دنیای علم و تکنولوژی

دنیای علم و تکنولوژی

اخبار و مقالات مربوط به دنیای علم و تکنولوژی ترجمه شده از منابع معتبر
دنیای علم و تکنولوژی

دنیای علم و تکنولوژی

اخبار و مقالات مربوط به دنیای علم و تکنولوژی ترجمه شده از منابع معتبر

تاریخچه ابداع و ساخت خودرو


ابداع خودرو مسیری طولانی و پرپیچ و خم بوده است و نمی توان فرد یگانه ای را به عنوان مخترع خودرو مشخص کرد. اما اگر توسعه خودرو را تا پیش از GPS، ترمزهای ضدقفل (ABS)، گیربکس اتوماتیک و حتی پیش از مدل T دنبال کنیم، در نهایت به مدل شماره 1 موتور بنز می رسیم که می تواند حلقه مفقوده میان خودروها و درشکه های اسبی بشمار رود.

کارل بنز (مرکز تصویر) همراه با خانواده خود

کارل بنز موتور سه چرخه خود به عنوان واگن موتوری (Motorwagen) را در سال 1886 به ثبت رساند. این وسیله نقلیه نخستین خودروی واقعی بشمار می رفت. او همچنین سیستم ساسات (کنترل جریان بنزین)، شمعهای جرقه زن، جعبه دنده، رادیاتور آبی، کاربوراتور و سایر بخش های اساسی خودرو را طراحی کرد. بنز در نهایت یک شرکت خودرو افتتاح کرد که تا به امروز به عنوان گروه دایملر معروف شده است.

دایملر بنز در حقیقت از قطعات یک دوچرخه برای ساختن یک خودرو پیرامون یک موتور احتراق داخلی استفاده کرد. بنز نخستین خودروی بنزین سوز را به این شکل ثبت اختراع کرد. لیکن تعریف واژه خودرو به مرور و در طی زمان به تکامل رسید.

حیاتی ترین قسمت یک خودرو، موتور احتراق داخلی بود. این نوع موتور از سوختن انفجاری یک سوخت برای راندن یک پیستون داخل یک سیلندر استفاده می کرد. حرکت پیستون میل لنگی را می گرداند که به نوبه خود باعث گرداندن چرخهای خودرو می شد. موتور احتراق داخلی خود محصول تاریخ طولانی از ابداعات بود. در 1876 نیکلاس آگوست اتو نخستین موتور چهار مرحله ای را در آلمان به ثبت رساند. در 1885 گوتلیب دایملر در آلمان مدل اولیه یک موتور بنزینی مدرن را ابداع کرد و در 1895 رودلف دیزل یک مخترع فرانسوی، نخستین موتور دیزل را که برپایه تراکم سوخت و هوا تا مرحله انفجار عمل می کرد به ثبت رسانید.

کارل بنز در 1844 در آلمان بدنیا آمد و در سن 15 سالگی در دانشگاه کارلسروهه پذیرفته شد. او در سن 20 سالگی با مدرک مهندسی مکانیک فارغ التحصیل شد. نخستین فعالیت اقتصادی او تاسیس یک کارخانه ذوب فلزات و کارگاه ورق کاری بود که با شکست مواجه شد. لیکن همسر جوانش برتا رینگر از جهیزیه خود برای تاسیس یک کارخانه جدید جهت ساخت موتور بنزینی استفاده کرد که منافع اقتصادی خوبی نصیب کارل بنز کرد. با یود حاصله بنز توانست یک خودروی بدون اسب بنزینی بسازد.

بنز سه مدل اولیه این خودروی موتوردار را بصورت خصوصی در 1888 ساخت. در این زمان برتا تصمیم گرفت کار را خود به پیش ببرد. برتا آخرین مدل این خودرو را در ساعات اولیه صبح برداشت و همراه دو پسر نوجوان خود مسافت 106 کیلومتر را تا خانه مادر خویش طی کرد. در طول راه او مجبور شد با استفاده از یک کفش چرمی، سنجاق سر و یک کش جوراب تعمیراتی را بالبداهه انجام دهد.

کارل بنز همراه با همسر خود برتا، 1893

این سفر موفق به بنز درسهایی برای ارتقای خودروی خود آموخت و به جماعت شکاکی از مردم مفید بودن خودروی بنزینی را نشان داد. او مدل شماره 3 موتورواگن خود را در نمایشگاه جهانی پاریس در سال بعد عرضه کرد.

