گردآوری و تالیف: اصغر ناصری
لطفا در صورت استفاده منبع مقاله ذکر شود
پشتیبانی نزدیک هوایی یا Close Air Support یعنی عملیات هوایی علیه نیروهای دشمن که به فاصله نزدیکی از نیروهای خودی قرار دارند. هدف این گونه عملیات، کاهش تهدید از جانب نیروهای دشمن و بازکردن راه پیشروی نیروهای خودی است که بطور ناگهانی مورد هجوم دشمن قرار گرفته اند.
پشتیبانی نزدیک هوایی نیاز به هماهنگ سازی کامل با نیروهای زمینی دارد. این هماهنگ سازی معمولا توسط واحدهایی ویژه همچون دیده بانی مشترک آتش (JFO) انجام می شود.
نیروهای زمینی یک ارتش بدون پشتیبانی هوایی قادر به پیشروی در منطقه جنگی نخواهند بود. پشتیبانی هوایی موثر می تواند هرگونه مانعی بر سر راه پیشروی نیروهای زمینی خودی از قبیل آرایش تانک های دشمن، توپخانه و راکت اندازها را از بین ببرد. همچنین خطر محاصره و پاتک ناگهانی توسط پشتیبانی نزدیک هوایی مناسب از بین خواهد رفت.
تاریخچه پشتیبانی هوایی
تاریخ عملیات پشتیبانی هوایی به جنگ جهانی او باز می گردد. آلمانها از جنگنده بمب افکن های ابتدایی آن زمان برای حمایت از نیروهای خود استفاده می کردند. گرچه هواپیماهای جنگی آن زمان قدرت آتش کافی نداشتند، لیکن اثر روانی آنها بر نیروهای دشمن بسیار جدی بود.
یونکرس جی آی یکی از اولین جنگنده های بکار رفته در عملیات پشتیبانی نزدیک هوایی
در فاصله سالهای بین جنگ جهانی اول و دوم، قدرت های بزرگ به اهمیت پشتیبانی نزدیک هوایی پی بردند. هواپیمای Curtis SBC Helldiver یک بمب افکن شیرجه رو بود که با استفاده از شیرجه تند روی هدف می توانست بمباران دقیقتری انجام دهد ضمن اینکه هدفگیری هواپیمای شیرجه رو توسط توپهای ضدهوایی مشکلتر بود. این هواپیما در فاصله سالهای 1938 تا 1943 در خدمت نیروی هوایی ارتش آمریکا بود و بعدا با نمونه های پیشرفته تری مانند SBD Dauntless جایگزین گردید.
نیروی هوایی آلمان موسوم به لوفت وافه با نگاهی به تجارب کشورهای دیگر، به توسعه هواپیمای معروف خود به نام یونکرس جی 87 اشتوکا پرداخت که نقش مهمی در پیشروی برق آسای نیروهای هیتلری در ماههای اولیه جنگ جهانی دوم داشت. این بمب افکن شیرجه رو با صدای ناشی از سیرن های خود بر تن نیروهای رقیب رعشه می افکند و در نبردهایی مانند نبرد بریتانیا و بالکان بسیار موفق عمل کرد.
بمب افکن سبک اشتوکا
جنگ ویتنام
آمریکا در جنگ ویتنام از هواپیماهای مختلفی برای پشتیبانی نزدیک هوایی استفاده می کرد که یکی از نمونه های موفق آن A-37 Dragonfly بوده است. این هواپیما دارای ساختاری صلب و با دوام بوده و با قابلیت مانور بالا و پرواز از ارتفاع پایین می توانست از تیررس آتشبار ضدهوایی دشمن بگریزد. در طول جنگ ویتنام تنها 12 فروند از این جنگنده ضربتی سبک سرنگون شدند.
در این جنگ از هواپیمای ضربتی AC-130 نیز برای حملهه به ستونهای نیروهای ویتنام شمالی استفاده وسیعی شد. این هواپیمای جنگی دارای ٤ مقر مختلف برای توپهای ٢٠، ٤٠ و ١٠٥ میلی متری در پهلوی بدنه خود می باشد که آنرا شبیه یک کشتی توپدار کرده است. این هواپیما با پرواز بر فراز مواضع زمینی دشمن می تواند از هوا آتش توپخانه مرگباری را بر روی آنها ارسال کند. در جنگ ویتنام، این هواپیماها توانستند بیش از ١٠٠٠٠ کامیون نیروهای ویتنام شمالی را از بین برده و ضربات زیادی به سیستم های دفاع هوایی آنها وارد کنند. از این هواپیما در جنگ های گرانادا، پاناما، عملیات طوفان صحرا در عراق و عملیات ناتو علیه صربستان در بونی هرزگوین استفاده موثری شده است.
