پرواز بدفرجام بمب افکن B-52 ضعف ساختاری مهلکی را در این هواپیمای جنگی آشکار ساخت.
منبع:
http://news.yahoo.com/fateful-b-52-flight-revealed-deadly-weakness-223142705.html
24 ژانویه 1963 – در طی یک ماموریت آموزشی جنگ سرد، سرهنگ دان بولی بمب افکن عظیم بی 52 خود را بر فراز زمین برفی جنگل های دامنه کوه الفانت در مین هدایت می کرد. ناگهان هواپیما با یک جریان هوای مغشوش برخورد کرده و دچار لرزش شدیدی شد به طوری که او دیگر نمی توانست عقربه های صفحه کنترل را بخواند. با عقب کشیدن سکان هدایت و فشردن بر پدال گاز او سعی کرد از جریان هوای مغشوش فرار کند که به ناگاه صدای بانگ دلهره آوری شنید.
بمب افکن با سرعت 520 کیلومتر بر ساعت در حال سقوط بود که سرهنگ دان بولی فرمان پریدن از هواپیما را به همه نه خدمه هواپیما صادر کرد. آنها تنها چند ثانیه برای نجات خود وقت داشتند. خلبان و کمک خلبان و یکی دیگر از خدمه امکان استفاده از صندلی پرتاب رو به بالا را داشتند. بقیه باید یا به سمت پایین پرتاب شده یا از چتر نجات استفاده می کردند.
صدای انفجار مانند شنیده شده مربوط به کنده شدن سکان عمودی (دم) هواپیما بود. با از دست دادن کنترل هواپیما او فرمان ترک آن را صادر کرد.
تنها سرهنگ دان بولی و کمک خلبان او آدلر موفق به پرش شدند. هفت خدمه دیگر جان خود را در برخورد هواپیما به دامنه کوه از دست دادند.
کمک خلبان که در اثر برخورد با درخت و زمین بشدت صدمه دیده بود 14 ماه را در بیمارستان سپری کرد و در اثر سرمازدگی و قانقاریا یک پای خود را از دست داد. اما خلبان دان بولی صدمه غیرقابل جبرانی ندید.
دان بولی پرواز با بی 52 های دیگر را به عنوان یک خلبان با تجربه ادامه داد اما آدلر بازنشسته شده و به عنوان وکیل حقوقی مشغول به کار شد. دان بولی اکنون 90 سال و آدلر 81 سال دارد.
در دهه 60 و 70 میلادی پیشرفت شوروی ها در تکنولوژی رادار باعث شد بمب افکن های استراتژیک آمریکا مجبور به یادگیری پرواز در ارتفاعات پایین تر از دید رادار شوند. برای این کار بی 52 ها به رادار شناسایی عوارض و اجتناب از برخورد با زمین (terrain avoidance radar) مجهز شدند.
اما در ارتفاعات پایین جریان های هوا بسیار مغشوش و سهمگین هستند و باعث خستگی زودهنگام بدنه هواپیما می شوند. این واقعه یک نقص ساختاری در بی 52 ها را آشکار ساخت: دم عمودی بی 52 در ارتفاعات پایین بسیار آسیب پذیر است.
رفع این نقص موجب شد بی 52 بتواند به عنوان با دوام ترین هواپیمای جنگی طول عمری بیش تر از هر هواپیمای دیگر داشته باشد. بی 52 در سال 1955 وارد خدمت شد لیکن انتظار می رود تا سال 2045 در خدمت نیروی هوایی آمریکا باقی بماند.
تصاویر:
لاشه بی 52 پرواز 1963 همراه با یادبودی که برای قربانیان آن نصب شده است.