بنز در سال 1929 درگذشت، تنها دو سال پس از اینکه شرکت خود را در شرکت گوتلیب دایملر ادغام کرد. امروزه این شرکت تحت نام گروه دایملر سازنده خودروی معروف مرسدس بنز است.

خودروهای الکتریکی در میانه سده نوزدهم ظاهر شدند لیکن پس از عرضع مدل T هنری فورد محبوبیت خود را از دست دادند. لیکن در سالهای اخیر این گونه خودرو دوباره مورد توجه قرار گرفته است. حدود 1.4 میلیون خودروی برقی در سال 2023 در ایالات متحده به فروش رسید. این فناوری همانند موتور احتراق داخلی سیری طولانی داشته است. رابرت آندرسون اسکاتلندی و توماس داونپورت آمریکایی در دهه 1830 بطور مستقل نمونه ابتدایی خودرویو برقی را ابداع کردند. این مدلهای اولیه از باتری های یکبار مصرف استفاده می کردند. نخستین باتری قابل شارژ در 1865 توسط گاستون پلانته فرانسوی ابداع شد.

یکی از اولین نمونه های خودروی برقی

در ابتدای سده بیستم خودروهای برقی برای مدت کوتاهی پرطرفدار شدند لیکن باتری های بسیار بد اولیه از محبوبیت آنها کاست. دلیل اقبال جدید به این خودروها تنها باتری های خوبی است که در ابتدا در لپ تاپ ها و دوربین های فیلم برداری مورد استفاده قرار می گرفتند.

وقتی هنری فورد مدل T خودروی بنزینی خود را در 1908 عرضه کرد، قیمت پایین و کیفیت بالای آن باعث کاهش توجه به خودروهای برقی شد. تا دهه 1920 بنزین ارزانتر شده و خودروهای بنزینی پرطرفدارتر شدند. در آن زمان در روستاهای دورافتاده برق موجود نبود همچنین برد خودروهای برقی بسیار کمتر از خودروهای بنزینی بود.

با افزایش قیمت بنزین بار دیگر به خودروهای برقی توجه شد. تویوتا پریوس در 1997 نخستین خودروی تولید انبوه برقی- بنزینی (هیبرید) بشمار می‌رود.

شرکت تسلا موتورز در سال 2003 یک خودروی تمام برقی لوکس عرضه کرد که می توانست 360 کیلومتر را با یک شارژ باتری طی کند. شورولت ولت به سال 2010 و نیسان لیاف در 2010 از خودروهای هیبرید قابل توجه بودند که با استفاده از موتور بنزینی برد خودروی برقی را افزایش می دادند. در فاصله سالهای 2020 تا 2023 سهم خودروهای برقی از 4 به 18 درصد افزایش یافت. گرچه خودروهای برقی آلایندگی محیط زیستی بسیار کمتری نسبت به خودروهای بنزینی دارند، آلایندگی ناشی از تولید باتری هنوز یک موضوع مورد نگرانی است.

زمینه خودروهای بدون راننده نیز بسرعت در حال توسعه و پیشرفت است. شرکتهایی نظیر ویمو پیبرنده این زمینه هستند لیکن چالش های بزرگی از قبیل راهبری خودرو در محیطهای غیرقابل پیش بینی هنوز باقی است.

 

منبع

https://www.livescience.com/37538-who-invented-the-car.html

آخرین نئاندرتال

آخرین نئاندرتال

انسانهای نئاندرتال که بوده و کجا می زیستند؟

ما امروزه درباره انسانهای نئاندرتاال (Neanderthal) بیش از هرگونه منقرض شده ای از انسانها می دانیم. هزاران عدد از دست ساخته‌ها و سنگواره های آنها یافته شده و اسکلت های تقریبا کاملی از آنها نیز در کاوش های دیرین شناسی بدست آمده اند. همچنین دانشمندان ژنوم این گونه را از روی DNA یافت شده در سنگواره ها بازسازی کرده اند.

