دنیای علم و تکنولوژی

دنیای علم و تکنولوژی

اخبار و مقالات مربوط به دنیای علم و تکنولوژی ترجمه شده از منابع معتبر
دنیای علم و تکنولوژی

دنیای علم و تکنولوژی

اخبار و مقالات مربوط به دنیای علم و تکنولوژی ترجمه شده از منابع معتبر

آخرین نئاندرتال

آخرین نئاندرتال

انسانهای نئاندرتال که بوده و کجا می زیستند؟

ما امروزه درباره انسانهای نئاندرتاال (Neanderthal) بیش از هرگونه منقرض شده ای از انسانها می دانیم. هزاران عدد از دست ساخته‌ها و سنگواره های آنها یافته شده و اسکلت های تقریبا کاملی از آنها نیز در کاوش های دیرین شناسی بدست آمده اند. همچنین دانشمندان ژنوم این گونه را از روی DNA یافت شده در سنگواره ها بازسازی کرده اند.

نئاندرتالها مانند ما انسان بوده اند، لیکن گونه منقرض شده ای بشمار می روند. انسان خردمند امروزی (هومو ساپینس) و نئاندرتال قطعا نیای مشترکی داشته اند. در دوره ای از اعصار گذشته انسان مدرن و نئاندرتال در کنار هم می زیسته اند و شاید برخی از ما حدود 2 درصد از ژنهای آنها را به ارث برده باشیم.

نئاندرتالها نسبت به محیط تطابق پذیری زیادی داشته و از استپهای سرد سیبری گرفته تا جنگلهای گرم اسپانیا می زیسته اند. خط الراس زمخت ابرو مهمترین مشخصه چهره آنها بوده است. چهره آنها فاقد گونه های برجسته انسانهای مدرن امروزی بوده و در عوض دندانهای پیشین برجسته ای داشته اند.

بهترین مقایسه بین انسان نئاندرتال و انسان مدرن امروزی را از مقایسه جمجمه آنها می توان یافت این جمجمه انسان مدرن امروزی با قدمت 20 هزار سال است.

این نیز یک انسان نئاندرتال با قدمت 50 هزار سال. جمجمه انسانهای امروزی گردتر و فاقد خط ابروی برجسته انسانهای نئاندرتال است.

نئاندرتال ها شکارچیان ماهری بوده اند و از ابزارهای سنگی برای شکار استفاده می کردند. ماموت ها، بوفالوهای بایسون و گوزن شکار غالب آنها بوده اند.

اما چرا انسانهای نئاندرتال که در دوره ای طولانی همزمان با انسانهای هوشمند می زیستند منقرض شدند و انسان هوشمند باقی ماند؟ برای پاسخ این پرسش نظریات مختلفی ابراز شده است از جمله تغییرات زیست محیطی و از میان رفتن شکارگاههای این گونه. اما نظریه ای که محتمل تر بنظر می رسد، به ساختار مغز نئاندرتالها مربوط می شود.

قسمت پیشین مغز نئاندرتالها که خواستگاه هوش اجتماعی است کوچکتر از انسانهای امروزی است. بنابراین آنها در تشکیل اجتماعات بزرگ و به اشتراک گذاشتن تجربیات به اندازه انسان هوشمند موفق نبوده اند. اجتماعات آنها از چند ده نفر فراتر نمی رفته است. فنون شکار آنها شامل نبرد از فاصله نزدیک با ابزارهای ابتدایی بوده که اغلب صدمات شدیدی به آنها وارد می ساخته است.

این در حالی است که انسانهای هوشمند در اجتماعات بسیار بزرگتری زندگی کرده و علاوه بر اشتراک تجربیات و دانش و فناوری،  فنون ابزارسازی پیشرفته تری داشته اند. ابداع اهرم پرتاب نیزه به آنها کمک می کرده نیزه را تا فواصل دوری پرتاب کنند و در شکار از راه دور بسیار موفقتر از انسانهای نئاندرتال باشند.

سنگواره ای که در سال 2015 در تورین واقع در جنوب فرانسه یافت شده، شاید بقایای یکی از آخرین نئاندرتالهایی باشد که بر روی کره زمین راه می رفته است، زیرا قدمت آن را حدود 42000 سال پیش برآورد کرده اند که به زمان انقراض نهایی این گونه بسیار نزدیک است. تحلیل ژنتیکی سنگواره این نئاندرتال نشان داده که آنها به مدت درازی در انزوای ژنتیکی از سایر جمعیت های گونه مشابه خود می زیسته اند. در حالی که گونه انسان هوشمند امروزین هیچگاه در انزوایی چنین از سایر جمعیت های گونه مشابه خود نزیسته است.