آزمایش پایداری پرواز بی 52 با سکان عمودی جدا شده در سال 1964
دان بولی در 10 ژانویه 2013
جرالد آدلر جهت یاب پرواز در 2013
تالیف: اصغر ناصری
پس از پایان جنگ جهانی اول اهمیت نیروی هوایی بر همگان معلوم گشت. ویران شدن شهر گوئرنیکا در جریان جنگ داخلی اسپانیا توسط لژیون کندورهای آلمانی اهمیت بمب افکن ها را بر تمامی صاحب نظران نظامی دنیا آشکار ساخت.
در 8 آگوست سال 1934 سپاه هوایی ارتش آمریکا (که بعدها با استقلال از نیروی زمینی به نیروی هوای آمریکا تبدیل شد) مناقصهای را برای تامین یک بمب افکن که قادر به پرواز با سرعت 400 کیلومتر بر ساعت، برد 3200 کیلومتر و سقف پرواز عملیاتی 3000 متر باشد صادر کرد. کمپانی بوئینگ تقریبا تمامی سرمایه ذخیره و نیروی انسانی خود را برای تکمیل این کار بعهده گرفت و نمونه ای به نام مدل 2-99 ارائه کرد.
در جولای 1935 مدل 2-99 بوئینگ که بمب افکنی تمام فلزی با چهار موتور و 15 تن وزن بود اولین پرواز خود را انجام داد. توانایی فنی هواپیما بیشتر از اعلام نیاز ارتش بود. یک گزارشگر این بمب افکن جدید را بخاطر تعداد زیاد مسلسل های دفاعی آن دژ پرنده (Flying Fortress) نام گذاری کرد. این نام همچنان بر این بمب افکن باقی ماند.

لیکن این بمب افکن رقابت را به داگلاس DB1 باخت. با این وجود تعداد کمی از این هواپیماها برای ارزیابی بیشتر به بوئینگ سفارش داده شد.
با وخامت اوضاع در اروپا، ثابت شد بمب افکن داگلاس DB1 از توان کافی برخوردار نیست. تا آن زمان بوئینگ مدل 2-99 را به YB-17 ارتقا داده بود که دارای موتورهای سوپرشارژ و سقف پروازی حدود 9100 متر بود. در ابتدای جنگ جهانی دوم دارای 30 فروند بی 17 بود.
در سال 1941 آمریکا 20 عدد از این بمب افکن ها را برای کمک به انگلستان به بریتانیا فرستاد. آنها شروعی شوم داشتند. اولین بمب افکن ارسالی سقوط کرد و دوتا از آنها که برای حمله به پایگاه دریایی ویلهلم شاون فرستاده شده بودند ماموریتی ناموفق داشتند.
حمله ژاپنی ها به پرل هاربر آمریکا را وارد جنگ جهانی دوم کرد و به کمپانی بوئینگ دستور داده شد هرچه در توان دارد برای تولید بی 17 بکار گیرد.
در این زمان نیروی هوایی هشتم آمریکا در بریتانیا مستقر شده بود. بریتانیایی ها تصمیم به بمباران شبانه خاک آلمان گرفتند تا امنیت هواپیماها را تامین کنند اما آمریکایی ها معتقد بودند بمباران روزانه به علت دقت آن موثرتر و کم هزینه تر است.
اولین ماموریت مهم بی 17 ها علیه آلمان در آگوست 1942 انجام شد. بی 17 ها در یک آرایش گوه شکل پرواز می کردند تا بتوانند از آتش حجیم مسلسل های خود علیه جنگنده های مهاجم آلمان استفاده کنند. لیکن خلبانان آلمانی بزودی دریافتند حمله از روبرو علیه آرایش بی 17 ها موثرتر است زیرا مسلسل های این بمب افکن ها بیشتر در پهلوهای آنها مستقر بود.

در ژانویه 1943 روزولت و چرچیل دستورالعمل کازابلانکا را صادر کردند که تصمیم بر بمباران صنایع کلیدی آلمان را محور کار قرار داده بود.