نئاندرتالها مانند ما انسان بوده اند، لیکن گونه منقرض شده ای بشمار می روند. انسان خردمند امروزی (هومو ساپینس) و نئاندرتال قطعا نیای مشترکی داشته اند. در دوره ای از اعصار گذشته انسان مدرن و نئاندرتال در کنار هم می زیسته اند و شاید برخی از ما حدود 2 درصد از ژنهای آنها را به ارث برده باشیم.

نئاندرتالها نسبت به محیط تطابق پذیری زیادی داشته و از استپهای سرد سیبری گرفته تا جنگلهای گرم اسپانیا می زیسته اند. خط الراس زمخت ابرو مهمترین مشخصه چهره آنها بوده است. چهره آنها فاقد گونه های برجسته انسانهای مدرن امروزی بوده و در عوض دندانهای پیشین برجسته ای داشته اند.

بهترین مقایسه بین انسان نئاندرتال و انسان مدرن امروزی را از مقایسه جمجمه آنها می توان یافت این جمجمه انسان مدرن امروزی با قدمت 20 هزار سال است.

این نیز یک انسان نئاندرتال با قدمت 50 هزار سال. جمجمه انسانهای امروزی گردتر و فاقد خط ابروی برجسته انسانهای نئاندرتال است.

نئاندرتال ها شکارچیان ماهری بوده اند و از ابزارهای سنگی برای شکار استفاده می کردند. ماموت ها، بوفالوهای بایسون و گوزن شکار غالب آنها بوده اند.

اما چرا انسانهای نئاندرتال که در دوره ای طولانی همزمان با انسانهای هوشمند می زیستند منقرض شدند و انسان هوشمند باقی ماند؟ برای پاسخ این پرسش نظریات مختلفی ابراز شده است از جمله تغییرات زیست محیطی و از میان رفتن شکارگاههای این گونه. اما نظریه ای که محتمل تر بنظر می رسد، به ساختار مغز نئاندرتالها مربوط می شود.

قسمت پیشین مغز نئاندرتالها که خواستگاه هوش اجتماعی است کوچکتر از انسانهای امروزی است. بنابراین آنها در تشکیل اجتماعات بزرگ و به اشتراک گذاشتن تجربیات به اندازه انسان هوشمند موفق نبوده اند. اجتماعات آنها از چند ده نفر فراتر نمی رفته است. فنون شکار آنها شامل نبرد از فاصله نزدیک با ابزارهای ابتدایی بوده که اغلب صدمات شدیدی به آنها وارد می ساخته است.

این در حالی است که انسانهای هوشمند در اجتماعات بسیار بزرگتری زندگی کرده و علاوه بر اشتراک تجربیات و دانش و فناوری،  فنون ابزارسازی پیشرفته تری داشته اند. ابداع اهرم پرتاب نیزه به آنها کمک می کرده نیزه را تا فواصل دوری پرتاب کنند و در شکار از راه دور بسیار موفقتر از انسانهای نئاندرتال باشند.

سنگواره ای که در سال 2015 در تورین واقع در جنوب فرانسه یافت شده، شاید بقایای یکی از آخرین نئاندرتالهایی باشد که بر روی کره زمین راه می رفته است، زیرا قدمت آن را حدود 42000 سال پیش برآورد کرده اند که به زمان انقراض نهایی این گونه بسیار نزدیک است. تحلیل ژنتیکی سنگواره این نئاندرتال نشان داده که آنها به مدت درازی در انزوای ژنتیکی از سایر جمعیت های گونه مشابه خود می زیسته اند. در حالی که گونه انسان هوشمند امروزین هیچگاه در انزوایی چنین از سایر جمعیت های گونه مشابه خود نزیسته است.


برای مشاهده ویدیویی جذاب در این زمینه روی لینک زیر کلیک کنید:

https://www.youtube.com/watch?v=5_nIWQsM6I0

مروری بر سبک های مختلف نقاشی

برای مشاهده ویدیوی این مطلب روی لینک زیر کلیک کنید:

https://www.youtube.com/watch?v=dlkfQ3DrOj0


بزرگان اندیشه هنر را به هفت مقوله اصلی تقسیم کرده اند: موسیقی، سنگ تراشی، نقاشی، ادبیات، معماری و بازیگری.

پیشینه هنر نقاشی به 42000 سال پیش باز می گردد، زمانی که شاید انسان های نئاندرتال، تصاویری از حیوانات وحشی بر صخره‌های غاری در اسپانیا رسم کردند.

