دنیای علم و تکنولوژی

دنیای علم و تکنولوژی

اخبار و مقالات مربوط به دنیای علم و تکنولوژی ترجمه شده از منابع معتبر
دنیای علم و تکنولوژی

دنیای علم و تکنولوژی

اخبار و مقالات مربوط به دنیای علم و تکنولوژی ترجمه شده از منابع معتبر

آلن تورینگ و شکستن رمزهای مخابراتی آلمان نازی



در سالهای ابتدایی جنگ جهانی دوم، آلمانها از ماشینی به نام انیگما (Enigma) برای تولید و ارسال رمز استفاده می‌کردند. این ماشین می توانست رمزهای پیچیده‌ای تولید کند که برای ارسال پیام جهت زیردریایی های مخوف آلمانی موسوم به u-boat بسیار مناسب بودند. از رمز درآوردن این پیامها نیز توسط نسخه‌ای از این ماشین در مقصد انجام می شد. بدین ترتیب آلمانها توانستند با عملیات پنهانی تلفات زیادی به کشتی های تجاری و جنگی متفقین وارد سازند. گرچه ریاضیدانان لهستانی توانسته بودند پیامهای انیگما را کشف رمز کرده و بخوانند، از سال 1941 به بعد آلمانها سیستم رمزنگاری خود را بطور روزانه تغییر دهند. این کار شکستن رمزها را بسیار دشوارتر ساخت. برای مقابله با این تکنیک موثر آلمانها دنیا باید منتظر ورود یک نابغه ریاضیات می ماند و آن کسی نبود جز آلن تورینگ (Alan Turing).


a German U-boat

Enigma

 

آلن تورینگ (Alan Turing) یک ریاضیدان نابغه انگلیسی متولد سال 1912 درلندن بود. او در هر دو دانشگاه کمبریج و پرینستون درس خوانده بود. در سال 199 او یک شغل تمام وقت در بلیچ لی پارک در بوکینگ همپشایر لندن اختیار کرده و از جانب دولت انگلستان مسئول کار بر روی شکستن رمزهای مخابراتی آلمانها شد.

 

آلن تورینگ



بسیاری از متخصصین قبل از تورینگ روی این موضوع کار کرده و شکست خورده بودند. در سال 1941 برخی قطعات رمزهای انیگما بدست متفقین افتاد و تورینگ توانست از روی آنها تکنیکی به نام بن بوریسموس ابداع کند که کدهارا قابل خواندن می ساخت. غیر از وقفه ای که در سال 1942 افتاد و طی آن کدهای آلمان غیرقابل خواندن شد، در سالهای انتهایی جنگ ناوگانهای تجاری و جنگی متفقین توانستند با بهره گیری از رمزشکنی ابدع شده توسط تورینگ و تیم همکارش، از محل تجمع و اعزام دسته های زیردریایی یو-بوت آلمانی احتراز کنند.

 

در سال 1942 تورینگ یک تکنیک پیچیده کدشکنی به نام تورینگری ابداع کرد که می توانست کدهای سیستم لورنز آلمان را بشکند. از این ماشین برای تولید کدهای استراتژیک بسیار مهم فرماندهی عالی آلمان استفاده می شد. کار تورینگ در این زمینه کمک های بسیار بزرگی به متفقین کرد.

 

این دانشمند و نابغه بی همتا هیچگاه بخاطر خدمات بزرگ خود مورد تقدیری که شایسته آن بود قرار نگرفت. در سال 1952 آلن تورینگ به جرم همجنس گرایی دستگیر شد. او به اتهام "بی شرمی گستاخانه" مورد محاکمه قرار گرفت لیکن او را به زندان نیفکندند. دو سال بعد جنازه او را یافتند در حالی که با سیانور مسموم شده بود. نتایج یک تحقیق رای به خودکشی او داد.