در 17 آگوست 1943 آرایشی از 211 بمب افکن بی 17 به کارخانه بلبرینگ شواین فورت آلمان حمله کردند. این حمله بسیار مهم بود زیرا 2 درصد تمامی بلبرینگ های آلمان در این مجتمع تولید می شد. در طی این حمله 60 بی 17 نابود شدند. در 1943 پیش بینی می شد که یک سوم بی 17 ها نتوانند پس از حمله جان سالم بدر برند و این آمار تلفات بالا باعث شد حملات روزانه متوقف شود. مدل B-17G به یک توپ دماغه ای مجهز بود تا قدرت آتش از جلو را فراهم کند و این امر تلفات این هواپیما را کاهش داد. اما ظهور جنگنده اسکورت پی 51 موستانگ که بسیار چابک و پرقدرت بود حمایت موثری برای این بمب افکن ها در 1944 فراهم کرد بطوری که تلفات آنها بسیار کاهش یافت.
در فوریه 1944 بی 17 ها تمامی کارخانجات حساس آلمان را بمباران کردند. در کل 3500 بمبافکن بی 17 در بمباران کارخانجات آلمانی بکار رفتند که 244 عدد معادل 7 درصد آنها تنها در یک هفته ساقط شدند. لیکن توانستند کمر صنایع آلمان را خرد کنند. از آن پس آلمان به تعداد کافی قطعات یدکی برای پرواز هواپیماهای خود نداشت. تا انتهای جنگ بی 17 ها 70 درصد برلین را با خاک یکسان کرده بودند. صنایع نفت آلمان هدف حساس دیگر بود و نابودی آنها که به قیمت 922 بی 17 تمام شد کار آلمان نازی را یکسره کرد. در پایان جنگگ جهانی دوم تنها 300 تانک تایگر آلمان به علت نداشتن سوخت در ایستگاه قطار زمین گیر شده و قادر به اعزام به جبهههای جنگ نبودند.
بی 17 های نیروی هوایی هشتم آمریکا و نیروی هوای سلطنتی انگلستان در طول یورش های خود به آلمان حدود پانصد هزار تن بمب بر سر شهرهای مختلف این کشور ریختند. بیش از 99 میلیون گلوله از مسلسل های این بمب افکن ها شلیک شد و این باور وجود دارد که 20 هزار هواپیمای آلمانی توسط این بمب افکن ها در هوا و بر روی زمین نابود شدند. حدود 12 هزار بی 17 توسط کمپانی بوئینگ ساخته شد و 250 هزار آمریکایی تجربه پرواز با این هواپیما را کسب کردند. که 46 هزار و پانصد تن از آنها کشته یا زخمی شدند. سهم بی 17 ها در عرصه نبرد اروپا بسیار مهم بود.
منبع اصلی:
http://www.historylearningsite.co.uk/b17_flying_fortress.htm
برخی تصاویر جالب:
قطار بی پایانی از بی 17 ها آماده برای پرواز بسوی آلمان
بالاتر از دلهره - عدم نشانه روی صحیح باعث شده بمب رهاشده از هواپیمای بالایی روی بی 17 زیرین سقوط کند
در سال 2008 یک بمب افکن بی -2 اسپیریت آمریکا که پیشرفته ترین بمب افکن جهان محسوب می شود، در اثر خطای خلبان ناشی از بد عمل کردن سنسورهای سرعت باد در برخاست خود ناموفق عمل کرده و به کف باند فرود در فرودگاه نظامی آندرسن برخوورد کرد. هر دو خلبان با استفاده از صندلی پرتاب از مهلکه گریختند ولی هواپیمای 1.4 میلیارد دلاری نیروی هوایی آمریکا طعمه آتش شد. مجله Popular Mechanics برای اولین بار توانست به تصاویری از محل حادثه دست یابد.
در شکل بالا لاشه هواپیما را می بینید که بی شباهت به باقیمانده یک سفینه فضای فیلم های علمی تخیلی نیست. مایع سفید در پایین لاشه هواپیما مایع خاموش کننده است.