هنر نقاشی قلمروی بی انتهاست که در آن خلاقیت مرزی نمی شناسد. بر زمینه یک بوم سفید، هنرمند می تواند اندیشه‌ها، احساسات و ایده‌های خود را به شیوه هایی با تنوع بی مانند نقش کند. از سبکی که تلاش دارد واقعیت مشهود را به دقیق ترین وجهی بازبنماید تا مخلوقات انتزاعی که فکر را به چالش می گیرند، سفر به قلمرو سبک های مختلف نقاشی یک ماجراجویی پرهیجان و شیرین است.

رئالیسم یا واقعیت گرایی

رئالیسم یک سبک در نقاشی است که سعی دارد بازتابی از دنیای واقعی به بیننده ارائه کند. این سبک در زمان خود یک انقلاب بشمار رفته و واکنشی به سنت های آکادمیک و رمانتیسیزم محسوب می شد. ایده اصلی در این ژانر، نسخه برداری از واقعیت با حداکثر دقت ممکن بود به گونه ای که هیچ توضیحی برای بیننده لازم نداشته باشد. این سبک با نمایش اغراق آمیز احساسات آنچنانچه در رمانتیسیزم متداول بود مخالفت می کرد.

ویژگی های اصلی این سبک را می توان تصویر سازی از واقعیت، داستانهای تاریخی، تاکید بر جزئیات داخلی و پرتره ها و محبوبیت به تصویر کشیدن چشم اندازها دانست.

از آثار شاخص سبک رئالیسم به این موارد می توان اشاره کرد:

لولا دی والنس اثر ادوارد مانه (Edouard Manet) نقاش فرانسوی که به سال 1862 خلق شده و پرتره ای است از یک رقصنده. این نقاشی با استفاده از رنگ روغن بر روی بوم خلق شده است. مانه در سال 1863 یک نسخه سیاه قلم از این نقاشی را نیز ارائه کرد.

خواهر بزرگتر اثر ویلیام- آدولف بوگئورو به سال 1869. با به تصویر کشیدن عشق خانوادگی، این تصویر زیبا یکی از آثار برجسته بوگئورو بشمار می رود.

روزبخیر آقای کوربت به سال 1845 که تصویری از خود گوستاو کوربت نقاش فرانسوی به هنگام پیاده روی در اطراف یک روستا است.

اکسپرسیونیسم

در اکسپرسیونیسم هنرمند به دنبال تصویر واقعیت موضوع نیست بلکه می خواهد احساسات ذهنی و پاسخ هایی را نشان دهد که شیء یا رویداد مورد نظر درون فرد بر می انگیزاند. هنرمند این هدف را از طریق خلق اعوجاج، بزرگنمایی، استفاده از عناصر بدوی و خیال انگیز و با استفاده از رنگهای زنده و تند و کاربرد پویای عناصر نقاشی به انجام می رساند.

مثال بارز این سبک تابلوی جیغ (scream) اثر ادوارد مونش نقاش نروژی است که در نیمه اول قرن بیستم شوکی به جامعه هنری اروپا وارد کرد. این نقاشی اضطراب انسانی را در شرایط تهدید، به بهترین وجهی نشان می دهد. سبک اکسپرسیونیسم نه تنها نقاشی، بلکه ادبیات، سنگ تراشی و سایر اشکال هنری را نیز در بر می گیرد. اکسپرسیونیسم دنیایی از احساسات را دربر می‌گیرد که اغلب ناخوشایند، دردناک و آسیب زا هستند. این سبک در اصل پاسخی به هراس همگانی از وقوع جنگهای بزرگ بود. بی جهت نیست که منتقدان وابستگی زیادی میان این سبک و تحلیل روانشناختی قایل هستند.

امپرسیونیسم

امپرسیونیسم نگاهی خاص به جلوه های طبیعت است که زیبایی های آن را با استفاده از ضربه های کوتاه قلم بر بوم نقاشی و فقدان وجود لبه های روشن در اشیا و موجودات به تصویر می کشد. برای پی بردن به واقعیت یک نقاشی از این سبک باید از دورتر به آن نگاه کرد زیرا از فاصله نزدیک تنها به صورت مجموعه ای از رنگهای نامربوط دیده می شود.