جزئیات کار تورینگ به دلیل مسایل امنیتی تا سالها پس از مرگ او فاش نشد. از این رو دنیا پی به اهمیت کار او در توسعه علوم کامپیوتری نبرد. تنها در دهه 1990 بود که عملیات تیم بلیچ لی که تورینگ آن را هدایت می کرد بطور کامل فاش شد. چنین تخمین زده می شود که تلاشهای تورینگ و هم تیمی هایش جنگ جهانی دوم را سالها کوتاهتر کرده و جان افراد بیشماری را نجات داد. لیکن او هیچگاه قدر و منزلتی درخور یک دانشمند نابغه بزرگ را نیافت، امری که نشان می‌دهد برای قدرتهای امپریالیستی هدف همواره مهمتر از مقام و شان انسانهاست.


منبع اصلی:

http://www.iwm.org.uk/history/how-alan-turing-cracked-the-enigma-code

 

تکامل هواپیمای مدرن (بخش دوم: 1918 تا پایان جنگ جهانی دوم- 1945)

تکامل هواپیمای مدرن (بخش دوم: 1918 تا پایان جنگ جهانی دوم- 1945)

تالیف: اصغر ناصری

 

در تالیف این سلسله مقالات از منابع دست اول و معتبر اینترتی همچون سایت:


NASA History Office: Quest for Performance, The Evolution of Modern Aircraft


استفاده شده است. لطفا در صورت نقل قول و استفاده از متن مقاله، با ذکر منبع آن (سایت دنیای علم و تکنولوژی) فرهنگ امانت داری علمی را ترویج دهید.

 



در فاصله میان پایان جنگ جهانی اول و آغاز سالهای پرآشوب دهه 1940 میلادی، پروازهایی ک با هدف رکوردشکنی صورت گرفت تاثیر بسیاری بر توسعه و تکامل صنعت هواپیمایی گذارد. از این میان مشهورترین آنها را می توان پرواز بدون توقف چارلز لیندبرگ از نیویورک تا پاریس در می 1927 نام برد. این عملیات هوایی باعث افزایش سریع توجه و علاقمندی به صنعت هوایی شد بطوری که شرکتهای هواپیماسازی متعددی در آمریکا پا به عرصه نهادند لیکن بسیاری از آنها در رکود اقتصادی بزرگ دهه 1930 به ورشکستگی دچار شده و از عرصه رقابت حذف گردیدند.


هواپیمای روح سنت لوئیز


هواپیمای مورد استفاده توسط لیندبرگ از نوع رایان (Ryan) با نام اختصاصی روح سنت لوئیس و تک باله بود که بدنه ای با اسکلت ساخته شده از لوله های فولادی جوشکاری شده و پوسته پارچه ای داشت. بالها نیز اسکلت چوبی داشتند. خلبان دارای دید رو به جلو نبود زیرا فضای جلوی او توسط یک مخزن سوخت 1000 لیتری اشغال می شد. بیش از نیمی از وزن 2500 کیلوگرمی هواپیما را سوخت آن به خود اختصاص می داد تا برد 6700 کیلومتری برای آن فراهم کند.


این هواپیما باعث افزایش توجه به پیکربندی هواپیماهای تک باله شده و شروعی بر کاهش اقبال هواپیماهای دوباله بود. هواپیمای تک باله قابل توجه دیگر، سه موتوره فورد با بدنه تمام فلزی بود. پوسته هواپیما آلیاژ آلومینیوم بوده و نیروی پسا را به حداقل کاهش می داد. مدل 5-AT این هواپیما می توانست تا 15 مسافر را با خود حمل کند. تعداد محدودی از این هواپیما تا سالهای 1990 نیز پرواز می کردند. لیکن سرعت پرواز این هواپیما اغلب به 160 کیلومتر در ساعت محدود می شد.


مدل لاکهید وگا (Lockheed Vega) یک هواپیمای تک باله با عملکرد بالا بود که اولین بار در 1927 پرواز کرد. سازه داخلی و پوسته خارجی هواپیما هر دو از چوب ساخته شده بودند. پوشش موتور باعث کاهش نیروی پسا می شد بطوری که وگا می توانست با سرعت 300 کیلومتر در ساعت پرواز کند که برای هواپیماهای آن زمان سرعت بالایی محسوب می شد. در طراحی آیرودینامیک هواپیما دقت زیادی شده بود طوری که ضریب پسا در نیروی بالابر صفر (zero-lift drag coefficient) آن به 0.0278 کاهش یافته بود. لیکن ارابه فرود ثابت هنوز عامل مهمی در افزایش نیروی پسا بشمار می رفت.