AC-130 Spectre
جنگ های مدرن
در جنگ های مدرن بهره گیری از مهمات دقیق می تواند هر هواپیمای جنگی را در خدمت عملیات پشتیبانی نزدیک در آورد. لیکن هواپیمای ضربتی A-10 Thunderbolt یکی از عالی ترین هواپیماها برای پشتیبانی نزدیک بشمار می رود.
ای-١٠ تاندربولت ٢ (A-10 Thunderbolt II) یک هواپیمای جت تک سرنشین و دو موتوره است که توسط کمپانی فیرچایلد ریپابلیک برای نیروی هوایی آمریکا ساخته شده است. وظیفه اصلی آن تدارک پشتیبانی هوایی نزدیک برای نیروهای زمینی با حمله به تانکها، خودروهای زرهی و سایر اهداف زمینی دشمن میباشد. همچنین میتواند نقش محدودی در حملات هوایی بازدارنده ایفا کند.
این هواپیما اولین پرواز خود را در ١٠ می ١٩٧٢ انجام داد. اولین اسکادران از این هواپیماها در سال ١٩٧٧ به خدمت نیروی هوای ارتش آمریکا درآمد.
ای-١٠ به علت بالهای مستقیم و پهن خود و نوک به پایین برگشته آنها، دارای توانایی مانور فوقالعادهای در سرعتها و ارتفاع کم میباشد. این بالها امکان نشست و برخاست از باندهای کوتاه نزدیک میدان جنگ را نیز به این هواپیما میدهند. این هواپیما میتواند به مدت طولانی در ارتفاع ٣٠٠ متری پرواز کند. دود خارج شده از اگزوز موتورها از بالای دم افقی این هواپیما عبور میکند که این امر گرما و اشعه مادون قرمز ساتع شده از موتورها را کاهش میدهد، در نتیجه ردگیری آن برای موشکهای ضدهوایی را دشوار میسازد.
صفحات پوستهای ای-١٠ بطور یکپارچه و با استفاده از ماشینهای کنترل عددی ماشینکاری میشوند، بطوریکه تراورسهای عمودی بین دو صفحه بال با پوسته آن یکپارچه هستند. این امر هزینه ساخت را کاهش میدهد و بر استحکام بدنه هواپیما بطرز قابل ملاحظهای میافزاید. همچنین از مشکل آب بندی و اتصالات نیز میکاهد. هیچ باری بر روی پوسته بال و بدنه اعمال نمیشود، در نتیجه صفحات آسیب دیده براحتی قابل جایگزینی هستند. استحکام بدنه هواپیما باعث شده است که در بین خدمه نیروی هوایی آمریکا به ”تانک پرنده“ معروف شود.
اسلحه ممتاز این هواپیما توپ هفت لوله آن به نام Avenger می باشد که مجهز به برجک گردان است. این توپ میتواند تا ٤٢٠٠ گلوله در دقیقه شلیک کند. تنها شش گلوله این توپ برای نابودکردن یک تانک زرهپوش کافی است. دقت این توپ نیز فوقالعاده است و میتواند ٨٠ درصد گلولههای خود را در یک دایره به قطر ٦ متر از فاصله ١.٥ کیلومتری شلیک کند.
اسلحه دیگر این هواپیما موشک هوا به زمین ای جی ام ٦٥ ماوریک آن میباشد. معمولا دوموشک هوا به هوای سایدویندر نیز برای محافظت از خود حمل میکند.
این جنگنده برای اولین باردر جنگ خلیج فارس در ١٩٩١ وارد میدان کاروزار واقعی شد و توانست بیش از ١٠٠٠ تانک، ٢٠٠٠ خودروی نظامی و ١٢٠٠ ادوات جنگی دیگر نیروهای عراقی را نابود کند. دو هلیکوپتر عراقی نیز با توپ آونجر این هواپیماها سرنگون شدند. تنها هفت عدد از این هواپیماها در طول جنگ سرنگون شدند که از عدد تخمین زده شده بسیار کمتر بود. در حالیکه جنگندههای مدرنتر نیروی هوای آمریکا به علت دود ناشی از سوختن چاههای نفت کویت قادر به ردیابی اهداف زمینی نبودند، این هواپیما با پرواز در ارتفاع کم و دید چشمی مستقیم خلبان، کارای بسیار بالاتری در حمله به اهداف زمینی از خود نشان داد. احتمال می رود که این هواپیما تا سال ٢٠٢٨ در خدمت ارتش آمریکا باقی بماند.
