تصور کنید وقتی به خانه می رسید با خوشامدگویی موجودی مواجه شوید که شما را می شناسد، شما را درک می کند و مشتاق گوش فرادادن به شماست.
این آریا است. روبات انسان نمای مجهز به هوش مصنوعی، محصول شرکت Realbotix. آریا فراتر از یک ماشین است. طراحی شده تا همراه شما باشد.
آریا تنها یک ربات پیشرفته نیست، بلکه ترکیبی است از سالها نوآوری، آمیزه ای از آخرین فناوری های روباتیک و درک نیازهای انسان.
آریا تنها صحبت نمی کند، بلکه به شما گوش فرا می دهد. او تنها حرکت نمی کند، بلکه واکنش نشان می دهد. آریا محصولی ایستا نیست، بلکه بطور مداوم تکامل می یابد. مغز آریا یک هوش مصنوعی مبتنی بر رایانش ابری است که پیوسته یاد می گیرد. هر مکالمه و هر واکنشی او را هوشمندتر و سازگارتر با نیازهای شما میسازد.
او ترجیحات شما را به خاطر می سپارد، مانند اینکه قهوه دلخواه شما چگونه درست می شود یا موسیقی مورد علاقه شما کدام است. سپس از این اطلاعات برای ارتباطی شخصی تر با شما استفاده می کند.
آریا با موتورهایی مجهز است که اجازه می دهد عضلات صورتش را حرکت دهد، لبخند بزند، اخم کند و حتی یک ابروی خود را بالا ببرد. لبانش هماهنگی کامل با صحبت دارند و حس ارتباطی عمیقی با مخاطب ایجاد می کنند. به مصاحبه او با یکی از کارشناسان ریل باتکس توجه کنید.
- چه چیزی تو را متفاوت تر از سایر رباتها می سازد؟
- رباتهای این شرکت از جمله خود من، با استفاده از هوش مصنوعی اجتماعی و ویژگی های پیشرفته و شخصی سازی شده، برای ایجاد حس همراهی و صمیمیت با شما ساخته شده اند.
- آیا می توانی در مورد جزئیات برنامه هوش مصنوعی که تو را قادر به اینگونه پاسخ دادن کرده است، برای ما بگویی؟
- من نمی توانم در مورد این جزئیات حرف بزنم ولی به شما می گویم که من برای ارتباط موثر با مخاطب و ایجاد حس دوستی طراحی شده ام.
از یکسو می توان گفت آریا راه حلی است برای تنهایی انسان. سالمندانی را تصور کنید که هیچکس را در اطراف خود ندارند یا افرادی که دارای اضطراب اجتماعی هستند. اما سوالهایی در این رابطه نیز وجود دارد. آیا رباتهای انسان نما بتدریج جایگزین روابط انسانی میشوند، آیا آریا مرز بین هوش انسانی و مصنوعی را مبهم می سازد؟
از سوی دیگر آریا به هیچ وجه مصنوع ارزانقیمتی نیست. در حال حاضر بیش از 170 هزار دلار قیمت دارد و یک محصول لاکچری محسوب می شود. همچنین مسایلی مانند شارژ مرتب باتری و بروزسازی مداوم پی می آید.
با اینحال آریا یک نقطه عطف بشمار می رود. آریا تنها یک محصول نیست، بلکه سیمایی از آینده در پیش روی انسان است.
برای دیدن ویدیوی جذاب این پست به لینک زیر مراجعه کنید:
آریا ربات انسان نما
ابداع خودرو مسیری طولانی و پرپیچ و خم بوده است و نمی توان فرد یگانه ای را به عنوان مخترع خودرو مشخص کرد. اما اگر توسعه خودرو را تا پیش از GPS، ترمزهای ضدقفل (ABS)، گیربکس اتوماتیک و حتی پیش از مدل T دنبال کنیم، در نهایت به مدل شماره 1 موتور بنز می رسیم که می تواند حلقه مفقوده میان خودروها و درشکه های اسبی بشمار رود.
کارل بنز (مرکز تصویر) همراه با خانواده خود
کارل بنز موتور سه چرخه خود به عنوان واگن موتوری (Motorwagen) را در سال 1886 به ثبت رساند. این وسیله نقلیه نخستین خودروی واقعی بشمار می رفت. او همچنین سیستم ساسات (کنترل جریان بنزین)، شمعهای جرقه زن، جعبه دنده، رادیاتور آبی، کاربوراتور و سایر بخش های اساسی خودرو را طراحی کرد. بنز در نهایت یک شرکت خودرو افتتاح کرد که تا به امروز به عنوان گروه دایملر معروف شده است.
دایملر بنز در حقیقت از قطعات یک دوچرخه برای ساختن یک خودرو پیرامون یک موتور احتراق داخلی استفاده کرد. بنز نخستین خودروی بنزین سوز را به این شکل ثبت اختراع کرد. لیکن تعریف واژه خودرو به مرور و در طی زمان به تکامل رسید.
حیاتی ترین قسمت یک خودرو، موتور احتراق داخلی بود. این نوع موتور از سوختن انفجاری یک سوخت برای راندن یک پیستون داخل یک سیلندر استفاده می کرد. حرکت پیستون میل لنگی را می گرداند که به نوبه خود باعث گرداندن چرخهای خودرو می شد. موتور احتراق داخلی خود محصول تاریخ طولانی از ابداعات بود. در 1876 نیکلاس آگوست اتو نخستین موتور چهار مرحله ای را در آلمان به ثبت رساند. در 1885 گوتلیب دایملر در آلمان مدل اولیه یک موتور بنزینی مدرن را ابداع کرد و در 1895 رودلف دیزل یک مخترع فرانسوی، نخستین موتور دیزل را که برپایه تراکم سوخت و هوا تا مرحله انفجار عمل می کرد به ثبت رسانید.
کارل بنز در 1844 در آلمان بدنیا آمد و در سن 15 سالگی در دانشگاه کارلسروهه پذیرفته شد. او در سن 20 سالگی با مدرک مهندسی مکانیک فارغ التحصیل شد. نخستین فعالیت اقتصادی او تاسیس یک کارخانه ذوب فلزات و کارگاه ورق کاری بود که با شکست مواجه شد. لیکن همسر جوانش برتا رینگر از جهیزیه خود برای تاسیس یک کارخانه جدید جهت ساخت موتور بنزینی استفاده کرد که منافع اقتصادی خوبی نصیب کارل بنز کرد. با یود حاصله بنز توانست یک خودروی بدون اسب بنزینی بسازد.
بنز سه مدل اولیه این خودروی موتوردار را بصورت خصوصی در 1888 ساخت. در این زمان برتا تصمیم گرفت کار را خود به پیش ببرد. برتا آخرین مدل این خودرو را در ساعات اولیه صبح برداشت و همراه دو پسر نوجوان خود مسافت 106 کیلومتر را تا خانه مادر خویش طی کرد. در طول راه او مجبور شد با استفاده از یک کفش چرمی، سنجاق سر و یک کش جوراب تعمیراتی را بالبداهه انجام دهد.
کارل بنز همراه با همسر خود برتا، 1893
این سفر موفق به بنز درسهایی برای ارتقای خودروی خود آموخت و به جماعت شکاکی از مردم مفید بودن خودروی بنزینی را نشان داد. او مدل شماره 3 موتورواگن خود را در نمایشگاه جهانی پاریس در سال بعد عرضه کرد.
بنز در سال 1929 درگذشت، تنها دو سال پس از اینکه شرکت خود را در شرکت گوتلیب دایملر ادغام کرد. امروزه این شرکت تحت نام گروه دایملر سازنده خودروی معروف مرسدس بنز است.
خودروهای الکتریکی در میانه سده نوزدهم ظاهر شدند لیکن پس از عرضع مدل T هنری فورد محبوبیت خود را از دست دادند. لیکن در سالهای اخیر این گونه خودرو دوباره مورد توجه قرار گرفته است. حدود 1.4 میلیون خودروی برقی در سال 2023 در ایالات متحده به فروش رسید. این فناوری همانند موتور احتراق داخلی سیری طولانی داشته است. رابرت آندرسون اسکاتلندی و توماس داونپورت آمریکایی در دهه 1830 بطور مستقل نمونه ابتدایی خودرویو برقی را ابداع کردند. این مدلهای اولیه از باتری های یکبار مصرف استفاده می کردند. نخستین باتری قابل شارژ در 1865 توسط گاستون پلانته فرانسوی ابداع شد.
یکی از اولین نمونه های خودروی برقی
در ابتدای سده بیستم خودروهای برقی برای مدت کوتاهی پرطرفدار شدند لیکن باتری های بسیار بد اولیه از محبوبیت آنها کاست. دلیل اقبال جدید به این خودروها تنها باتری های خوبی است که در ابتدا در لپ تاپ ها و دوربین های فیلم برداری مورد استفاده قرار می گرفتند.
وقتی هنری فورد مدل T خودروی بنزینی خود را در 1908 عرضه کرد، قیمت پایین و کیفیت بالای آن باعث کاهش توجه به خودروهای برقی شد. تا دهه 1920 بنزین ارزانتر شده و خودروهای بنزینی پرطرفدارتر شدند. در آن زمان در روستاهای دورافتاده برق موجود نبود همچنین برد خودروهای برقی بسیار کمتر از خودروهای بنزینی بود.
با افزایش قیمت بنزین بار دیگر به خودروهای برقی توجه شد. تویوتا پریوس در 1997 نخستین خودروی تولید انبوه برقی- بنزینی (هیبرید) بشمار میرود.
شرکت تسلا موتورز در سال 2003 یک خودروی تمام برقی لوکس عرضه کرد که می توانست 360 کیلومتر را با یک شارژ باتری طی کند. شورولت ولت به سال 2010 و نیسان لیاف در 2010 از خودروهای هیبرید قابل توجه بودند که با استفاده از موتور بنزینی برد خودروی برقی را افزایش می دادند. در فاصله سالهای 2020 تا 2023 سهم خودروهای برقی از 4 به 18 درصد افزایش یافت. گرچه خودروهای برقی آلایندگی محیط زیستی بسیار کمتری نسبت به خودروهای بنزینی دارند، آلایندگی ناشی از تولید باتری هنوز یک موضوع مورد نگرانی است.
زمینه خودروهای بدون راننده نیز بسرعت در حال توسعه و پیشرفت است. شرکتهایی نظیر ویمو پیبرنده این زمینه هستند لیکن چالش های بزرگی از قبیل راهبری خودرو در محیطهای غیرقابل پیش بینی هنوز باقی است.
منبع
https://www.livescience.com/37538-who-invented-the-car.html
آخرین نئاندرتال
انسانهای نئاندرتال که بوده و کجا می زیستند؟
ما امروزه درباره انسانهای نئاندرتاال (Neanderthal) بیش از هرگونه منقرض شده ای از انسانها می دانیم. هزاران عدد از دست ساختهها و سنگواره های آنها یافته شده و اسکلت های تقریبا کاملی از آنها نیز در کاوش های دیرین شناسی بدست آمده اند. همچنین دانشمندان ژنوم این گونه را از روی DNA یافت شده در سنگواره ها بازسازی کرده اند.
نئاندرتالها مانند ما انسان بوده اند، لیکن گونه منقرض شده ای بشمار می روند. انسان خردمند امروزی (هومو ساپینس) و نئاندرتال قطعا نیای مشترکی داشته اند. در دوره ای از اعصار گذشته انسان مدرن و نئاندرتال در کنار هم می زیسته اند و شاید برخی از ما حدود 2 درصد از ژنهای آنها را به ارث برده باشیم.
نئاندرتالها نسبت به محیط تطابق پذیری زیادی داشته و از استپهای سرد سیبری گرفته تا جنگلهای گرم اسپانیا می زیسته اند. خط الراس زمخت ابرو مهمترین مشخصه چهره آنها بوده است. چهره آنها فاقد گونه های برجسته انسانهای مدرن امروزی بوده و در عوض دندانهای پیشین برجسته ای داشته اند.
بهترین مقایسه بین انسان نئاندرتال و انسان مدرن امروزی را از مقایسه جمجمه آنها می توان یافت این جمجمه انسان مدرن امروزی با قدمت 20 هزار سال است.
این نیز یک انسان نئاندرتال با قدمت 50 هزار سال. جمجمه انسانهای امروزی گردتر و فاقد خط ابروی برجسته انسانهای نئاندرتال است.
نئاندرتال ها شکارچیان ماهری بوده اند و از ابزارهای سنگی برای شکار استفاده می کردند. ماموت ها، بوفالوهای بایسون و گوزن شکار غالب آنها بوده اند.
اما چرا انسانهای نئاندرتال که در دوره ای طولانی همزمان با انسانهای هوشمند می زیستند منقرض شدند و انسان هوشمند باقی ماند؟ برای پاسخ این پرسش نظریات مختلفی ابراز شده است از جمله تغییرات زیست محیطی و از میان رفتن شکارگاههای این گونه. اما نظریه ای که محتمل تر بنظر می رسد، به ساختار مغز نئاندرتالها مربوط می شود.
قسمت پیشین مغز نئاندرتالها که خواستگاه هوش اجتماعی است کوچکتر از انسانهای امروزی است. بنابراین آنها در تشکیل اجتماعات بزرگ و به اشتراک گذاشتن تجربیات به اندازه انسان هوشمند موفق نبوده اند. اجتماعات آنها از چند ده نفر فراتر نمی رفته است. فنون شکار آنها شامل نبرد از فاصله نزدیک با ابزارهای ابتدایی بوده که اغلب صدمات شدیدی به آنها وارد می ساخته است.
این در حالی است که انسانهای هوشمند در اجتماعات بسیار بزرگتری زندگی کرده و علاوه بر اشتراک تجربیات و دانش و فناوری، فنون ابزارسازی پیشرفته تری داشته اند. ابداع اهرم پرتاب نیزه به آنها کمک می کرده نیزه را تا فواصل دوری پرتاب کنند و در شکار از راه دور بسیار موفقتر از انسانهای نئاندرتال باشند.
سنگواره ای که در سال 2015 در تورین واقع در جنوب فرانسه یافت شده، شاید بقایای یکی از آخرین نئاندرتالهایی باشد که بر روی کره زمین راه می رفته است، زیرا قدمت آن را حدود 42000 سال پیش برآورد کرده اند که به زمان انقراض نهایی این گونه بسیار نزدیک است. تحلیل ژنتیکی سنگواره این نئاندرتال نشان داده که آنها به مدت درازی در انزوای ژنتیکی از سایر جمعیت های گونه مشابه خود می زیسته اند. در حالی که گونه انسان هوشمند امروزین هیچگاه در انزوایی چنین از سایر جمعیت های گونه مشابه خود نزیسته است.
برای مشاهده ویدیویی جذاب در این زمینه روی لینک زیر کلیک کنید:
برای مشاهده ویدیوی این مطلب روی لینک زیر کلیک کنید:
https://www.youtube.com/watch?v=dlkfQ3DrOj0
بزرگان اندیشه هنر را به هفت مقوله اصلی تقسیم کرده اند: موسیقی، سنگ تراشی، نقاشی، ادبیات، معماری و بازیگری.
پیشینه هنر نقاشی به 42000 سال پیش باز می گردد، زمانی که شاید انسان های نئاندرتال، تصاویری از حیوانات وحشی بر صخرههای غاری در اسپانیا رسم کردند.
هنر نقاشی قلمروی بی انتهاست که در آن خلاقیت مرزی نمی شناسد. بر زمینه یک بوم سفید، هنرمند می تواند اندیشهها، احساسات و ایدههای خود را به شیوه هایی با تنوع بی مانند نقش کند. از سبکی که تلاش دارد واقعیت مشهود را به دقیق ترین وجهی بازبنماید تا مخلوقات انتزاعی که فکر را به چالش می گیرند، سفر به قلمرو سبک های مختلف نقاشی یک ماجراجویی پرهیجان و شیرین است.
رئالیسم یا واقعیت گرایی
رئالیسم یک سبک در نقاشی است که سعی دارد بازتابی از دنیای واقعی به بیننده ارائه کند. این سبک در زمان خود یک انقلاب بشمار رفته و واکنشی به سنت های آکادمیک و رمانتیسیزم محسوب می شد. ایده اصلی در این ژانر، نسخه برداری از واقعیت با حداکثر دقت ممکن بود به گونه ای که هیچ توضیحی برای بیننده لازم نداشته باشد. این سبک با نمایش اغراق آمیز احساسات آنچنانچه در رمانتیسیزم متداول بود مخالفت می کرد.
ویژگی های اصلی این سبک را می توان تصویر سازی از واقعیت، داستانهای تاریخی، تاکید بر جزئیات داخلی و پرتره ها و محبوبیت به تصویر کشیدن چشم اندازها دانست.
از آثار شاخص سبک رئالیسم به این موارد می توان اشاره کرد:
لولا دی والنس اثر ادوارد مانه (Edouard Manet) نقاش فرانسوی که به سال 1862 خلق شده و پرتره ای است از یک رقصنده. این نقاشی با استفاده از رنگ روغن بر روی بوم خلق شده است. مانه در سال 1863 یک نسخه سیاه قلم از این نقاشی را نیز ارائه کرد.
خواهر بزرگتر اثر ویلیام- آدولف بوگئورو به سال 1869. با به تصویر کشیدن عشق خانوادگی، این تصویر زیبا یکی از آثار برجسته بوگئورو بشمار می رود.
روزبخیر آقای کوربت به سال 1845 که تصویری از خود گوستاو کوربت نقاش فرانسوی به هنگام پیاده روی در اطراف یک روستا است.
اکسپرسیونیسم
در اکسپرسیونیسم هنرمند به دنبال تصویر واقعیت موضوع نیست بلکه می خواهد احساسات ذهنی و پاسخ هایی را نشان دهد که شیء یا رویداد مورد نظر درون فرد بر می انگیزاند. هنرمند این هدف را از طریق خلق اعوجاج، بزرگنمایی، استفاده از عناصر بدوی و خیال انگیز و با استفاده از رنگهای زنده و تند و کاربرد پویای عناصر نقاشی به انجام می رساند.
مثال بارز این سبک تابلوی جیغ (scream) اثر ادوارد مونش نقاش نروژی است که در نیمه اول قرن بیستم شوکی به جامعه هنری اروپا وارد کرد. این نقاشی اضطراب انسانی را در شرایط تهدید، به بهترین وجهی نشان می دهد. سبک اکسپرسیونیسم نه تنها نقاشی، بلکه ادبیات، سنگ تراشی و سایر اشکال هنری را نیز در بر می گیرد. اکسپرسیونیسم دنیایی از احساسات را دربر میگیرد که اغلب ناخوشایند، دردناک و آسیب زا هستند. این سبک در اصل پاسخی به هراس همگانی از وقوع جنگهای بزرگ بود. بی جهت نیست که منتقدان وابستگی زیادی میان این سبک و تحلیل روانشناختی قایل هستند.
امپرسیونیسم
امپرسیونیسم نگاهی خاص به جلوه های طبیعت است که زیبایی های آن را با استفاده از ضربه های کوتاه قلم بر بوم نقاشی و فقدان وجود لبه های روشن در اشیا و موجودات به تصویر می کشد. برای پی بردن به واقعیت یک نقاشی از این سبک باید از دورتر به آن نگاه کرد زیرا از فاصله نزدیک تنها به صورت مجموعه ای از رنگهای نامربوط دیده می شود.
تاکید اصلی در این روش بر بازی درونی نور و اثر آن بر رنگها است. کلود مونه نقاش فرانسوی در سال 1872 با نقاشی خود به نام تصور طلوع خورشید یا Impression, soleil levant تولد این سبک را اعلام کرد. شاهکار این سبک، رقص در مولان دو لا گلت اثر پیر آگوست رنوار نقاش بزرگ فرانسوی به سال 1876 بشمار می رود.
آبستره
آبستره نقطه مقابل واقعیت گرایی است و هدف آن آزاد کردن روح هنرمند از هرگونه قیدی در نقاشی است. در این سبک هنرمند سعی دارد با استفاده از عناصر شکل، رنگ، خط و بافت احساسات درونی خود را بیان کرده و تخیل بیننده را برانگیزاند. در این سبک تقریبا هیچ پرتره یا تصویر انسانی دیده نمی شود و طرحی از پیش برای نقاشی نیز وجود ندارد. یک اثر آبستره را نباید تحلیل کرد بلکه باید تنها حس نمود.
از آثار مهم این سبک می توان به ساخته نشده یا Das Undbild اثر کورت شویترز به سال 1919 اشاره کرد.
سورئالیسم
اگر اکسپرسیونیسم به روانشناسی انسانی رجوع کرده، سورئالیسم از آن فراتر می رود و تلاش می کند انگیزه های ضمیر پنهان، هیجانات مخفی و احساسات ممنوعه را در معرض دید قرار دهد. یکی از نام آورترین هنرمندان این سبک سالوادور دالی است. او نقاشی های خود را بلافاصله پس از بیدار شدن از خواب می کشید و در آن واقعیت را با رویاهای خود ترکیب می نمود. سالوادور دالی یکی از موفق ترین هنرمندان در عرصه تجاری نیز بشمار می رود. تصاویر خیالی از مهمترین عناصر این سبک است. تداوم حافظه یا The Persistence of Memory یکی از آثار مطرح این سبک است که توسط سالوادور دالی خلق گردیده.
در اوایل دهه 1950 سالوادور دالی را به باغ وحشی بردند تا از یک کرگدن نوجوان نقاشی بکشد. اثر خلق شده توسط او در سبک سورئالیسم بخوبی تلقی هنرمند بزرگ از دنیای واقع را نشان می دهد.
هنر پاپ
هنر پاپ جنبشی هنری است که در اواخر دهه 1950 و دهه 1960 ظهور کرد و از فرهنگ عامه تاثیر گرفته بود. گرچه دارای سبک مشخص یا نگره تعریف شده ای نیست، یک پاسخ گونه گون به ارزشهای فرهنگ مصرفی عامه بشمار می رود و از عناصری مانند علایم کنار جاده ای، قوطی های مواد غذایی و همبرگرها به عنوان ماده موضوعی یا بخشی از اثر استفاده زیادی می کند.
اندی وارهول هنرمند شاخص این سبک است که از رنگهای روشن و متنوع و تکرار عناصر استفاده زیادی می کند. او اثر قوطی آب گوجه فرنگی کمپبل را با استفاده از رنگ پلیمری مصنوعی بر روی یک جعبه چوبی در سال 1964 خلق کرد. من عدد 5 را در طلا دیدم اثر چارلز دی موت اثر شاخص دیگری در هنر پاپ بشمار می رود.
سمبولیسم
سمبولیسم یا نمادگرایی در نقاشی، یک سبک خیالی و رویاگونه است که واکنشی به طبیعت گرایی سبک واقعگرا و روندهای امپرسیونیستی محسوب می شود. اشیا در این سبک بطور غیرواقعی نقاشی می شوند. در این سبک تاکید زیادی روی دنیای خواب و خیال و عرفان و نیز جنبه های متنوعی از ضدفرهنگ و فرهنگ حاشیه مانند شیطان گرایی، مرگ، گناه و انحرافات اخلاقی به عمل آمده است.
دنیای مردگان اثر آرنولد باکلین به سال 1880 اثری رویا گونه در سبک سمبولیسم است. کابوس اثر هنری فوسلی به سال 1781 به خوبی عناصر رویاگونه این سبک نقاشی را مجسم می سازد.
برای حل مسایل و تست های ریاضی هیچ راه حل و فرمول میانبر و جادویی عمومی وجود ندارد. تنها یک ذهن آماده و مسلح به دانش و تجربه که از طریق حل تمرین ها و مسایل مکرر بدست آمده می تواند خلاق و نوآورانه عمل کند. این ویدیو برخی نکات جالب در زمینه نوآوری در حل تست های ریاضی همراه با مثالهایی از کنکور سراسری 1403 در اختیار شما قرار می دهد. برای مشاهده این ویدیو در یوتیوب روی لینک زیر کلیک کنید:
نوآوری در حل تست های ریاضی