تاکید اصلی در این روش بر بازی درونی نور و اثر آن بر رنگها است. کلود مونه نقاش فرانسوی در سال 1872 با نقاشی خود به نام تصور طلوع خورشید یا Impression, soleil levant تولد این سبک را اعلام کرد. شاهکار این سبک، رقص در مولان دو لا گلت اثر پیر آگوست رنوار نقاش بزرگ فرانسوی به سال 1876 بشمار می رود.

آبستره

آبستره نقطه مقابل واقعیت گرایی است و هدف آن آزاد کردن روح هنرمند از هرگونه قیدی در نقاشی است. در این سبک هنرمند سعی دارد با استفاده از عناصر شکل، رنگ، خط و بافت احساسات درونی خود را بیان کرده و تخیل بیننده را برانگیزاند. در این سبک تقریبا هیچ پرتره یا تصویر انسانی دیده نمی شود و طرحی از پیش برای نقاشی نیز وجود ندارد. یک اثر آبستره را نباید تحلیل کرد بلکه باید تنها حس نمود.

از آثار مهم این سبک می توان به ساخته نشده یا Das Undbild اثر کورت شویترز به سال 1919 اشاره کرد.

سورئالیسم

اگر اکسپرسیونیسم به روانشناسی انسانی رجوع کرده، سورئالیسم از آن فراتر می رود و تلاش می کند انگیزه های ضمیر پنهان، هیجانات مخفی و احساسات ممنوعه را در معرض دید قرار دهد. یکی از نام آورترین هنرمندان این سبک سالوادور دالی است. او نقاشی های خود را بلافاصله پس از بیدار شدن از خواب می کشید و در آن واقعیت را با رویاهای خود ترکیب می نمود. سالوادور دالی یکی از موفق ترین هنرمندان در عرصه تجاری نیز بشمار می رود. تصاویر خیالی از مهمترین عناصر این سبک است. تداوم حافظه یا The Persistence of Memory یکی از آثار مطرح این سبک است که توسط سالوادور دالی خلق گردیده.

در اوایل دهه 1950 سالوادور دالی را به باغ وحشی بردند تا از یک کرگدن نوجوان نقاشی بکشد. اثر خلق شده توسط او در سبک سورئالیسم بخوبی تلقی هنرمند بزرگ از دنیای واقع را نشان می دهد.

هنر پاپ

هنر پاپ جنبشی هنری است که در اواخر دهه 1950 و دهه 1960 ظهور کرد و از فرهنگ عامه تاثیر گرفته بود. گرچه دارای سبک مشخص یا نگره تعریف شده ای نیست، یک پاسخ گونه گون به ارزشهای فرهنگ مصرفی عامه بشمار می رود و از عناصری مانند علایم کنار جاده ای، قوطی های مواد غذایی و همبرگرها به عنوان ماده موضوعی یا بخشی از اثر استفاده زیادی می کند.

اندی وارهول هنرمند شاخص این سبک است که از رنگهای روشن و متنوع و تکرار عناصر استفاده زیادی می کند. او اثر قوطی آب گوجه فرنگی کمپبل را با استفاده از رنگ پلیمری مصنوعی بر روی یک جعبه چوبی در سال 1964 خلق کرد. من عدد 5 را در طلا دیدم اثر چارلز دی موت اثر شاخص دیگری در هنر پاپ بشمار می رود.

سمبولیسم

سمبولیسم یا نمادگرایی در نقاشی، یک سبک خیالی و رویاگونه است که واکنشی به طبیعت گرایی سبک واقعگرا و روندهای امپرسیونیستی محسوب می شود. اشیا در این سبک بطور غیرواقعی نقاشی می شوند. در این سبک تاکید زیادی روی دنیای خواب و خیال و عرفان و نیز جنبه های متنوعی از ضدفرهنگ و فرهنگ حاشیه مانند شیطان گرایی، مرگ، گناه و انحرافات اخلاقی به عمل آمده است.

دنیای مردگان اثر آرنولد باکلین به سال 1880 اثری رویا گونه در سبک سمبولیسم است. کابوس اثر هنری فوسلی به سال 1781 به خوبی عناصر رویاگونه این سبک نقاشی را مجسم می سازد.