در هنگام برخاستن، به علت بدعمل کردن سنسورهای فشار هوا (که ناشی از سهل انگاری مامور تعمیر و مراقبت بود)، کامپیوتر پرواز اطلاعات مربوط به سرعت باد را به اشتباه بر روی صفحه نمایشگر نشان داد. در نتیجه خلبان به جای سرعت 145 نات هواپیما را در سرعت 133 نات از زمین بلند کرد. با محاسبه اشتباه فشار هوا، کامپیوتر پرواز دماغه هواپیما را به سمت بالا بلند کرد و زاویه حمله هواپیما در سرعتی زیر سرعت stall به 30 درجه رسید. در نتیجه کنترل هواپیما از دست رفته و لبه بال شروع به خراشیدن کف باند نمود. در این لحظه خلبان و کمک خلبان از هواپیما با صندلی نجات پرتاب پونده به بیرون پریدند ولی هواپیما با کف باند برخورد و طعمه حریق شد.
شکل زیر چهار مرحله متوالی از این سانحه را نشان میدهد.
بمب افکن بی 2 آخرین حلقه از سیر تکاملی بالهای پرنده محسوب می شود. هدایت چنین هواپیمایی با شکل آیرودینامیکی ناپایدار نیاز به کامپیوترهای پیشرفته کنترل پرواز دارد.
برای اطلاعات بیشتر در مورد تاریخچه بمب افکن ها به لینک برترین بمب افکنهای تاریخ در همین وبلاگ مراجعه شود.
منبع:
http://www.popularmechanics.com/technology/aviation/crashes/4273248
گردآوری و تالیف: اصغر ناصری (asna50@yahoo.com) - مهرماه 1391
در سپتامبر سال 1976 ویکتور ایوانکوویچ خلبان روسی با شکاری میگ 25 خود به ژاپن گریخت. او در هنگ 513 ام شکاری در فرماندهی دفاع هوایی شوروی خدمت می کرد. ایوانکوویچ به ایالات متحده منتقل شده و توسط آمریکایی ها مورد بازجویی قرار گرفت (او اجازه یافت تا در این کشور اقامت کند). او در اظهاراتش از یک سوپرفاکس بت (فاکس بت نامی بود که ناتو به میگ 25 داده بود) نام برد که دارای دو خدمه، بدنه ای مقاوم شده و یک رادار قدرتمند look-down/shoot-down با قابلیت رهگیری و شکار اهدافی بود که در ارتفاع پایین با سرعت کم پرواز می کردند. لیکن اولین مورد مشاهده این جنگنده شکاری در سال 1978 رخ داد که در طی آن یکی از ماهواره های جاسوسی آمریکا از نمونه های اولیه این هواپیما که در ارتفاع 6 هزار متری پرواز می کردند تصاویری تهیه کرد. تصاویر ماهواره ای نشان می دادند که این شکاری توانسته است یک هدف ماند موشک کروز را که در ارتفاع 60 متری با 20 کیلومتر فاصله از خود پرواز میکند، مورد اصابت قرار دهد. سرانجام در سال 1985 یک خلبان نروژی توانست تصاویر خوبی از یک میگ 31 بر فراز دریای بارنتس تهیه کند. ناتو در سال 1982 نام Foxhound به معنی تازی روباه گیر را به این شکاری اطلاق کرد.