گردآوری و تالیف: اصغر ناصری
در اوایل سال 1941 میلادی، به نظر می رسید که مفاومت بریتانیا در برابر حملات هوایی آلمان نازی بزودی در هم می شکند و ایالات متحده آمریکا پایگاه هوایی خود در اروپا را از دست خواهد داد. در نتیجه نیاز به وجود بمب افکنی پدید آمد که بتواند از داخل خاک اصلی آمریکا برخاسته و دارای برد کافی برای رسیدن به آلمان و برگشت به پایگاه خود باشد. این امر نیاز به بمب افکنی با برد حداقل 9200 کیلومتر داشت.
نیروی هوای ارتش آمریکا (USAAC) درخواستی را برای یک بمب افکن قاره پیما مطرح کرد که با توجه به پیشرفت های تکنولوژیکی آنزمان بسیار جاه طلبانه بنظر می رسید. سرعت حداکثر 720 کیلومتر بر ساعت، برد حداکثر 19000 کیلومتر و سقف پرواز 14000 متر مشخصاتی بود که یک ابربمب افکن را در ذهن تداعی می کرد. بعدها این مشخصات کاهش داده شد و شرکت Consolidated برنده این مناقصه گردید.
در طول سالهای اولیه جنگ دوم جهانی ارتش از تهیه مواد و پرسنل کافی برای شرکت Consolidated امتناع نمود. با گسترش جنگ در اقیانوسیه نیاز به این بمب افکن استراتژیک بارزتر گردید و توسعه بمب افکن B-36 آغاز گردید. لیکن اولین نمونه این بمب افکن زمانی آماده شد که جنگ به پایان رسیده بود (8 آگوست 1946).
بمب افکن B-36 از همان ابتدا منسوخ بشمار میرفت. در آغاز عصر هواپیماهای جت این هواپیما هنوز توسط موتورهای پیستونی ملخ دار رانده می شد. اما رقیب جت آن یعنی بویینگ B-47 stratojet که تا سال 1953 کاملا عملیاتی نشد، فاقد برد کافی برای رسیدن به خاک دشمن اصلی ایالات متحده (اتحاد جماهیر شوروی) بوده و قابلیت حمل بمب های اتمی بزرگ آنزمان را نداشت. تا سال 1955 یعنی سال حضور بی 52 افسانه ای، این بمب افکن تنها بمب افکن قاره پیمای واقعی ایالات متحده بود که میتوانست تمامی انواع بمب های اتمی و عادی را حمل کند.
بی 36 در کنار اولین ابربمب افکن واقعی یعنی بی 29 که قهرمان جنگ جهانی دوم بود.
با وجود اینکه بی 36 از نظر فنی عقب تر از زمان خود بشمار می رفت، دارای چندین رکورد جهانی بود که برخی از آنها هنوز دست نخورده باقی مانده است. این بمب افکن به مدت بیش از ده سال به عنوان سلاح بازدارنده اصلی در رقابت های جنگ سرد بشمار می رفت. ظرفیت حمل بار آن چهار برابر بی 29 و حتی بیشتر از بی 52 غول پیکر بود (حداکثر 39 هزار کیلوگرم). بی 36 کند و فاقد توانایی سوختگیری هوایی بود. لیکن می توانست ماموریت هایی تا فاصله 5500 کیلومتری پایگاه خود را انجام داده و 40 ساعت پرواز مداوم انجام دهد. مساحت بالهای عظیم آن و شش موتور پیستونی 28 سیلندر به آن قابلیت پرواز تا ارتفاعی را می دادند که برای چنین هواپیمایی غیر عادی می نمود و آنرا بالاتر از دسترس شکاری های جت و دفاع ضدهوایی آن زمان قرار می داد. با افزوده شدن چهار موتور جت این هواپیما توانست در سال 1954 به ارتفاع 16800 متری دست یابد.