لاکهید وگا


اولین هواپیمایی که تمامی پیشرفت های صنعت هوایی تا آن زمان را در خود گردآورده بود، بوئینگ 247 نام داشت. کابین بسته آن 10 مسافر و سه خدمه را دربر می گرفت. سازه و پوسته این هواپیما تماما فلزی بود و از ارابه فرود حمع شدنی بهره می برد که نیروی پسا در حین پرواز را به میزان زیادی کاهش می داد.


هواپیمای قابل توجه دیگر  این دوره داگلاس DC-3 بود که با تمامی معیارها می توان آن را یکی از موفق ترین هواپیماهای تولید شده در جهان دانست. این هواپیما در سال 1936 عملیاتی شد و قادر به حمل 21 مسافر بود. با این تعداد مسافر قادر بود در ارتفاع 3000 متری با سرعت 300 کیلومتر در ساعت پرواز کند. برای اولین بار شرکتهای مسافری با بهره گیری از این هواپیما توانستند به سود عملیاتی از ناحیه حمل مسافر دست یابند و دیگر به پول حاصل از حمل بسته های پستی اتکا نداشتند.  موتورهای پرات اند ویتنی این هواپیما هرکدام دارای دو ردیف 7 سیلندری بودند. این آرایش در تمامی موتورهای پیستونی بعدی تقلید شد زیرا توان و عملکرد خوبی برای هواپیما فراهم می ساخت.



حدود 10926 فروند از این نوع هواپیما در فاصله سالهای 1936 تا 1945ساخته شد. پس از گذشت بیش از 60 سال از پایان جنگ جهانی دوم، هنوز چندین فروند از این هواپیما در سراسر دنیا به خدمت خود ادامه می دهند. از این نظر این هواپیما یکی از شاهکارهای مهندسی محسوب می شود.


بوئینگ بی 17 یک هواپیمای جنگی بسیار مهم این دوره بود که نمونه اولیه آن در سال 1935 پرواز کرد. نسخه B-17G این هواپیما در سراسر جنگ جهانی دوم در عرصه جنگی اروپا بکار گرفته شد و یکی از ماشین های جنگی مهم متفقین برای نابودی زیرساختهای رایش سوم بود. این هواپیما از تمام پیشرفتهای فناوری زمان خود بهره می برد و درای چهار موتور بود. با وزن ناخالص 22 هزار کیلوگرم هواپیمایی بسیار سنگین در زمان خود بشمار می رفت. موتورها مجهز به توربوشارژر بودند که از انرژی گازهای تخلیه موتور برای گرداندن توربین کمکی بهره می برد. این هواپیما دارای سقف پرواز بحرانی 7500 متر و بردی قابل ملاحظه بود. حدود 13000 فروند از این هواپیما ساخته شد که هنوز چندتایی از آنها در مقاصد مختلف مشغول به خدمت هستند.


داگلاس DC-3


بمب افکن بی17


بمب افکنی با ماموریت و قابلیت های مشابه اما ظاهری متفاوت، B-24 Liberator ساخت شرکت کانسولیدیتد بود. حجم زیاد بدنه این هواپیما بردی اندکی بیشتر نسبت به بی 17 برایش فراهم می کرد. ارتفاع پرواز بحرانی آن نیز 10000 متر یا به عبارتی 250 متر بالاتر از بی 17 بود. با حمل 2500 کیلوگرو بمب می توانست برد یکطرفه 2700 کیلومتر داشته باشد. هر دو نوع بمب افکن برای بمباران دقیق روزانه از ارتفاع بالا یعنی جای که گلوگه های ضدهوایی آلمانها قادر به رسیدن نبود منظور شده بودند. بمب افکن ها در آرایشی تنگاتنگ پرواز می کردند تا با بهره گیری از مسلسل های پرتعداد کالیبر 50 خود بتوانند با شکاری های آلمانی مقابله کنند. لیکن نرخ تلفات بالای آنها در اثر شکارشدن توسط جنگنده های آلمانی باعث محدود شدن عملیات به شب شد که امکان بمباران دقیق را منتفی می ساخت. این مشکل با فرارسیدن هواپیماهای شکاری تیزپرواز اسکورت آمریکایی مرتفع گردید و بمبارانهای مخرب روزانه از سرگرفته شد.


B-24


ارتفاع بالا تاثیری نامساعد بر خلبانان و خدمه داشت. در ارتفاع بالاتر از 7000 متر دما به حدود منهای 45 درجه سلسیوس افت می کرد و آنها مجبور بودند از لباسهایی که توسط جریان برق گرم می شد و نیز ماسکهای اکسیژن استفاده کنند. بمب افکن های نسل بعد مانند بی 29 مجهز به اتاق تحت فشار و سیستم گرمایشی بوده و خلبانان نیازی به استفاده از ماسک اکسیژن نداشتند. حدود 18000 بمب افکن بی 24 در طول جنگ ساخته شد که بیشتر از هر نوع هواپیمای جنگی دیگر آمریکا بود. همچنین نسخه ای به نام C-87 به عنوان هواپیمای باربری استفاده می شد. بی 24 در حقیقت اسب کاری پرتوان ارتش آمریکا بود.


بدون شک یکی از پیشرفته ترین محصولات نظامی جنگ جهانی دوم، بمب افکن Boeing B-29 بود که با وزن ناخالص 70000 کیلوگرم یک هواپیمای بسیار سنگین در عصر خود بشمار می رفت. این هواپیما به نظر برخی حدنهایی پیشرفت صنایع هوایی بشمار می رفت. نخستین هواپیمای جنگی با فرم آیرودینامیک و پسای بسیار کم بود که علیرغم ابعاد بزرگ و وزن سنگین خود می توانست با سرعت 560 کیلومتر بر ساعت در ارتفاع 8000 متری پرواز کند. بدین ترتیب بسیاری از جنگنده های آن زمان دارای سرعت کافی برای تعقیب این هواپیما نبودند. چهار موتور 2200 اسب بخاری و ظرفیت بالای حمل سوخت به آن بردی در حدود 5900 کیلومتر با حمل 6000 کیلوگرم بمب یا 4500 کیلومتر با حمل 10 هزار کیلوگرم بمب می دادند. این بمب افکن دارای اتاقک تحت فشار برای خلبانان و خدمه و سیستم تهویه هوای مطبوع بود. تمامی مسلسلها و توپ دم آن از راه دور بطور الکتریکی کنترل می شدند. بی 29 قادر بود در شب بمبارانهای دقیق انجام دهد و ابزاری اساسی در شکست ژاپن محسوب می شد.


B-29

بسیاری از کارشناسان، جنگنده نورث امریکن پی 51 ماستنگ را معرف بالاترین سطح توسعه فنی که یک هواپیمای ملخی می تواند بدان دست یابد، می دانند. مجهز ساختن این جنگنده به موتور خطی بی مانند رولزرویس مرلین آن را به یک شکاری تیزپرواز تبدیل کرد. ظاهر آیرودینامیک آن، مساحت پیشانی کم موتور و مساحت نسبتا کم بدنه نیز در این راستا بسیار موثر بودند. سیستم خنک کننده موتور طوری بود هوای خنک ساز نیز یک پیش رانه خالص ایجاد می کرد. بدین ترتیب هواپیما دارای ضریب پسای بسیار کمی نیز بود. پی 51 اولین هواپیمایی بود که از مقاطع ایرفویل بال جریان لایه ای استفاده می کرد که امکان دستیابی آن به سرعتهای بالایی را فراهم می ساخت. در ارتفاع 8000 متری می توانست به سرعت 700 کیلومتر در سرعت دست یابد که بدین ترتیب سریعتر از بسیاری هواپیماهای آن زمان بود. پی 51 می توانست تا ارتفاع 13500 متری اوج بگیرد و تسلیحات آن شامل شش مسلسل کالیبر 50، دو بمب 500 کیلویی یا شش راکت 5 اینچی بود. با حمل مخزن سوخت کمکی به برد 2600 کیلومتر دست می یافت و همراه با پی 38 های دورپرواز می توانست در نقش اسکورت بمب افکن های متفقین عمل کند. با ظهور این شکاری اسکورت، تلفات بمب افکن های متفقین به میزان زیادی کاهش یافت زیرا جنگنده های آلمانی از این پس با یک حریف بسیار قدرتمند مواجه بودند. پی 51 تنها جنگنده ای بود که بر فراز پایتخت های سه کشور دشمن: برلین، رم و توکیو پرواز کرد. هم اکنون نیز از این هواپیما برای مسابقات ورزشی و نمایش های هوایی استفاده می شود.

 


P-51 Mustang


بخش اول مقاله

نقش تانکها در جنگ جهانی دوم

تانک ها در جنگ جهانی دوم


ترجمه و تدوین: اصغر ناصری


تانک ها یکی از سلاحهای اصلی در جنگ جهانی دوم بودند. بریتانیا، ایالات متحده، شوروی، فرانسه، ایتالیا و آلمان ده ها هزار تانک را وارد میدان نبرد کردند. در این میان اتحاد شوروی با 18000 تا 20000 تانک بزرگترین تولید کننده تانک بشمار می رفت. تانکهای آلمانی در ابتدای جنگ ازنظر زره و قدرت آتش ضعیف تر از تانک های متفقین بشمار می رفتند. لیکن در تاکتیک نبرد زرهی و سرعت بکارگیری تانک ها از همان اوایل جنگ دست بالا با آلمانها بود. دکترین آلمانها بر جابجایی سریع و استفاده هماهنگ نیروی زرهی و پشتیبانی نزدیک هوایی تاکید می ورزید که باعث پیروزیهای سریع و درخشان در اوایل جنگ جهانی دوم بود. تمام تانکهای آلمان به رادیوی ارتباطی مجهز  بودند تا بین یگانها هماهنگی کامل وجود داشته باشد. این دکترین به بلیتزکرایگ (Blitzkrieg) معروف شده بود. از سوی مقابل تانکهای فرانسوی دارای زره و قدرت آتش برتری نسبت به تانکهای آلمانی در نبردهای سال 1940 بودند لیکن فقدان وسایل ارتباطی و فرماندهی و کنترل ضعیف مانع استفاده از این مزایا شده بود.


 

عکسی از کارخانه تولید تانک در جنگ جهانی دوم - تانک M3 آمریکایی


در ابتدای جنگ تانکها دارای ضخامت زره در حدود 30 میلیمتر یا کمتر بودند و سلاح اصلی آنها یک توپ کالیبر 37 تا 47 میلیمتری بود. وزن آنها به حدود 20 تن بالغ می شد اما تا پایان جنگ ضخامت متوسط زره به 60 میلیمتر و وزن آنها به 30 تا 45 تن بالغ می شد. برجک یکی از ویژگی های اصلی تانکها شده بود و امکان می داد تانک در تمامی جهات شلیک کند. لیکن تانکهای بزرگ اغلب فاقد برجک گردان بودند. تانکها را می توان از نظر وزن و ضخامت زره به سه دسته سبک، متوسط و سنگین تقسیم کرد.

بهترین تانک متوسط نیمه اول جنگ، T-34 روسی بود. توپ 76.2 میلیمتری آن برای هر کاربردی کفایت می کرد. این تانک آنقدر موفق بود که تولید سایر تانکهای روسی بجز IS-2 متوقف شد و تمام امکانات به تولید انبوه T-34 اختصاص یافت.


(تصویر تانک T-34-85)


مدل T-34-85 در پاسخ به مدلهای نیرومندتر تانک های آلمانی ابداع شد که دارای برجکی بزرگتر و حامل توپ 85  میلیمتری بود. تانک IS-3 که در میانه سال 1945 ابداع شد ظاهری بسیار آیرودینامیک تر و یک برجک شیب دار بطری شکل داشت. طرح این تانک بر بسیاری از تانک های پس از جنگ مانند T-55 و T-62 تاثیر گذارد.


تصویر تانک روسی IS-3

پیش از جنگ جهانی دوم و حتی پس از حمله ژاپنبه پرل هاربر، ایالات متحده دارای تعداد کمی تانک رزمی بود. تانک سبک M2 مهمترین تانک پیش از جنگ ایالات متحده بشمار می رفت. این تانک دارای زرهی ضعیف و اسلحه ای نسبتا سبک بود و سرعت حرکت تنها مزیت ان محسوب می شد. تانک M3A1 که تولید آن در 1941 شروع شد دارای زره قویتر و توپی 37 میلیمتری بود که به کمک ژیروسکوپ متعادل می شد.


مهمترین تانک ساخت آمریکا در جنگ جهانی دوم تانک متوسط M4 شرمن بود. این تانک از تظر تعداد تولید مقام دوم را در زمان جنگ جهانی دوم داشت. حدود 40 هزار عدد از این تانک  تولید شد که در ارتش تقریبا تمام کشورهای جبهه متفقین خدمت می‌کرد. حتی 4000 عدد از این تانک ها در اختیار روسها قرار گرفت. تانکهای شرمن از زره نازک و حجم کم مهمات ذخیره رنج می‌بردند. لیکن قابلیت اعتماد و تعمیر و نگهدایر ساده از مزایای بزرگ آنها بود که امکان تعمیر سریع حتی در صحنه نبرد را فراهم می‌ساخت.


تصویری از M4 شرمن

در حالی که ایالات متحده و شوروی دکترین تولید نظامی خود را برپایه تانک های ارزان و قابل اعتماد نهاده بودند، آلمانها از اواسط جنگ رو به تولید تانکهای پیشرفته و پرهزینه آوردند. تانک تایگر 2 دارای زرهی چنان ضخیم و مستحکم بود که گلوله های متفقین نمی توانستند آنرا سوراخ کنند. در ابتدای جنگ آنچه باعث برتری آلمانها شده بود، قابلیت فرماندهی و کنترل هماهنگ ستونهای زرهی با استفاده از ارتباطات دوطرفه رادیویی بود. ارتش آلمان ابتدا از تانکهای سبک پانزر 1 و 2 استفاده می کرد که داریا توپ 37 میلیمتری بودند. در طی عملیات بارباروسا (تهاجم آلمان نازی به روسیه در 1941) بزودی معلوم شد که تانکهای T-34 روسیه پیشرفته تر از پانزرهای 3 و 4 هستند. برجک شیب دار تی 34 بخوبی می توانست در برابر گلوله های دشمن مقاومت کند و سلاح76.2 میلیمتری آن بسیار موثر بود. در نتیجه آلمانها به طراحی و تولید تانکهای قویتر مانند پانزر5 پانتر روی آوردند. پانتر در نبردهای رو در رو از راه دور بسیار موثر بود ولی زره نازک پهلویی آن را در برابر حملات از پهلوها آسیب پذیر می ساخت.

تصویر تانک پانتر


بی شک نیرومندترین تانک ساخته شده در طی جنگ جهانی دوم، تایگر آلمانی بود. تایگر2 که به شاه تایگر معروف شد، از نظر استحکام زره و قدرت آتش برترین بشمار می رفت لیکن سرعت کم حرکت استفاده از آن را محدود ساخته بود. سرمایه گذاری آلمان در تانکهای پیشرفته و پیچیده، توان صنعتی آن برای تولید انبوه تانکهای متداول تر را کاهش داده و این امر در نهایت به زیان آلمان و کمبود این اسلحه موثر در جبهه های جنگ تمام شد.


تصویر تانک تایگر 2



مقایسه تانک M4 و تایگر و اندازه گلوله آنها

 

منبع:

Chris Bishop (2002), "The Encyclopedia of Weapons of WWII".

 

 

نبرد کورسک

منبع: Air and Space Magazine


ترجمه و تلخیص: اصغر ناصری


در جولای سال 1943 بزرگترین نبرد میان نیروهای زرهی در تاریخ، بین آلمان نازی و شوروی درگرفت. سرنوشت این جنگ تا اندازه زیادی در دست نیروی هوایی دو طرف بود و به تغییر پارادایم های جنگ مدرن انجامید.

 

نبرد کورسک یکی از بزرگترین قمارهای هیتلر برای تغییر سرنوشت در جبهه شرق بود. برای درک انگیزه های این نبرد باید به تاریخ جنگ جهانی دوم نگاهی افکنیم.

 

هیتلر در ژوئن 1941 فرمان عملیات بزرگ بارباروسا یا حمله به شوروی را صادر کرد. در این حمله بیش از 4 میلیون سرباز آلمانی و حدود 600 هزار وسیله نقلیه زرهی شرکت داشتند. نخستین کار آلمان ضربات کوبنده و غافلگیرانه به فرودگاههای شوروی بود. روسها که غافلگیر شده بودند در انتهیا اولین روز عملیات 1800 هواپیما از دست داده بودند و تا انتهای هفته نخست نبرد 4000 هواپیمای آنها بر روی زمین یا در هوا  نابود شده بود.

سپس آلمانی ها تا عمق 1000 کیلومتری خاک شوروی به پیش رانده و به بیست کیلومتری مسکو رسیدند. اما زمستان بی رحم روسیه و کمبود مواد سوختی آنها را در همین فاصله زمینگیر کرد تا اینکه پاتک روسها آنها را به عقب براند. یکسال بعد آنها برای تصرف استالینگراد یعنی دروازه غله آسیای مرکزی به این شهر هجوم بردند. استالینگراد مدتها در محاصره بود و بمبارانهای متوالی آلمانها تقریبا تمامی ساختمانهای این شهر را نابود کرد. اما مقاومت حیرت آور روسها باعث استهلاک قوای آلمانی شد تا اینکه با ضدحمله روسها عقب رانده شده و ارتش ششم آلمان با تحویل صدهزار اسیر به روسها تقریبا بطور کامل نابود شد. در پایان این جنگ مشخص شد استالین و هیتلر هر دو آماده اند برای یکسره کردن کار جنگ تلفات عظیمی را متحمل شوند.


آلمانها سپس سومین یورش بزرگ خود یعنی عملیات سایتادل را در تابستان 1943 انجام دادند. این عملیات بصورت گازانبری طراحی شده بود و قرار بود ارتش ژنرال والتر مودل از جنوب و ارتش فیلدمارشال اریک فون مانشتاین از شمال حمله کرده و در کورسک یکدیگر را ملاقات کنند. سپس نیروهای روسی محاصره شده را نابود سازند. اما جاسوسهای انگلیسی توانسته بودند با کشف رمز مخابرات آلمانها از مقاصد آنها آگاه شده و اطلاعات خود را در اختیار روسها قرار دهند.


صف تانک های آلمانی در نبرد کورسک

 

نیروی هوایی شوروی با درسهایی که از نبردهای پیشین فراگرفته بود پیش از شروع عملیات سایتادل به بمباران پایگاههای هوایی آلمان پرداخت. در حالی که آلمانها منتظر رسیدن تانک هایشان بودند روسها به حفر خاکریز، کشیدن سیم خاردار، کارگذاشتن مین های زمینی، ایجاد تله برای تانکها و استقرار عظیم ترین خط آتشبار در طول تاریخ جنگ هیا زمینی پرداختند. بمب افکن های شوروی پایگاههای هوایی آلمان در خارکف را بمباران کرده وتوپخانه شوروی شروع به کوبیدن مواضع آلمانی ها کرد. حالا نیروی هوایی آلمان مجبور بود بجای پشتیبانی هوایی نزدیک از نیروهای خود به مقابله با بمب افکن ها و هواپیماهای ضربتی شوروی بپردازد.