تاریخچه
در اواخر دهه 1960 حکومت شوروی در پی یک شکاری دورپرواز با دوام پروازی زیاد به منظور جایگزینی به جای توپولف تی یو 28 و میگ 25 فاکس بت بود. شکاری جدید بایستی میتوانست با تهدید موشک های کروزی که در ارتفاع پایین پرواز میکردند و از بمب افکن های بی 52 و بی 1 آمریکایی پرتاب می شدند مقابله کند، امری که خارج از توانایی میگ 25 بود. میگ 25 به کمک هدایت توسط ایستگاه های زمینی می توانست به عنوان یک شکاری در ارتفاع بالا عمل کند، زیرا ماموریت اولیه آن مقابله با بمب افکن های پرسرعت و بسیار بلندپروازی مانند والکایری بی 70 در نظر گرفته شده بود. لیکن بی 70 هرگز وارد تولید نشد و سیستم های هدایتی و عملکرد آن در برابر اهداف پایین پرواز نیز بسیار ناموثر بود. میگ 25 در ارتفاع پایین قادر به پرواز مافوق صوت نبود و نمیتوانست اهداف پایین تر از خود را رهگیری کند.
طراحی جنگنده جدید میگ 31 در 1969 آغاز شد. موتور قویتر، بال جدیدتر با قسمت طویل شده در بخش ریشه نوک حمله بال (LERX) و رادار قدرتمند Zaslon از برتری های چشمگیر این شکاری جدید نسبت به میگ 25 بود.
رادار Zaslon
رادارهای معمولی پالس داپلر قادر به آشکارسازی اهدافی که در ارتفاع پایین تر از افق راداری هواپیما با سرعت کم پرواز میکنند نیستند. زیرا در این وضعیت امواج ارسالی به سوی هدف با بازتابش امواج از زمین (اصطلاحا به هم ریختگی زمینی یا ground clutter) در هم آمیخته و کار شناسایی این اهداف را دشوار میکند.
اما رادارهای آرایه فازی یا phased array radar این مشکل را حل کردند. در این رادارها به جای یک منبع فرکانس رادیویی (RF)، آرایه ای از فرستنده-گیرنده ها در طیف نسبتا پیوستهای از طول موجها عمل می کنند. در نتیجه می توانند بسیار سریعتر از روشهای مکانیکی به اسکن یک ناحیه از فضا بپردازند.
رادار N007 Zaslon که در سال 1973 برای اولین بار آزمایش شد، اولین نمونه از رادارهای عملیاتی آرایه فازی غیرفعال بود که میتوانست علاوه بر رهگیری موشک های کروز به رهگیری همزمان چند هدف بپردازد. در سال 1981 جنگنده میگ 31 مجهز به این نوع رادار وارد خدمت شد و چالشی جدی برای بمب افکن های ناتو و آمریکا ایجاد کرد. با ورود این هواپیما دیگر پرواز در ارتفاعات پایین بمب افکن های غربی را از آشکارسازی توسط رادارهای بلوک شرق مصون نمی داشت.
رادار Zaslon به تنهایی 1000 کیلوگرم وزن دارد. لیکن برد 120 تا 200 کیلومتری و امکان ردیابی همزمان 10 هدف و قفل بر روی 4 عدد از آنها ارزش زیادی برای آن ایجاد کرد است.
در سال 191 در نمایشگاه هوایی پاریس رادار Zaslon بر روی میگ 31 به نمایش گذارده شد. روسها در این نمایشگاه پیشنهاد کردند که یک میگ 31 و یک هواپیمای US F-117 Nighthawk رادارگریز همزمان پرواز نمایند تا روسها در عمل ثابت کنند که رادار Zaslon قادر به رهگیری هواپیمای رادارگریز آمریکایی است. متاسفانه همچنین آزمونی انجام نشد.
کارشناسان معمولا شکاری میگ 31 را با اف 15 استرایک ایگل مقایسه میکنند. لیکن بایستی به یاد داشت که اف 15 استرایک ایگل در عمل کارایی خود را به اثبات رسانده است در حالی که میگ 31 مانند بسیاری از محصولات جنگی روسیه فاقد سابقه عملیاتی یا Combat Record می باشد و این امر ارزیابی دقیق توانایی های آنرا دشوار می سازد.
