واقعی پیرامون خود ندارد و فریفته بازی های سیاسی قدرتمندان شده است. حیات بر روی کره زمین بتدریج بسوی نابودی پیش می رود و انسان مدرن همچنان سرگرم زندگی روزمره خویش است. چرا دور برویم: از میان چند هزار بازدیدکننده ای که از این وبلاگ در فاصله  تا بازدید کرده اند، تنها 62 نفر به نظرسنجی آن که موضوعی مرتبط با آینده انسان دارد، شرکت کرده اند.