برای مشاهده ویدیویی جذاب در این زمینه روی لینک زیر کلیک کنید:

https://www.youtube.com/watch?v=5_nIWQsM6I0

انسان چگونه منقرض خواهد شد؟


منظره ای در برابر دیدگان باز می شود از یک چشم انداز خاکستری رنگ، تک درختی در پس زمینه، خاکسترهایی که آهسته از آسمان فرو می ریزند. در افق تصاویر مبهمی دیده می شود که بسوی آینده ای تاریک تلوتلوخوران پیش می روند. اگر این منظره آشنا بنظر می رسد بدین سبب است که یک استعاره متداول در بسیاری از فیلم های سینمایی است که دوران پس از یک فاجعه عظیم بشری را به تصویر می کشند. معمولا این فیلم ها داستان یک فاجعه را بیان می کنند شاید برخورد یک سیارک، یا یک جنگ هسته ای که موجب نابودی نوع انسان می شود و بدنبال آن تلاش بی وقفه انسانهای باقیمانده برای نجات گونه خود از انقراض.

چنین فیلم هایی تخیل عمومی را به خود جلب می کنند. اما چه می شود اگر انقراض نوع انسان نه یک نمایشنامه سینمایی بلکه حقیقتی در حال ظهور باشد؟ ممکن است یک پرسش احساسی بنظر رسد اما در حقیقت پژوهشگران بسیاری در سراسر دنیا با تصور امکان یک انقراض جمعی دست و پنجه نرم می کنند، و اینکه چگونه می توان از آن اجتناب کرد.

کار این پژوهشگران آسان نیست. نظریات متعددی درباره انقراض انسان و دلایل آن وجود دارند از تهاجم بیگانگان فضایی گرفته تا برخورد یک سیارک بزرگ. اما یک توافق جمعی وجود دارد که برخی مخاطرات ممکن تر از دیکران هستند. پژوهشگران نامی برای این ریسک ها دارند: مخاطرات موجودیت شناختی (اگزیستانسیال). آنچه در ادامه می آید تنها برخی از این مخاطرات هستند که بیش از سایرین اندیشه پژوهشگران را به خود مشغول کرده اند.

جنگ هسته ای

یک جنگ هسته ای تمام عیار می تواند بزرگترین ریسک برای بقای انسان باشد. آسیب پذیری ما در برابر این تهدید با افزایش اورانیوم بسیار غنی شده و افزایش تنش میان ملت ها رشد خواهد کرد.

همانند سایر مخاطرات موجودیت شناختی، تخمین های دقیقی در مورد میزان جمعیت انسانی که ممکن است در اثر آتش جنگ هسته ای فراگیر از میان روند موجود نیست. اما انتظار می رود که اثرات یک زمستان هسته ای بزرگ مقیاس دوره ای از سرمای منجمد کننده و کاهش فوق العاده تولید محصولات غذایی که بدنبال جنگ خواهد آمد و نتیجه غبار هسته ای است که مانع رسیدن نور خورشید به زمین می شود، بسیار عمیق باشد. بسیاری از مدلسازی ها به نتایج دلهره آوری در این زمینه رسیده اند. جنگ هسته ای می تواند به مرگ انبوهی از انسانها منجر شود ولی انقراض کلی بشر در اثر آن نامحتمل بنظر می رسد.

پاندمی ها

استفاده نادرست از زیست فناوری می تواند خطر موجودیت سناختی دیگری باشد که پژوهشگران را دچار کابوس های شبانه ساخته است. زیست فناوری نوعی فناوری است که از زیست شناسی برای ساخت محصولات جدید استفاده می کند. عوامل بیماری زای ساخته شده توسط انسان می توانند برای جمعیت انسانی بسیار خطرناک باشند. عوامل بیماریزای مصنوعی می‌توانند از انواع طبیعی بسیار خطرناکتر بوده و بخش بزرگی از جمعیت روی کره زمین را به دیار عدم بفرستند. اما پیشرفت های مداوم علم پزشکی امکان ابداع سریع داروهای پادتن برای عوامل بیماری زای جدید و حفظ جان جمعیت های بزرگی از انسانها را بالا برده است.

تغییرات اقلیمی

به سختی می توان تغییرات اقلیمی را از فهرست مخاطرات بزرگ متوجه بشریت حذف کرد. این پدیده تا به حال باعث کاهش و انقراض گونه های بسیاری در سراسر سیاره خاکی شده است. آیا تغییرات اقلیمی می تواند انسان را نیز به این سرنوشت شوم سوق دهد؟

عوامل همراه تغییرات اقلیمی ناامنی غذایی، کمبود آب و رویدادهای شدید جوی در مقیاس های منطقه ای به تهدیدی بزرگ برای انسان تبدیل شده اند. اما با نگاه به آینده می توان دید تغییرات اقلیمی عامل تشدید بسیاری از تهدیدهای متوجه بقای انسان است.

بنظر نمی رسد تنها یکی از عوامل گفته شده موجب انقراض انسان شوند. بلکه تاثیرات تشدید کننده و متقابل آنها است که می تواند در آینده انسان را به لبه نابودی سوق دهد. نکته مهم این است که بیشتر عوامل تهدید کننده موجودیت انسان خودساخته هستند و توسط خود انسان ایجاد شده اند. تجربه تمدن های فروپاشیده باستان نشان داده است که علیرغم سترگ بودن تهدیدات موجود، نوع بشر هیچگاه تا این حد برای حفاظت از خود مجهز به دانش و فناوری نبوده است.

منبع اصلی مورد استفاده: Live Science

دوره آنتروپوسین چیست؟ آیا دوره انقراض بشر آغاز شده است؟

تاریخ سیاره زمین به یک سری سلسله مراتبی از قطعات کوچکتر زمانی تقسیم می شود که از آن به عنوان مقیاس زمانی زمین شناسی یاد می‌گردد. این تقسیمات بر اساس سلسله مراتب عبارتند از ائون (eon)، دوران (era)، دوره (period)، دور (epoch) و عصر (age). این واحدها بر اساس لایه های سنگی زمین یا چینه ها (استراتا) و فسیل هایی که در آنها یافت می شوند، رده بندی شده اند. از بررسی این فسیل ها دانشمندان رابطه ای میان سن هر لایه و نوع فسیل های یافت شده در آنها کشف کرده اند. به این گونه مطالعات چینه شناسی گفته می شود.

بطور رسمی دور جاری که در آن بسر می بریم هولوسین نامیده می شود که 11700 سال پیش پس از آخرین عصر یخبندان بزرگ شروع شده است. لیکن دور آنتروپوسین (Anthropocene) نامی غیر رسمی است که برای توصیف جدیدترین دوره در تاریخ سیاره زمین بکار می رود، یعنی زمانی که فعالیت نوع بشر شروع به تاثیرگذاری عمده بر اقلیم و زیست بومهای سیاره نمود. این واژه در سال 200 توسط پاول کروتزن شیمی دان و یوگن استورمر زیست شناس متداول شد.

در مورد آغاز این دوره اختلاف نظر وجود دارد. گروهی آن را از سال 1945 می دانند که انسان اولین بمب اتمی را آزمایش نمود و اثرات رادیواکتیو حاصل از آن در نمونه های خاک سراسر دنیا یافت شدند. در سال 2016 گروه کاری آنتروپوسین به این توافق دست یافت که سال آغاز این عصر را 1950 بدانند، یعنی زمانی که شتاب فعالیت های انسانی تاثیر گذار بر کل کره زمین آغاز گشت.

سیاره زمین حدود 4.5 میلیارد سال قدمت دارد و انسانهای مدرن (هوموساپی ینس) حدود 200 هزار سال است که پدیدار شده اند. در همین مدت کوتاه نسبت به عمر کره زمین، فعالیت های انسان سامانه های فیزیکی، شیمیایی و زیستی سیاره ای را که وجود خود ما و تمامی گونه های زنده بدان وابسته است، بطور بنیادین تغییر داده است. انتشار دی اکسید کربن، گرمایش جهانی، اسیدی شدن اقیانوس ها، تخریب زیستگاه ها، انقراض گونه ها و استخراج گسترده منابع طبیعی از علایم این تاثیرگذاری عمده بر سیاره مسکونی هستند.

از مهمترین علایم عصر آنتروپوسین، به هم خوردن تعادل طبیعی آب و هوا است. پس از آخرین عصر یخبندان هوای سیاره زمین بطور نسبی گرم و پایدار بوده است. هم اکنون روشن است که اقلیم سیاره دیگر پایدار نیست و گرم شدن زمین سرعت گرفته است. دانشمندان هم اکنون توافق دارند که علت اصلی این پدیده فعالیت انسانی و مصرف بی رویه انرژی است.

تغییرات اقلیمی مخرب در درازمدت می تواند محیط کره زمین را برای زندگی انسان نامساعد سازد. کاهش بارندگی در سراسر دنیا، امواج گرمایی بی سابقه اخیر و خشک شدن رودهای بزرگی که هزاران سال جاری بوده اند از نشانه های ترسناک تغییرات اقلیمی است که در چندسال اخیر شدت گرفته اند.

هم اکنون پرسش بزرگی در برابر دانشمندان قرار گرفته است: آیا امیدی برای نجات نوع بشر وجود دارد؟

در همین رابطه بخوانید:

تغییرات اقلیمی چیست و چگونه بر کره زمین تاثیر می گذارد؟

منابع:

https://education.nationalgeographic.org/resource/anthropocene

https://www.nhm.ac.uk/discover/what-is-the-anthropocene.html

ترای سراتوپس، علفخوار ماقبل تاریخ با ظاهری هراس انگیز

با سه شاخ تیز و صفحه دندانه دار پشت سر، ترای سراتوپس هوریدوس (Triceratops horridus) با ظاهر مرعوب کننده خود سراسر آمریکای شمالی را در دوره کرتاسه، حدود 69 میلیون سال پیش در می نوردید. با وجود ظاهر خشن خود، این سراتوپسین (دایناسور شاخ دار) یک علف خوار بود.

ترای سراتوپس که عبارت لاتینی به معنای صورت سه شاخی است، در زمره دایناسورهای غیرپرنده ای بود که پیش از انقراض جمعی 66 میلیون سال پیش زندگی می کرد. یکی از فراوانترین دایناسورهایی است که سنگواره آن توسط دیرین شناسان یافت شده و در سراسر چینه بندی غنی از سنگواره هل کریک در مونتانای شمالی یافت می شود، یعنی جایی که آخرین هزاره قلمرو دایناسورها را در خود ثبت کرده است. حتی با وجود این فراوانی شواهد، دانشمندان هنوز چیزهای زیادی درباره ترای سراتوپس باید یاد گیرند.

کاملترین فسیل ترای سراتوپس

شواهدی مبنی بر نبردهای حماسی میان ترای سراتوپس و تیرانازوروس رکس وجود ندارد. ترای سراتوپس غول آسا با طول هشت متر و وزنی بین 6 تا 8 تن در چشم انداز ماقبل تاریخ یک موجود مهیب بود. پاهای ستبر کمک می کرد این چهارپا وزنش را هنگام گردش در بوته زارهای آمریکای شمالی تحمل کند.

سر عظیم ترای سراتوپس شاید کمک می کرد سایر دایناسورها از او هراس داشته باشند. برخی جمجمه های کشف شده حدود 3 متر طول داشته اند. تاج پشت سر او از استخوان و دادانه های کوچک ساخته شده بود. شاید این زواید برای جفت یابی بکار می رفته است اما دانشمندان بعید می دانند نقش دفاعی داشته است.

سنگواره های ترای سراتوپس اغلب بصورت منفرد یافت شده که حاک یاز زندگی انفرادی این موجودات است. دهان آنها شبیه منقار پرندگان بوده و دندانهایی بسیار پیچیده داشته اند که برای برش علف های متراکم و سخت مناسب بوده است.

شصت و شش میلیون سال پیش، یعنی حدود سه میلیون سال پس از نخستین باری که این دایناسور پدیدار شد، یک سیارک 12 کیلومتری در خلیج یوکاتان مکزیک به زمین برخورد کرد. فاجعه زیست محیطی متعاقب آن به نابوذی بیش از سه چهارم تمامی گونه های زنده انجامید که شامل ترای سراتوپس و تمامی دایناسورهای دیگر غیرپرنده می شد.

https://www.nationalgeographic.com/animals/facts/triceratops-horridus

دلایل انقراض دایناسورها

استخوانها، دندانها، ردپا و سایر شواهد فسیلی بی شمار بر این واقعیت دلالت دارند که سیاره زمین برای حداقل 230 میلیون سال قلمرو حکومت دایناسورها بوده است. اما حتی یک فسیل از دایناسورها در صخره هایی جوانتر از 66 میلیون سال یافت نشده است، به عبارتی از حدود 66 میلیون سال پیش، دیگر دایناسوری بر روی کره زمین زندگی نمی کرده است. در این نقطه از زمان دوران کرتاسه به اتمام رسیده و عصر پالئوژن آغاز گردیده است. بنظر می رسد تمامی دایناسورهای خشکی و دریا به ناگاه از میان رفته اند.

همراه با دایناسورهای خشکی، خزنده های ترسناک دریایی مانند موزازورها، اکتیوزورها و پله سیوزورها نیز نابود شدند. همچنین خزنده های پرنده از قبیل پتروزورها نیز از صفحه روزگار ناپدید شدند. با وجودی که برخی پستانداران، پرندگان، خزندگان کوچک، ماهی ها و دوزیستان به حیات خود ادامه دادند، تنوع گونه های زنده بطرز چشمگیری کاهش یافت. در کل این انقراض جمعی سه چهارم تمامی گونه های زنده بر روی کره زمین را نابود کرد.

 یکی از کاملترین فسیل های تی رکس یافت شده به سال 2010

کنار هم قرار دادن تمامی این واقعیات تلاش عظیمی از سوی دیرین شناسان را می طلبید و نظریات موجود درباره عامل نابودی دایناسورها و سایر ساکنین زمین در دوران کرتاسه بسیار گوناگون بوده است. اما هم اکنون دو ایده اصلی در جامعه علمی با هم در تقابل هستند: برخورد آسمانی یا دشمنان زمینی.

اولین دایناسور پردار شناخته شده، سینوزوروپتریکس پریما

پروتوسراتوپس خویشاوند نزدیک تری سراتوپس

بارش مرگ از آسمان

یکی از معروفترین نظریات در مورد نابودی دایناسورها، نظریه لوئیس و والتر آلوارز است. در 1980 این دو دانشمند چنین بیان داشتند که یک سیارک با اندازه یک کوه حدود 66 میلیون سال پیش به زمین برخورد کرده و اتمسفر را با گاز، غبار و خاک انباشته و موجب تغییرات اقلیمی بسیار شدیدی شده است.

شاهد اصلی آنها بر این نظریه مقادیر بالای فلز ایریدیوم در لایه های کرتاسه – پالئوژن است، یعنی لایه مرزی زمین شناختی که بالای تمامی لایه های حاوی فسیل دایناسور قرار دارد. ایریدیوم در پوسته زمین نسبتا کمیاب است اما در سیارک های سنگی به فراوانی وجود دارد. این واقعیت موجب شد آلوارزها نتیجه بگیرند که انقراض جمعی ناشی از برخورد یک شیء فرازمینی بوده است. وقتی دانشمندان توانستند رویداد انقراض جمعی را به گودال عظیم در طول ساحل شبه جزیره یوکاتان مکزیک مرتبط سازند، مقبولیت بسیاری پیدا کرد. گودال موسوم به چیکسولاب با پهنای تقریبی 150 کیلومتر با اندازه ای که می تواند ناشی از برخورد یک سیارک کوه پیکر باشد، تناسب دارد.

در سال 2016، دانشمندان یک هسته سنگی از بخش زیر آب چیکسولاب استخراج کردند. مطالعه این نمونه نشان داد که برخورد سیارک به قدری نیرومند بوده که مقادیر عظیمی صخره تبخیر شده و گاز به درون اتمسفر تزریق کرده بطوری که اثرات آن می توانسته تا سالها باقی بماند. در سال 2019 دیرین شناسان در داکوتای شمالی گنجینه فسیلی نزدیک به لایه مرزی کرتاسه – پالئوژن یافتند که بقایای یک زیست بوم که مدت کوتاهی پیش از برخورد بزرگ موجود بوده را در خود داشته است. لایه های دارای سنگواره محتوی گوی های شیشه ای کوچک به نام تکتیت بوده که از صخره های ذوب شده در اثر یک برخورد نیرومند نشات می گیرند. انرژی عظیم برخورد باعث ذوب سنگها، انجماد آنها در هوا و بارش مجدد بر سطح زمین شده است.

خشم آتشفشان

لیکن برخی دانشمندان شواهد موجود درباره برخورد سیارک با زمین را کافی نمی دانند و بر این باورند عامل نابودی انها را در خود سیاره زمین باید جست.

در پایان دوره کرتاسه فعالیت آتشفشانی بسیار شدید بود و هم اکنون لایه هایی از مواد آتشفشانی سخت شده به ضخامت 3000 متر موجود است. این فعالیت شدید می توانسته جو زمین را با ذرات معلق و گازهای گلخانه ای آکنده ساخته و با ایجاد یک زمستان طولانی گونه های زنده بزرگ را رو به انقراض ببرد.

اما دانشمندان پیشتاز دیرین شناسی ترکیبی از هر دو واقعه را مسئول انقراض جمعی یاد شده می دانند. شاید فعالیت های آتشفشانی کره زمین را برای زندگی گونه های بزرگ جانوری و گیاهی نامساعد ساخته و آنها را در برابر برخورد آسمانی که پی از آن روی داده آسیب پذیر ساخته است. مناقشه میان این دو نظریه ممکن است سالها به طول انجامد.

نظر شما چیست؟

برای تدوین این مقاله از منبع زیر استفاده زیادی شده است:

 https://www.nationalgeographic.com/science/article/dinosaur-extinction