راندن این هواپیما امری بس دشوار بود. تعداد 13 خدمه لازم بود تا این غول 50 متری را در پرواز نگه دارد که بیشترین تعداد برای یک هواپیمای بمب افکن است. با فاصله دو نوک بال 70 متر این هواپیما هنوز رکورددار محسوب می شود. تا زمان ساخت توپولف تی یو 160 بلک جک توسط اتحاد جماهیر شوروی (با طول 54 متر) بی 36 بزرگترین هواپیمای نظامی دنیا بشمار می رفت.
شاید یکی از هواپیماهای جنگندهای که موفقیت آن در نبردها کمتر مورد توجه قرار گرفته،USAF A-37 Dragonfly باشد. آمیزهای از دقت، قابلیت اعتماد و مانورپذیری آن را به سلاحی موثر در جنگ ویتنام تبدیل کرده بود. این هواپیما که از یک نوع هواپیمای آموزشی ساخت کمپانی سسنا به نام T-37 مشتق شده بود، به جایگزین مناسبی برای هواپیماهای هجومی زمان تبدیل شد. این جنگنده قادر به پرتاب انواع بمب ها و یک مسلسل کوچک بود و میتوانست راکتهای غیرهدایت شونده پرتاب کند.
ماموریت های محوله به این هواپیما در جنگ ویتنام عبارت بود از حمله به اهداف زمینی، اسکورت هلی کوپترها و بمباران در شب. موفقیت این هواپیما باعث شد بیش از 577 فروند از آنها توسط ارتش آمریکا خریداری شده و در جنگ بکار گرفته شود. با بیش از 160 هزار سورتی پرواز، از این جنگنده تنها 22 فروند در عملیات از دست رفت که نشانی از موفقیت آن دارد.
در چند مورد این هواپیما از برخورد با درختان جان سالم بدر برد و توانست به پایگاه خود برگردد. از ویژگیهای جالب آن توانایی پرواز با یک موتور و صرفهجویی در مصرف سوخت بود.
جایگزین این هواپیما A-10 تاندربولت است که سلاح تهاجمی مهلکی علیه اهداف متحرک زمینی بشمار میرود.
منبع:
Air Force Magazine / September 2011
ترجمه و تالیف: اصغر ناصری
ریشه پیدایش و تکوین هواپیمای جنگنده /ضربتی اف 16 به سالهای جنگ ویتنام و پی بردن به نواقصی بر می خورد که در اسلوب طراحی جنگنده های آمریکایی آشکار گردید.
پس از موفقیت جنگنده کوچک و مانورپذیر اف 86 در جنگ کره، الگوی طراحی جنگنده های آمریکایی به سوی تاکید بر سرعت و ارتفاع بالا و برد رادار معطوف شد و در این راه مانورپذیری، میدان دید خلبان و سایر ویژگی های لازم برای درگیری های نزدیک قربانی گردید. این رویکرد در جنگنده مک دانل داگلاس فانتوم اف 4 به نهایت خود رسید که جنگنده اصلی نیروی هوایی و دریایی آمریکا در نیمه پایانی جنگ ویتنام بود.
اف 4 در ابتدا به عنوان یک هواپیمای رهگیر برای دفاع از ناوگان جنگی آمریکا در برابر حملات هوایی طراحی شده بود. سرعت صعود بالا به ارتفاعات زیاد، سرعت مافوق صوت و موشک های هدایت شونده توسط رادار برای ساقط کردن هواپیمای دشمن از فاصله زیاد از ویژگی های اصلی این جت جنگی بود.
اما اف 4 در نقشی که در جنگ ویتنام برایش در نظر گرفته بودند، یعنی جنگنده برتری هوایی بسیار بد عمل کرد. در حالی که رقبای اف 4 میگ های 17 و 21 ساخت شوروی بودند که با خلبانهای بسیار ناواردتر ویتنام شمالی و چین هدایت می شدند، نسبت برتری هوایی در جنگهای نزدیک به 2:1 رسیده بود در حالی که این نسبت در جنگ کره برای خلبانهای آمریکایی 10 به 1 بود (یعنی در ازای هر 10 جنگنده کره شمالی که ساقط می شد 1 جنگنده آمریکایی هدف قرار می گرفت). با پایان گرفتن جنگ ویتنام معلوم شد که اف 4 از نواقص زیر رنج می برد:
1. اندازه بزرگ: خلبانان اف 4 بطور مکرر در وضعیت هایی دچار می شدند که قادر به دیدن جتهای کوچک میگ 21 در فواصل دور نبودند در حالی که خلبانان میگ آنها را می دیدند.