اگر هیتلر رهبر خردمندی بود فرمان لغو عملیات را صادر می کرد. اما با طلوع سپیده دم پنجم ژوئن فرمان نبرد صادر شد. در حالیکه تانکهای آلمانی به مصاف تانکهای شوروی می رفتند، بمب افکن های شیرجه رو اشتوکا Ju-87 از هوا به شکار تانکهای روسی پرداختند. در روزهای اول برتری از همه لحاظ با نیروهای آلمانی بود. اما برتری عددی شکاری ها و بمب افکن های روسی باعث کندشدن پیشروی آلمانها شد. در انتهای اولین هفته نبرد تعداد سورتی های پرواز لوفت وافه (نیروی هوایی آلمان) کاهش قابل ملاحظه ای را به علت کمبود سوخت و فرسایش تجهیزات تجربه کرد. اما در طرف مقابل روسها بر وسعت حملات خود افزودند. فرمانده جنوب فون مانشتاین بارها تقاضای قوای کمکی کرد اما دو ماه قبل نیروهای متفقین در تونس (شمال افریقا) 250 هزار سرباز آلمانی را به اسارت گرفته بودند و امکان ارسال هیچ قوای کمکی وجود نداشت. تا اینکه در روز 12 جولای هیتلر با دیدن پیشرویهای اندک و تلفات عظیم نیروهای آلمانی فرمان توقف عملیات سایتادل را صادر کرد. روسها اما به حملات خود ادامه داده و باعث استهلاک بیشتر نیروهای آلمانی شدند و تا پایان جولای موضع کاملا تهاجمی بخود گرفته بودند. این بار روسها حملات خود را تا پایان ماه ژوئن 1345 و تا رسیدن به برلین پایتخت آلمان نازی ادامه دادند. بدین ترتیب عملیات کورسک به آغاز فروپاشی رایش سوم تبدیل شد.


تصور هنرمند از یورش اشتوکا بر روی تانکهای روسی

 

آمار عددی این نبرد می تواند تا حدی گیج کننده باشد. آلمانها 194 هواپیما و 280 تانک از دست دادند. تلفات روسها بالغ بر 1130 هواپیما و بین 1600 تا 1900 تانک بود. تلفات انسانی آلمانها 56 هزار و روسها 177 هزار بود. تا اندازه ای این آمار بیانگر الگوی کلی جنگ جهانی دوم است: حدود 9 میلیون نفر از آلمانی ها و 24 میلیون نفر از روسها در این جنگ عظیم مردند.

شناسایی کشتی جنگی غرق شده ژاپنی توسط خدمه سابق آن

اختصاصی وبلاگ علم و تکنولوژی - پنجم مارس 2015

 

تیمی که توسط پل آلن همکار بیل گیتس در تاسیس شرکت مایکروسافت برای اکتشافات زیردریا هدایت می شد توانست باقی مانده یک کشتی جنگی متعلق به دوران جنگ جهانی دوم را در عمق آبهای ژاپن کشف کند. نکته جالب این جاست که  یکی از خدمه سابق این کشتی با دیدن عکس ها توانست آن را شناسایی کند.


 

شیزوهیکو هاراگوچی در سال 1944 افسر آتشبار کشتی جنگی موساشی (Musashi) بود. این کشتی جنگی در سال 1943 به مقصد اقیانوس آرام ساحل را ترک کرد و به تاریخ اکتبر 1944در جنگ بزرگ خلیج لیت (Leyte Gulf) بین متحدین آمریکا و ژاپن غرق شد. حدود نیمی از 2400 خدمه این کشتی کشته شدند و تنها چند صد تن در نهایت به خانه هایی خود بازگشتند.



نبردناو عظیم موساشی

 

نبرد بزرگ خلیج لیت بزرگترین نبرد دریایی تمام تاریخ بشمار آمده است. در این جنگ عظیم که از 23 تا 26 اکتبر 1944 در نزدیکی سواحل فیلیپین جریان داشت، آمریکا و استرالیا با توان 300 کشتی جنگی و حدود 1500 هواپیما در یک طرف و امپراطوری ژاپن با 67 کشتی و 300 هواپیما در طرف دیگر به نبردی خونین پرداختند. در این جنگ ژاپنی ها برای اولین بار از حملات کامیکازی سازمان یافته استفاده کردند. نتیجه جنگ برای ژاپن فاجعه بار بود: خطوط تامین نفت برای ژاپن مسدود شده و حدود 12 هزار و 500 سرباز نیروی دریایی ژاپن جان باختند. این جنگ تقریبا تمامی توان رزمی دریایی ژاپن را از بین برده و راه را برای سقوط آن هموار ساخت. معروفترین نبردناو ژاپنی که در این نبرد از بین رفت موساشی بوده در کنار یاموتو از بزرگترین نبردناوهای تاریخ بشمار می رفتند.

 

منبع:

https://sg.news.yahoo.com/ex-crew-recognizes-photos-sunken-japanese-battleship-110025828.html