نوآوری در حل تست های ریاضی

برای حل مسایل و تست های ریاضی هیچ راه حل و فرمول میانبر و جادویی عمومی وجود ندارد. تنها یک ذهن آماده و مسلح به دانش و تجربه که از طریق حل تمرین ها و مسایل مکرر بدست آمده می تواند خلاق و نوآورانه عمل کند. این ویدیو برخی نکات جالب در زمینه نوآوری در حل تست های ریاضی همراه با مثالهایی از کنکور سراسری 1403 در اختیار شما قرار می دهد. برای مشاهده این ویدیو در یوتیوب روی لینک زیر کلیک کنید:


نوآوری در حل تست های ریاضی

https://www.youtube.com/watch?v=5pTUEqjskkQ&t=256s

بازی بزرگان: برزیل و فرانسه جام جهانی 1986

هوای داغ میانه‌ی روز در استادیوم شهر گوادالاجارای مکزیک، رویارویی دو تیم بزرگ از دو سوی کره زمین: برزیل و فرانسه که هردو از برجسته‌ترین تیم های فوتبال دنیا بشمار می رفتند.

فرانسه، قهرمان حاکم بر فوتبال اروپا شروع آرامی داشت لیکن بتدریج شکل پایدار خود را پیدا کرد. برزیل هنوز یادآور تیم افسانه‌ای 1982 بود اما با دفاعی منسجم تر و یک خط حمله کشنده که می توانست گلهای مسحور کننده ای به ثمر برساند. این دو تیم در مصافی جانانه یکی از بیادماندنی ترین بازی های فوتبال تاریخ را به نمایش گذاشتند، می توان به آن نام بازی بزرگان را اطلاق کرد. از این بازی هنوز به عنوان کلاسیک جام جهانی فیفا یاد می شود.

تیم برزیل نسلی از حرفه ای ترین بازیکنان تاریخ خود را به همراه داشت، هرچند هنوز خاطره شکست تلخ جام 1982 از گلهای فرصت طلبانه پائولو روسی هنوز در اذهان طرفداران آنها باقی مانده بود. این نسل کارکشته با بازیکنان جوان مستعدی چون برانکو و ژولیو سزار تکمیل می شد. این بازی از دید بسیاری، آخرین شانس نسل طلایی برزیل بشمار می رفت که شامل غولهایی همچون زیکو، سوکراتس و فالکائو، پادشاهان دنیای فوتبال آن روز بود.

برزیل جام را بسیار خوب آغاز کرد و سه پیروزی متوالی در دیدار با اسپانیا، الجزایر و ایرلند شمالی داشت و لهستان را نیز 4 بر صفر در هم کوبید. اما آزمون واقعی این تیم در برابر فرانسه در یک چهارم نهایی رقم می خورد.

اما در سوی دیگر فرانسه تیمی متشکل از برخی خطرناکترین مهره های فوتبال باشگاهی اروپا بود: ستاره یوونتوس میشل پلاتینی که سه بار به عنوان بازیکن سال اروپا انتخاب شده بود، آلن ژیرس از بوردو و در دفاع میانه زمین یان تیگانای قدرتمند و لوئی فرناندز. در حالی که یکی از بهترین های موناکو به نام مانوئل آموروس و بازیکن کهنه کار نانت ماکسیم بوسیس بر توان این تیم می افزود.

فرانسه بر خلاف برزیل شروع نا امید کننده ای داشت. پیروزی یک بر صفر برابر کانادا و تساوی یک یک برابر شوروی، همچنین شکست دادن تیم ضعیف مجارستان کارنامه خوبی برای این تیم بشمار نمی رفت. اما بتدریج موتور این تیم سرعت گرفت و با شکست دادن ایتالیا مدافع عنوان قهرمانی نگاه ها را بسوی خود متوجه ساخت. از پیش معلوم بود مصاف این تیم با برزیل برخورد مهیبی خواهد بود.

برزیل بیشتر نیمه نخست را در کنترل خود داشت و فشار بی امانی بر دروازه فرانسه وارد می ساخت. در دقیقه 17 طی یک نمایش خیره کننده، مولر و جونیور پاس دقیقی را به کاره کا رساندند تا یکی از زیباترین گلهای تاریخ فوتبال را درون دروازه فرانسه جای دهد. تا دقایقی بعد تیم فرانسه دچار آشفتگی شده بود اما بزودی سازمان خود را دریافت. دقیقه چهل و یکم در یک فضای آشوبناک در برابر دروازه برزیل، میشل پلاتینی گل تساوی را به ثمر رساند که به هیچ روی قابل مقایسه با گل زیبا و کلاسیک برزیل نبود.

نیمه دوم برزیل در حملات خود برتر می نمود لیکن با وجود به لرزه درآمدن تیرک دروازه فرانسه، تلاشهای برانکو با موفقیت همراه نبود.

و آنگاه در دقیقه 75 لحظه ای سرنوشت ساز فرا رسید. طی یک ضد حمله طوفانی، برانکو پاس دریافتی از زیکو را به عمق زمین فرانسه رساند، جایی که دروازه بان هراسان فرانسه جوئل باتز با خروج از دروازه برانکو را به زمین افکند و یک خطای پنالتی مرتکب شد. کار می رفت که به نفع برزیل یکسره شود. بازیکن نامداری چون زیکو در پشت ضربه پنالتی قرار گرفت. نفس ها در سینه حبس شده بود. اما ضربه نه چندان قدرتمند زیکو در دستان جوئل باتس جای گرفت. آه از نهاد دوستداران برزیل برآمد.

بازی با نتیجه مساوی یک یک به پایان رسید. در دو وقت اضافی پانزده دقیقه ای دو تیم بازی محتاطانه ای را در پیش گرفتند. یک خطای کوچک از هر طرف می توانست نتیجه ای فاجعه بار برایش دربر داشته باشد. در طی این دو نیمه پانزده دقیقه ای چند موقعیت خطرناک بر روی دروازه های حریف روی داد لیکن تقدیر چنین بود که نتیجه بازی به ضربات نهایی پنالتی واگذار شود. شیوه ای که بیشتر دست سرنوشت و تصادف در آن دخیل است.

سوکراتس در پشت اولین ضربه پنالتی قرار گرفت. بنظر می رسید یکی از بزرگترین و کم خطاترین بازیکنان فوتبال جهان کار ساده ای در پیش داشته باشد اما او ضربه سهمگین خود را درست به محدوده پوشش باتس زد که براحتی توسط او دفع شد.

شش پنالتی بعدی همگی به گل تبدیل شدند. یانیک استوپیرا، مانوئل آموروس و برونو بلونی گلهای فرانسه و آلمائو، زیکو و برانکو گلهای برزیل را به ثمر رساندند.

با نتیجه سه بر سه پلاتینی پشت ضربه چهارم برای فرانسه قرار گرفت. او در سن 31 سالگی در بهترین فورم خود بود و ندرتا یک پنالتی را به هدر داده بود.

اما فشار بازی عوارض خود را گرفت و میشل پلاتینی توپ را به بیرون دروازه فرستاد. در نتیجه خطر از سر برزیل دفع شد.

ژولیو سزار مامور زدن پنالتی نجات بخش برای برزیل شد. در حالی که همه نگاه ها به او دوخته شده بود شوت سرکش او تیرک عمودی دروازه را به لرزه درآورد و به خطا رفت. و این در حالی بود که باتس دروازه بان فرانسه جهت شلیک را اشتباه تشخیص داده بود.

لحظه سرنوشت فرا رسید. دنیای فوتبال نفس را در سینه حبس کرده بود. آخرین پنالتی را لوئی فرناندز برای فرانسه به تور دروازه دوخت و از همان نقطه بسوی هم قطاران خود دوید تا پیروزی را با آنها جشن بگیرد.

تماشاچیان فرانسوی شادی کم فروغی برای این پیروزی داشتند. آنها شاهد پیروزی تصادفی تیم خود در برابر یکی از پرستاره ترین تیمهای تاریخ فوتبال بودند. تیمی که هنوز سنت بازی شاعرانه را حفظ کرده بود و بیش از نتیجه، به خلق لحظه های بیادماندنی می‌اندیشید. گویی نسل طلایی برزیل قرار نبود کامیاب گردد. بسیاری بازیکنان این نسل همچون سوکراتس و فالکائو دیگر برای تیمهای ملی خود بازی نکردند. برای بسیاری دوستداران فوتبال زیبا، این نیز یک پایان تلخ بود.


 برای دیدن ویدیوی جذاب این پست در یوتیوب روی لینک زیر کلیک کنید:

https://youtu.be/G2UP6IFQ5x4