2. دید ضعیف خلبان: برای به حداقل رساندن نیروی پسا در هواپیما اف 4 و تمام هواپیماهای جنگی قبل از آن دارای سرپوش کابین (کانوپی) حبابی نبودند. دید رو به پایین و دید کناری ضعیف بوده و دید عقب سری اصلا وجود نداشت.
3. مانورپذیری: اف 4 می توانست با شتاب گرانش 7 جی دور بزند، اما بسرعت انرژی خود را از دست می داد و سرعت و ارتفاع آن کاهش می یافت.
4. عملکرد انتقالی: توانایی اف 4 در تغییر وضعیت مانور خود (غلت زدن سریع در شتاب گرانش بالا) ضعیف بود.
5. هزینه: تدارک و نگهداری اف 4 گران تمام می شد.
عدم وجود توپ زیر دماغه: در مدلهای اولیه اف 4 توپ زیر دماغه وجود نداشت در نتیجه در نبردهای نزدیک خلبان بی دفاع بود.
6. مقاومت در شرایط نبرد: مانورهای سخت باعث اتمام سریع سوخت اف 4 می شد.
اما دلیل وجود این همه نقص در هواپیمایی که قرار بود جنگنده برتر نیروی هوایی و دریایی آمریکا باشد، این منطق بود که دوره درگیری های نزدیگ هوایی یا به اصطلاح داگ فایتینگ به پایان رسیده است.
ادامه مطلب ...گردآوری و تالیف: اصغر ناصری
برچسبها: بهترین هواپیمای جنگی، جنگنده، نبرد هوایی
بهترین ملاک داوری در مورد توانایی یک جنگنده در نبرد هوایی، مطالعه سابقه نبرد یا Combat History آن هواپیما میباشد. در این زمینه جنگنده اق 15 ایگل با 104 پیروزی در نبردهای هوایی علیه هواپیماهای دشمن بدون یک مورد شکست کاملا بی رقیب می باشد. اما مشکل این معیار این است که بسیاری از جنگندههای مدرن نسل چهار و نیم روسیه همچون سوخوی 35 فلانکر هرگز در یک نبرد واقعی شرکت نکردهاند تا توانایی آنها به محک مقایسه گذارده شود. برای دستیابی به این داده های مهم موسسات تحقیقاتی مطالعات زیادی را با استفاده از شبیه ساز انجام دادهاند که گرچه معرف شرایط دقیق نبرد نیست، اما اطلاعات مهمی در مورد عملکرد هواپیماها در اختیار میگذارد.
موسسه ارزیابی و تحفیفات دفاعی بریتانیا (DERA) مطالعه ای را با استفاده از دادههای موجود بر روی جنگنده های مدرن انجام داده است. غایب بزرگ این تحقیقات جنگنده نسل پنجمی اف 35 است که به علت عدم وجود داده های کافی در مطالعه نیامده است. این مطالعه با استفاده از خلبان های واقعی که بر روی شبکه ای از شبیه سازهای پرواز (JOUST) عمل میکردند انجام شده است. هدف انتخاب شده بهترین جنگنده موجود روسیه یعنی سوخوی 35 بوده است. جدول زیر نتایج نبردهای دو به دو میان هواپیماهای جنگی مختلف و سوخوی 35 را نشان میدهد:
Aircraft | Odds vs. Su-35 |
Lockheed Martin/Boeing F-22 Raptor | 10.1:1 |
Eurofighter Typhoon | 4.5:1 |
Dassault Rafale C | 1.0:1 |
Sukhoi Su-35 'Flanker' | 1.0:1 |
McDonnell Douglas F-15C Eagle | 0.8:1 |
Boeing F/A-18+ | 0.4:1 |
McDonnell Douglas F/A-18C | 0.3:1 |
General Dynamics F-16C | 0.3:1 |
مطابق این جدول در صورت نبرد میان یک جنگنده یوروفایتر با سوخوی 35، هر یوروفایتر می تواند بین 4 تا 5 سوخو را قبل از هدف قرار گرفتن نابود سازد. این مطالعه در سال 2004 انجام شده است.
منبع: