دنیای علم و تکنولوژی

دنیای علم و تکنولوژی

اخبار و مقالات مربوط به دنیای علم و تکنولوژی ترجمه شده از منابع معتبر
دنیای علم و تکنولوژی

دنیای علم و تکنولوژی

اخبار و مقالات مربوط به دنیای علم و تکنولوژی ترجمه شده از منابع معتبر

غلاف اسنایپر ابزاری موثر در بمب افکن B-1B

گردآوری و تالیف: اصغر ناصری


غلاف اسنایپر یا Sniper Pod یکی از مدرنترین ابزارهای ردیابی اهداف زمینی است که مخصوص بمب افکن بی 1 بی طراحی و ساخته شده است. این ابزار برای شناسایی هدف، ردیابی خودکار، تولید مختصات هدف و هدایت بمب های هوشمند از فواصل دور بکار می رود. این ابزار دارای یک تابنده لیزر و ردیاب برای هدایت بمب های هدایت شونده توسط لیزر است. هم چنین مجهز به یک گیرنده نسل سوم FLIR (حسگر مادون قرمز) و یک دوربین تلویزیونی CCD است. حسگر FLIR امکان مشاهده و ردیابی در شرایط نور کم یا تاریکی مطلق را فراهم می‌کند در حالی که دوربین CCD امکان مشاهده مستقیم در عملیات روزانه را می دهد.



کارکرد اصلی Sniper این است که تصویری بلادرنگ از هدف برای خدمه هواپیما فراهم آورد. تا پیش از بکارگیری این ابزار پیشرفته، خدمه B1-B مجبور به استفاده از تصاویر راداری با قدرت تفکیک بالا بودند.


اما تفاوت اصلی بین رادار  و Sniper Pod این است که رادار تنها قادر به دیدن اشیای بزرگ مانند ساختمانها و وسایل نقلیه بزرگ است. همچنین رادار تصویری مربوط به یک مقطع زمانی فراهم می کند در حالی که غلاف اسنایپر تصاویری بلادرنگ به شکل ویدیوی همزمان از هدف تهیه می کند که امکان شناسایی دقیق اهداف، تشخیص بین دوست و دشمن و برآورد میزان صدمات وارده پس از بمباران اهداف را می دهد. این ابزار همچنین ارتباط با پرسنل زمینی را آسان کرده و با ترکیب اطلاعات دریافتی از دیده بانهای زمینی مختصات دقیق هدف را برآورد و به سیستم هدایت تسلیحات هواپیما ارسال می کند.


غلاف اسنایپر قادر است آتش حاصل از شلیک گلوله و دود ناشی از پرتاب خمپاره را بر روی زمین از فاصله ای دور شناسایی کرده و با برآورد مختصات محل اختفای دشمن، اطلاعات لازم را برای حمله به هدف فراهم نماید.



جنگنده ضربتی A-7 Corsair II

گردآوری و تالیف: اصغر ناصری


جنگنده ضربتی A-7 Corsair II گرچه از زیبایی برخوردار نبود، در عمل بسیار اثربخش و انطباق پذیر از آب درآمد. اولین نمونه ساخت ائتلاف شرکتی LTV در ٢٧ سپتامبر ١٩٦٥ پرواز کرد و در سال ١٩٦٧ وارد جنگ  ویتنام شد. در طول این جنگ دو نسخه نیروی هوایی و دریایی این هواپیما بیش از ٩٠ هزار سورتی پرواز کردند. از ای ٧ های نیروی هوایی در طی ١٣ هزار سورتی پرواز تنها ٦ فروند از دست رفت که کمترین نرخ اتلاف را نسبت به هر هواپیمای دیگری در طی جنگ ویتنام به خود اختصاص می‌دهد.



شرکت LTV با تغییرات بسیار در یک مدل F-8 Crusader به این جنگنده عالی رسید. در نتیجه استفاده از یک مدل قبلا طراحی شده، توسعه این هواپیما بسیار سریع صورت گرفت. این هواپیما در لبه حمله و فرار بالهای خود دارای باله متحرک بود و از اسپویلرهایی برای کاهش سرعتدر هنگام فرود سود می برد. قدرت اصلی ای ٧ در ظرفیت حمل بمب آن بود: ٨٠٠٠ کیلوگرم. بدین ترتیب این جنگنده می توانست به اندازه بزرگترین بمب افکن های جنگ جهانی دوم بمب حمل کند. این جنگنده ضربتی برای اولین بار از فناوری‌های نوینی در زمینه نشانه روی هدف سودمی‌برد:

  • محاسبه پیوسته نقطه برخورد یا CCIP که می توانست بطور بهنگام نقطه برخورد بمب را در صورت رهاسازی نشان دهد.
  • محاسبه پیوسته نقطه رهاسازی یا CCRP که پس ازنشانه گیری توسط خلبان بطور خودکار بمب را در لحظه مناسب رها می کرد.
  • سیستم خط سقوط بمب یا BFL که روی نمایشگربالاسری (HUD) یک علامت ضربدر به نمایش می گذارد. این علامت نشان دهنده نقطه برخورد بمب در هر لحظه رهاسازی بود.
  • تمام این امکانات بدیع در ترکیب با قیمت پایین به عرضه یکی ازموفق ترین هواپیماهای جنگی چند منظوره جهان منجر گردید.


تلاش آلمان نازی برای بمباران خاک آمریکا

تالیف: اصغر ناصری


در طول سالهای اولیه جنگ جهانی دوم، وینستون چرچیل که زیر فشار حملات هوایی آلمان از آینده بریتانیا بیمناک بود، تلاش فراوانی می کرد تا آمریکا را به عنوان یک غول اقتصادی-صنعتی وارد میدان کارزار به نفع خود نماید. با وجود تلاش بسیار، فرانکلین روزولت رییس جمهور آمریکا تمایلی به درگیر شدن در این جنگ بزرگ و جهانگیر نداشت.


در 7 دسامبر 1941 امپراطوری ژاپن به پایگاه دریایی پرل هاربر آمریکا حمله کرد. حمله ای غافلگیرانه و سهمناک که منجر به کشته شدن 2400 ملوان آمریکایی و غرق شدن 6 کشتی جنگی آمریکا شد. بعد از ظهر همانروز پرزیدنت روزولت به ژاپن اعلام جنگ داد. در 11 دسامبر هیتلر به طرفداری از ژاپن به آمریکا اعلام جنگ داد و بدین ترتیب آرزوی چرچیل برآورده شد. معروف است که می گویند پس از اعلام متقابل جنگ توسط آمریکا علیه آلمان، هیتلر گفت: "ما دیگر نمی توانیم این جنگ را ببازیم" منظور او این بود که راهی برای عقب نشینی وجود ندارد. در حالیکه چرچیل سرمستانه قهقهه ای زد و گفت: "ما این جنگ را بردیم"


در طول جنگ هر دو کشور آمریکا و آلمان سعی کردند بمب افکنهایی بسازند که با برخاستن از پایگاه های داخلی بتوانند تا فضای کشور متقابل پرواز کرده و پس از انجام عملیات باز گردند. تلاش آلمان در این راه منجر به مدلهای متعددی از بمب‌افکن‌های دوربرد شد که هیچکدام به تولید انبوه نرسیدند.


بزرگترین بمب افکنی که آلمان در طول جنگ جهانی دوم ساخت یونکرس یو 390 (Junkers Ju 390) بود که مجهز به شش موتور با قدرت هرکدام 1250 کیلووات بود. با طول 34.20 متر حدود 5 متر طویل تر از بی 29 آمریکا بود و فاصله دو نوک بال 50 متری آن فضای کافی برای باکهای سوخت و تامین بردی معادل 9700 کیلومتر فراهم می کردند. اما سرعت و سقف پرواز آن کمتر از بی 29 بود. تنها دو نمونه از این بمب افکن های عظیم الجثه ساخته شدند و تمرکز آلمان بر تولید جنگنده های نبرد هوایی باعث شد منابع کافی برای تولید این بمب افکن اختصاص نیابد.



Junkers Ju 390

اما بمباران خاک اصلی آلمان که از 1944 شروع شد منابع صنعتی و نظامی این کشور را بسرعت تحلیل برد و راه برای شکست سریع آلمان هموار شد. بدین ترتیب بسیاری از پروژه های درخشان صنایع نظامی آلمان ناتمام ماند.


مروری بر فناوری بمب های هدایت شونده

ترجمه و تالیف: اصغر ناصری


بدون شک یکی از موثرترین عواملی که شیوه جنگیدن را در سالهای اخیر تغییر داده، توسعه بمب های هدایت شونده بوده است. در جنگ جهانی دوم و جنگهای بزرگ پس از آن مانند جنگ کره و ویتنام، بمب های رها شده از بمب افکن ها از نوع هدایت ناشونده (dumb) یا سقوط آزادی بوده اند. تنها ابزار نشانه روی این بوده که هواپیما در جهت مناسب و سرعت پرواز محاسبه شده بمبهای خود را رها کند تا پس از طی مسیری سهمی شکل این بمب ها در مکانی نزدیک هدف بر روی آن فرود آیند. برای از بین بردن یک هدف مانند یک انبار مهمات اغلب لازم بود که صدها بمب بر روی آن فرود آید تا اصابت تعداد محدودی از آنها به هدف تضمین شود.



بمباران قلمرو رایش سوم توسط بمب افکن های بی 17


بهره گیری از سیستمهای هدایتی از لیزرها گرفته تا GPS منجر به تولد نوع جدیدی از مهمات به نام عمومی مهمات هوشمند (smart ammunition) یا هدایت شونده دقیق (precision-guided ammunition) شده است. در بدترین شرایط یک بمب هدایت شونده به فاصله 3 متری هدف اصابت می کند در حالی که اگر تمامی عوامل درست کار کنند، این بمب ها قابلیت نقطه زنی را دارند. بدین ترتیب خسارات جانبی این بمبها نیز کاهش می یابد.


در این نوشتار کوتاه مروری خواهیم داشت بر فناوری های مورد استفاده در هدایت بمبهای دقیق


مروری بر فناوری بمب های هوشمند


یک بمب هوشمند در اصل یک بمب معمولی است که چند تغییر عمده در آن داده شده است. علاوه بر فیوز معمولی و ماده منفجره دارای بخش های زیر می باشد:


- یک سیستم حسگر الکترونیکی

- یک سیستم کنترل داخلی (کامپیوتر داخلی)

- مجموعه ای از پره های پرواز قابل تنظیم

- یک باتری


وقتی هواپیما یک بمب هوشمند را فرو می افکند، آن بمب در حقیقت به یک گلایدر سنگین وزن تبدیل می شود. برخلاف موشک این بمب دارای هیچ سیستم پیش ران نیست، بلکه تنها به اتکای سرعت اولیه پرتاب به پیش می رود. پره ها (فینها)ی بمب تولید نیروی بالابر کرده و مسیر پرواز آنرا تثبیت می کنند.


سیستم کنترل و بالک های قابل تنظیم به بمب قابلیت پیشروی بسوی هدف و سریدن در هوا را می دهند. وقتی بمب در پرواز است، سیستم حسگر و سیستم کنترل هدف مشخص شده بر روی زمین را ردیابی می کنند. سیستم حسگر موقعیت نسبی هدف را به سیستم کنترل می خوراند و سیستم کنترل این اطلاعات را پردازش کرده و تعیین می کند بمب به چه سمتی باید بگردد تا بسوی هدف پیش رود.



بمب هوشمند مجهز به حسگر نوری


برای چرخاندن بمب بسوی هدف، سیستم کنترل یک پیام به عملگرها می فرستد که تنظیم بالک ها را به عهده دارند.این بالک ها درست مانند قطعات متحرک بال هواپیما عمل می کنند. با گرداندن بالک ها به جهتی خاص، سیستم کنترل نیروی پسا در آن طرف بمب را افزایش می دهد. در نتیجه بمب به آن جهت می گردد.


این فرایند تنظیم ادامه می یابد تا بمب هوشمند به هدف برسد و سیستم فیوز ماده منفجره را فعال کند. بمب های هوشمند اغلب دارای فیوز مجاورتی هستند که در نزدیکی هدف ماده منفجره را فعال می کند.


تفاوت اصلی بین بمب های هوشمند در سیستم حسگر آنهاست که هدف را آشکارسازی می کند.


بمب های هوشمند دیروز


بمب های هوشمند تا گذشته ای نزدیک از نوع هدایت تلویزیونی / مادون قرمز یا هدایت لیزری بودند. هر دو نوع بمب از حسگرهای بصری برای تعیین موقعیت اهداف زمینی استفاده می کنند.


یک بمب هدایت شونده تلویزیونی / مادون قرمز دارای یک دوربین معمولی تلویزیونی یا مادون قرمز (برای دید در شب) است که در دماغه موشک تعبیه شده است. در مود عملیات از دور، کنترل کننده اطلاعات را از طریق سیگنالهای رادیویی به یک اپراتور انسانی ارسال می کند که عملا داخل بمب افکن قرار دارد. اپراتور راه دور فرمانها را به سیستم کنترل برای هداست بمب ارسال می کند. در این حالت بمب مانند یک هواپیمای کنترل از راه دور عمل می کند. در این حالت اپراتور می تواند پس از پرتاب بمب و وقتی بمب به نزدیکی زمین رسید از طریق دوربین آن هدف خود را انتخاب کند.


در حالت خودکار، خلبان هدف را تعیین موقعیت کرده و بمب را روی آن قفل می کند. سیستم کنترل طوری بمب را هدایت می کند که تصویر هدف هوماره در مرکز نمایشگر ویدیویی باقی بماند. در این حالت بمب بطور خودکار بسوی مرکز نمایشگر پیش می رود.


بمب های هدایت لیزری کمی متفاوت از نوع قبلی عمل می کنند. بجای جسگر دوربینی، بمب یک جستجوگر لیزری دارد که آرایه ای از دیودهای نوری است. دیودهای نوری به فرکانس معینی از نور لیزر حساس هستند. برای اینکه بمب هدف خود را ببیند، باید هدف مورد نظر توسط یک پرتو لیزر با شدت بالا رنگ شود. پرتو لیزر از روی هدف منعکس شده و جستجوگر لیزری نوک بمب آنرا می گیرد.


بمب هدایت لیزری GBU-10


در اینجا یک تیم عملیات زمینی برای مشخص کردن هدف از پرتو لیزر استفاده می کند


مشخص کننده لیزری هدف دارای الگوی پالس مخصوص به خود است. بمب در حال پرواز تنها به دنبال این الگوی پالسی می‌گردد و به گونه ای پیش می رود که پرتو لیزر منعکس شده به مرکز آرایه دیودهای نوری برخورد کند.


هر دو این سیستم ها بسیار موثر هستند اما یک نقص بزرگ دارند: باید بمب همواره هدف را ببیند. بنابراین هوای ابری و هرچه که مانع دیدن هدف شود باعث انحراف بمب از مسیر درست می شود.


بمب های JDAM


بمب های JDAM از یک کیت تفزودنی برای تبدیل بمب معمولی به بمب هدایت شونده استفاده می کنند. این کیت دارای یک گیرنده GPS و یک سیستم هدایت اینرسی INS است که با استفاده از داده های دریافتی از ماهواره موقعیت خود نسبت به هدف را در هر لحظه محاسبه کرده و بسوی هدف پیش می رود. علیرغم اینکه این بمبها ارزانتر از نوع هدایت لیزری هستند، نیازی به دیدن هدف در هر لحظه ندارند.



منبع:

http://science.howstuffworks.com/smart-bomb.htm/printable


بهترین هواپیمای جنگنده آلمانی در جنگ جهانی دوم

تالیف: اصغر ناصری


در طول جنگ جهانی دوم آلمان برخی از بهترین جنگنده شکاری های جهان را وارد عملیات نمود. مسراشمیت بی اف 109 (Messerschmitt Bf 109) که به نام Me 109 نیز خوانده می شد یکی از آنها بود. این جنگنده ستون فقرات لوفت وافه را تشکیل می داد. با تولید بیش از 33984 فروند، پر تعدادترین جنگنده طول تاریخ محسوب می شود. تولید آن از 1036 تا 1945 ادامه داشت.



سه تا از خلبان های برتر آلمانی که به تک خال (ace) موسومند توانستند در طول خدمت خود 928 فروند از هواپیماهای دشمن را سرنگون کنند. این جنگنده توانست تا پایان جنگ جهانی دوم با بهترین جنگنده های متفقین رقابت کند. گفته می شود بیش از 15 هزار جنگنده نیروهای متفقین و شوروی توسط هواپیماهای Me 109 سرنگون شده اند. یکصد تن از خلبانان آلمانی که با Me 109 پرواز می کردند توانستند هرکدام بیش از 100 هواپیمای دشمن را سرنگون کنند.


موتور 12 سیلندر دایملر بنز به این هواپیما توانایی پرواز با سرعت 640 کیلومتر بر ساعت و سقف پرواز 12000 متر می داد. توپهای 20 میلیمتری در زیر بال سلاح کشنده این هواپیما بود.


از سال 1942 به بعد آلمان جنگنده قدرتمندتری را وارد عرصه نبرد کرد. فوکه ولف اف دبلیو 190 Focke-Wulf Fw 190 از تمامی جهات از رقیب پرآوازه خود اسپیت فایر انگلیسی برتر بود بجز شعاع دور زدن. حداکثر سرعت آن 685 کیلومتر در ساعت و سقف پرواز آن 12000 متر بود اما در تمامی ارتفاعات عملکردی عالی داشت. دو توپ 20 میلی متری و 2 مسلسل 13 میلی متری قدرت آتش بی نظیری به آن می دادند.