مشخصات فنی میگ 31
میگ 31 همراه با رادار Zaslon
تعداد خدمه: دو (خلبان و افسر مسئول تسلیحات)
طول: 22.69 متر
فاصله دو نوک بال: 13.46 متر
ارتفاع: 6.15 متر
حداکثر وزن: 46200 کیلوگرم
حداکثر سرعت: 3000 کیلومتر در ساعت در ارتفاع بالا و 1500 کیلومتر در ساعت در ارتفاع پایین
سقف پرواز: 20600 متر
منابع:
http://www.aircraftinformation.info/art_mig31.htm
http://toad-design.com/migalley/index.php/jet-aircraft/mig31/mig31-zaslon-radar
هواپیماها و بمب افکن های جت
دکتر هانس فون اوهاین و سر فرانک ویتل هر دو به عنوان اولین ابداع کنندگان موتور جت شناخته می شوند. هر دو بطور جداگانه بر روی این ایده کار کرده و از یکدیگر بی اطلاع بودند. دکتر هانس فون اوهاین سازنده اولین موتور توربوجت عملیاتی محسوب می شود. لیکن فرانک ویتل اولین کسی بود که امتیاز اختراع موتور جت را در سال 1930 به نام خود ثبت کرد.
اولین هواپیمایی که فقط به اتکای موتورهای جت خود پرواز می کرد، هینکل اچ ایی 178 ساخت آلمان نازی بود که اولین پرواز خود را در سال 27 آگوست 1939 انجام داد. در ابتدای جنگ هواپیمای جت جدی گرفته نمی شد. لیکن بتدریج با پیدا شدن نیاز به هواپیماهای سریعتر و دوربردتر دو کشور آلمان و انگلستان توسعه جنگنده ها و بمب افکن های جت را در دستور کار قرار دادند. تا ماه جولای 1944 هر دو کشور آلمان و انگلستان شروع به استفاده از جنگنده های جت در عملیات هوایی کرده بودند. هواپیمای گلاستر می تیور (Gloster Meteor) که تسط موتورهای جت با جریان شعاعی رولز رویس ولاند حرکت می کرد می توانست به سرعت 668 کیلومتر در ساعت دست یابد که در حدود سرعت جنگنده های تیز پرواز ملخی آن زمان بود. اما هواپیمای آلمانی مسراشمیث ام ایی 262 که از موتورهای توربوجت با جریان محوری استفاده می کرد با حداکثر سرعتی معادل 870 کیلومتر در ساعت بسیار سریعتر از شکاری های آن زمان حرکت می کرد.
Gloster Meteor
یکی از مهمترین ابداعات آلمان در زمینه هواپیماهای جت جنگی، اولین بمب افکن جت عملیاتی دنیا به نام Arado Ar 234 بود که در 15 ژوئن 1943 پرواز آزمایشی خود را انجام داد. تا پایان جنگ تنها 210 فروند از این هواپیما ساخته شد که بیشتر در عملیات شناسایی شرکت یم کرد. اما در آوریل 1945 چند عملیات بمباران هوایی بر فراز لندن را به انجام رسانید. با سرعت 740 کیلومتر بر ساعت، شکار این بمب افکن توسط جنگنده های متفقین تقریبا غیرممکن بود.
مسراشمیث ام ایی 262
Arado Ar 234
موتورهای جت نتوانستند در سرنوشت جنگ تاثیر زیادی بگذارند. یکی از دلایل اصلی خام بودن فناوری موتور جت و مشکلاتی بود که در سیستم نشست و برخاست هواپیمای جت وجود داشت. اما پس از جنگ توسعه موتورها و هواپیماهای جت شتاب زیادی گرفت. به عنوان موفق ترین جنگنده جت نسل او که پس از جنگ در آسمان ها ظاهر شدند می توان میگ 15 را نام برد که دردسر زیادی برای جنگنده های آمریکایی بر فراز کره شمالی ایجاد کرد.
گردآوری و تالیف: اصغر ناصری